جستاری در غزل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 22 ارديبهشت 1393
بازدید : 434
نویسنده : آوا فتوحی

 

 آثاري با دغدغه هايي تازه تر و زباني روانتر! هرچند

 فخامت بي دليل زبان بهبهاني درسالهاي بعد نيز ادامه يافت و با آنكه به تركيب وسازگاري با زبان امروز دست زد اما هيچگاه فخامت كلاسيك زبانش و استفاده از واژه هاي مهجور از بين نرفت و باعث شد بسياري از تلاشهاي وي براي نزديكي به زبان امروزين شعر عقيم بماند! دو اثر بعدي بهبهاني « خطي زسرعت وآتش »(1360) و«دشت ارژن»(1362) جدا از غزلهاي نئوكلاسيك، تجربه هاي جديد وزني او را نيز نشان خش 2حافظدادند.(4) خود بهبهاني دراين باره مي گويد:« دربسياري از موارد بوده وهست كه نخستين پاره از عاطفه وخيالي كه در قالب جمله يا الفاظ كوتاه به ذهنم متبادر شده خود داراي نوعي وزن است كه من حالا به خوبي وآساني عادت كرده ام كه همان وزن را درحال وهواي برانگيختنش دنبال كنم ».(5) در كتاب بعدي بهبهاني « يك دريچه آزادي »(1347) يك نكته به چشم مي خورد وآن اين است كه تلميحات گسترده ي كتاب و بازي با آنها ونوعي كار تطبيقي به قوّت كار افزوده اما همان وزنهاي دوري كوتاه كه به بهبهاني براي كندن از فضاي كلاسيك كمك كرده بود خود در بعضي شعرها مانعي براي دست يافتن به فضاي جديد و ريتم زندگي انسان امروز شده است؛ اما مسأله اي كه در بررسي اين كتاب حائز اهميت است بخش « بال وخيال » آن مي باشد. اشعاري كه شايد بعضي از آنها براي اولين بار فضاهاي «سوررئال» را وارد غزل فارسي مي كنند و بعدها همان گونه كه بدان خواهيم پرداخت پايه گذار يكي از جريانهاي غالب غزل امروز مي شوند. ما مخصوصا در آثار ابتدايي اين دفتر با نشانه ها و حركت درضمير ناخودآگاه به خوبي مواجه هستيم. سيمين بهبهاني نيز در سالهاي اخير با چاپ كتاب « يكي مثلا اينكه … » نشان داد در همان مسير قبلي گام برمي دارد… شعرهاي او آنجا كه از تصاوير ونشانه ها فاصله مي گيرند به نوعي شعارزدگي دچار مي شوند كه شايد حضور او در فعاليتهاي سياسي وفرهنگي در اين زمينه بي تأثير نبوده است اما نكته اي كه نمي توان از آن چشم پوشيد فضاي روايي حاكم بر اكثر آثار او و ديالوگهاي بجايي است كه توانسته شخصيت پردازي را در غزل به انجام برساند و صداهاي گوناگون(هر چند تحت سلطه استبداد كلاسيك وروابط دودويي ارزش گذاري ها) در كنار هم بياورد خود او در اين باره مي گويد :« غزل مرا مي توان چند صدايي خواند از جهت اينكه كاراكتر وانديشه ها متعدد ، متنوع ومتشخص اند» (6) اين فضاي روايي در كنار شعرهاي تصويري او بعدها بر روي شاعران جوان تأثير بسزايي داشت. به موازات اين دو نفر« محمد علي بهمني » نيز در سال 1350مجموعه « باغ لال » را به چاپ رساند كه هرچند بطور جدي به غزل نپرداخته بود اما آثاري نظير« زندگي » ، «خسته » و حتي « كدام معجزه »(هرچند به علت محتواي شعر داراي زبان فخيم تر« كدام معجزه »(هرچند به علت محتواي شعر داراي زبان فخيم تري مي باشد) نشان دهنده حضور