منوچهر آتشی///


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
بازدید : 458
نویسنده : آوا فتوحی

از قهرمان تا قربانی
همیشه فاصله کوتاه است
همیشه فاصله مخدوش
هر دو همیشه امکان دارد
در جای هم قرار بگیرند
سردار یا سر دار
این چند و چون بیهوده ست
باید یکی تو باشد
تا دیگری تو نباشد
باید یکی شهید باشد
تا دیگری یزید
این چند و چون بیهوده است
بیهوده است میر مهنا اما
اما همیشه چشمانی پنهان و ژرفابین هست
که موی زال را
از ماست ترش تاریخ برکشد
که راستها و
دروغان را
در اغتشاش روایت ها روشن کند
انده مدار می رمهنا
انده مدار کوچک خان
انده مدار دلواری
انده مدار شاعر خونین دهان
تشخیص می دهند
تشخیص می دهند
که کی شهید و کی ملعون
و قهرمان و قربانی کی ست
و این حقیقت هم عریان خواهد شد که
در
فاصله ی چهار چوبه ی دار
دار شما
تنها همیشه قاتل ها و ملعونان
بر اسب کام سوارند

*

نه شهرهای ویران، نه باغهای سبز
دنیای پیش رومان برهوتی‌ست
تا آنسوی نهایت تا...هیچ
دیگر در ما
شور گلایه هم نیست
شور گلایه از بد، دشنام با بدی
دیگر در ما شور مردن هم نیست
رود شقاوت ما جاریست
تا چشمه سار خشک شکایت تا هیچ
ما گله را سپردیم
به دره های پر گرگ
کاریز های ویران را
به فوج سوگوار کبوترها
و بافه‌های فربۀ جو را
به اسبهای باد سپردیم
ما راه اوفتادیم
از خشکسال فرجام،
تا چشمه بدایت،
تا... هیچ
یاران ناموافق
در چار راه خستگی از هم جدا شدند
این یک درون معبد پندار ماند
آن یک به کنج صومعه اعتکاف
و هیچ‌یک
با آنکه هیچ‌یک
سیمرغ را دروغ نمی انگاشت
بالا نکرد سر سوی منشور قاف
یاران ناموافق دیگر
با چاشتبند خالی چوپانی
از راهکوره های برگشت
رد قبیله های کهن بگرفتند
و انتظار حادثه را
این یک کجاوه بند لیلی شد
وان دیگری
میر آخور فسیلۀ مجنون
اما
در انحنای جاده تاریخ
ارابه ای غبار نیفشاند
از بیستون سرخ حکایت، تا ما، تا ...هیچ
ما، باز باختیم
اسب "کرند" مجنون
و ناقۀ سفید لیلا را
با تیشه کذایی استاد
در کارووانسرای دیدار
در بازگشت
یک شب، بهای نانخورشی
و مزد خوابگاهی از کاه
پرداختیم.
ما راه اوفتادیم از نو
از کاروانسرای نهایت تا ..

 





:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: منوچهر آتشی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
اسماعیل یوردشاهیان در تاریخ : 1393/5/28/2 - - گفته است :
درود بر شما خانم رضایی گرامی و سپاس از این که مصاحبه مرا در سایت آوای هنرمندان قرار داده اید . شعر کوتاه زیبایی قرار داده اید ای کاش همین شعر را با لحن و توان گخوانش خوبتان دکلمه می کردید. مانا وسرافراز باشید .


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com