يكي از پيشگامان غزل نئوكلاسيك بودند اما اين فضاهاي تازه براي سالها جاي خود را به شعر نيمايي مي دهد تا نوبت به چاپ مجموعه « فصلي ديگر » درسال 1357 مي رسد كه حاوي غزلهايي به زبان بسيار امروزي تر ، صميمي تر وفضاهايي قابل دسترس تر است . اين حركت بعدها به « گاهي دلم براي خودم تنگ مي شود» مي رسد كه بايد آن را كامل ترين مجموعه بهمني ناميد . غزل بهمني زبان بسيار ملايم اما امروزي دارد(در زمان خودش) كه شايد مهمترين علت استقبال از آن باشد. كارها بسيار حسّي است وحتي وقتي به موضوعاتي نظير«جنگ » و«امام » نيز مي پردازد به جنبه هاي دروني وحسي تر موضوعات اشاره مي شود وخود را از هرگونه بحث و حرف دور مي كند. شايد مهم ترين نقطه ضعف بهمني نپرداختن جدي در طول ساليان قبل به مقوله ي غزل باشد سالهايي كه ] به صورت جدي [ غزل را كنار گذاشته بود وبه قالبهاي نو وحتي ترانه سرايي مي پرداخت. خود او دراين باره  مي گويد:« با اين باور كه غزل در روزگار ما ، آن هم پس از نيما به لجبازي مي ماند دل به چاپ نمي دادم …»(7) شعر بهمني نيز شعري ساختارشكن وعصيانگر نيست غزل او باهمان زبان صميمي اش (هرچند با دايره واژگاني محدود) سعي در  تكامل داشته است وبعد از حركتي كه در ابتداي راه كرد به نوآوري وجسارت ديگري دست نزده است بعدها شاعراني ازجمله حسن ثابت محمودي (سهيل محمودي ) سعي در تقليد زبان صميمي اما كم فراز ونشيب او كردند اما هيچ كدام نتوانستند به موفقيت او دست پيدا كنند زيرا شايد زمان وجريانهاي اجتماعي ، فلسفي وسياسي ، ديگر اجازه اوج گرفتن شعري از اين نوع را نمي داد. نسل بعدي شاعران را بايد « نسل شاعران متعهد» ناميد. شعرهاي محتواگرا عرصه را بر فضاهاي فانتزي وحسي تنگ كردند كه اين با توجه به وضعيت جامعه و پيرامون هنرمندان چندان هم دور از انتظار نبود اما دستاورد اين دوره تازه تر شدن ضمني زبان و وارد شدن پاره اي از مسائل اجتماعي روز به شعر بود كه توانست غزل نئوكلاسيك را به اوج خويش برساند. هرچند عده اي از منتقدان  نيز با بيان شباهتهاي شعر اين دوره با شعر دوره مشروطه آن را حركتي مقطعي و ژورناليستي مي دانستند مثلا با بيان اين نكته كه شعر مشروطه نيز به نوآوري در زبان و وارد كردن كلمات غير شعري و رويكرد به مسائل اجتماعي و سياسي سطح جامعه اهتمام داشته است اين تلفيق را نوعي بازگشت ادبي مي شمردند اما «غزل دوره انقلاب اسلامي با غزل مشروطه تفاوتهايي اساسي داشت. غزل مشروطه فاقد تخيل و تصوير سازي بديع بود وداراي رفتارهاي زباني وتصويري به ندرت هنرمندانه وزيبا بود »(8) دراين نسل بسياري از شاعران كلاسيك ، طبع آزمايي كردند اما كسي كه غزل نئوكلاسيك را با شعر متعهد آشتي داد به طور يقين « قيصر امين پور» بود. او با چاپ مجموعه « تنفس صبح » در سال 1364 نشان داد كه به زبان وتكنيكهاي مدرن (هرچند در قالب غزل نئوكلاسيك ) دست يافته است. شايد استفاده از كلمات غيرشعري و روزمره بدون فارغ شدن از كشف واتفاق در ابيات (كه انتظار مخاطب آن زمان از غزل بود) كليد موفقيت امين پور و مورد تقليد قرار گرفتن او با وجود شاعراني نظير« ساعد باقري » ،«سهيل محمودي » ،« فاطمه راكعي » و ديگر جواناني بود كه در آن سالها غزل مي گفتند. چاپ مجموعه بعدي او درسال 1373 مخصوصا در بخشي كه سروده هاي سالهاي 71-67 را شامل مي شد نشاندهنده كمال پختگي او در سبك خويش بود ايرادهاي قافيه اي درخدمت محتوا! وغزلهايي با ارتباط عمودي ابيات (البته نه به شكل روايت ) شايد آخرين گامهاي غزل نئوكلاسيك براي بقاء ( وازسويي ديگر براي كشف فضاهايي جديد) بود. هرچند اين حركت روبه رشد همان گونه كه انتظار مي رفت در مجموعه بعدي «امين پور» ادامه  نيافت و نوعي ركود و تكرار شعر او را پر كرد. البته تغيير درك زيبايي شناسي مخاطب درطول اين سالها را نيز در عدم موفقيت كارهاي سالهاي بعد او نبايد نديده گرفت. يكي ديگر از ايرادهاي امين پور از اين شاخه به آن شاخه پريدن بود او درطي اين سالها شعر نيمايي را نيز رها نكرد(او  ابتدا خود را با شعرهاي نيمايي اش مطرح كرده بود) و به چاپ آثاري براي نوجوانان وحتي مجموعه رباعيات دست زد. مطمئنا در صورت حركت متمركز او پيرامون غزل آثار حتي موفقتري را نيز مي شد از او شاهد بود. درسال 1369 كتابهاي متعددي به چاپ رسيد غير از مجموعه « سهيل محمودي » كه حرف چندان  تازه اي در غزل نئوكلاسيك نداشت «عليرضا قزوه» با مجموعه «از نخلستان تا خيابان » و «عبدالجبار كاكايي » با مجموعه «آوازهاي واپسين » به نوعي آخرين نسل موفق غزل نئوكلاسيك را رقم زدند. در شعر اين دو قابليت هاي محتوايي بسيار پررنگ تر از تكنيكها بود و باتوجه به تعلق داشتن سالهاي سرايش غزلها به نيمه دوم سالهاي جنگ اين نكته عجيب نبود. هرچند شعر « كاكايي » حسّي تر وشعر« قزوه » اعتراضي تر وعصيانگرتر بود اما هر دو كارهاي موفقي را ارائه داده اند كه شايد آخرين نمونه هاي خوب غزل از نسلي ست كه با تغيير  فضاي اجتماعي ، سياسي و … خود وشعرشان نيز بايد دچار تغييرات عمده اي مي شدند. اين دو با استفاده از وزنهاي دوري بلند وكم كاربرد (در ادبيات گذشته ) به نوعي مسير حركت بهبهاني را دنبال كردند واتفاقا كارهاي موفقي كه در اين زمينه ارائه شد باعث شد كه نسل بعدي در هر دوجريان موازي (كه به آن اشاره خواهد شد ) از اين اوزان به كثرت بهره بگيرند (9) بسياري از غزلسرايان اين دوره پس از آنكه غزل را اشباع شده ديدند به جاي نوآوري در آن به سراغ قالبهاي ديگر رفتند . خود قزوه نيز كه در«از نخلستان تا خيابان » زبان اعتراضي وطنز آلود خاص خود را در شعر سپيد نشان داده بود بيشتر به سراغ شعر سپيد و قالب اوليه كارهاي خويش يعني رباعي و دوبيتي رفت واز آن به بعد كارهاي جديد وبديع كمتري در زمينه غزل از او وهم نسلانش شاهد بوديم.(10) با پايان جنگ وحال وهواي آن پس از يك دوره كوتاه ، هجوم غزلهاي نوستالوژيك كه گاهي نيز به اعتراض به وضعيت حاضر بدل مي شدند شعر نئوكلاسيك را دچار ركود كردند . جامعه يك سويه اي كه غزل آن روز را دربرگرفته بود ناگهان به صورت پاره هاي نامرتبطي در آمد كه هر جزء به ساختن كل حاكم بر خويش مي پرداخت بالعكس گذشته كه فراروايت حاكم بر جامعه نوعي كليت را برغزل آن روز حكمفرما كرده بود. ازطرف ديگر توجه جوانان غزلسرا به زبانشناسي ، فلسفه و … در راستاي ترجمه نظريات و آثار انديشمندان ساختار گرا وپسا ساختارگرا وهمزماني اين مسأله با نزديك شدن شاعران غزلسرا و سپيد سرا به يكديگر و در عين حال حضور انبوه غزل هاي متوسطي كه روانه بازار مي شد باعث شد كه نياز به تغييراتي بنيادين در غزل احساس شود. بخش دوم : در اين هنگام  درپاسخ به نياز ايجاد شده حركتهايي در غزل ايجاد شد كه مي توان آنها را به دو دسته تقسيم نمود گروه اول كه به گونه اي مي توان آنها را ادامه فرايند طبيعي شعر نئوكلاسيك دانست ( كه امروزه به نامهاي « غزل فرم » و « غزل روايي » از آنها ياد مي شود) وگروه دوم كه تحولات بنياديني را در قالب غزل خواستار بودند وبه نوعي به شعر سپيدي مي انديشيدند كه در قالب وزن و قافيه قرار گرفته باشد( كه بيشتر با اسامي «غزل پست مدرن » و « غزل متفاوط! » شناخته شده اند) ما در اينجا به بررسي جزء گرا و نقد عملكرد اين دوجبهه به صورت جداگانه مي پردازيم : جريان اول : زبان در شعر گروه اول در تعامل مستقيم با ويژگي هاي مشخص وچارت بندي شده آن است اين شعرها همانگونه كه پيشتر ازآن صحبت به ميان رفت تحت تاثير كلي دومسأله بودند يكي فضاي سوررئال بهبهاني و ديگري تصوير گرايي تعدادي از شعرهاي منزوي كه بايد به اين تركيب ، روايت را نيز اضافه كنيد ( درواقع بيان يك داستان يا شبه داستان كه در گذشته نيز در بعضي شعرهاي بهبهاني به چشم مي خورد) اين روايت وحفظ آن منجر به موقوف المعاني شدن ابيات و عدم اتكاي ابيات برروي قافيه و كمرنگ شدن آن و درنهايت حذف رديفها شد. به كاربردن قوافي «الف » ، «ان » ،«ار» و قوافي ساده مشابه ديگر و حذف رديف در واقع هم به حفظ بافت روايي اثر كمك مي كرد هم توجه شاعر را از لفظ به معنا نزديك تر مي كرد. با توجه به اين ويژگي ها زبان حاكم بر اين نوع غزلها توانست خود را به جامعه مدرن نزديكتر كند و روايت حاكم بر آن به جزءگرا شدن غزل انجاميد. به جاي صحبتهاي كلي و پراكنده كه قابل تعميم به ريزترين مسائل زندگي بود حال ، جريان شعر از كوچكترين اجزاء به سمت مباحثي كلي پيش مي رفت هرچند ديگر بستر اتفاق ، بيت نبود بلكه كليت غزل محملي براي اتفاق موجود بود فضاي سوررئال اثر وتكيه آن به ضمير ناخودآگاه باعث شده بود كه حسي نوستالوژيك بر غالب اين آثار حكمفرما باشد واينكه اكثريت افعال بكار رفته در اين آثار « ماضي » مي باشند به اين مسأله برمي گردد. حس تأسف بركودكي از دست رفته يا خاطرات كه « رد »(Trace) خود را در ضمير ناخودآگاه به جاي گذاشته اند با تصاويري از «سارا»(شخصيت كتاب اول دبستان ) ،« قطار» ي كه رفته( نماد خاطراتي كه درمسير يك طرفه تنها دور مي شوند ) و… در اين آثار خود رانشان مي داد. بخش 2





:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com