سقراط/2


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 797
نویسنده : آوا فتوحی

 

 
1-4- مطلبق رسم آتن بایستی حکم اعدام بی درنگ اجرا می شد ،‌ اما پیشامد خاصی آن را به تعویق انداخت . آتنیان همه ساله کشتی ای را بر اساس یک سنت دینی به دلوس می فرستادند ، این سنت در راستای ایفای نذر قدیمی ای بود که پس از موفقیت تسلوس در خاتمه دادن به پرداخت باج سنگین مینوتاوروس که هیولای ترسناک در کرت بود ، بر آپولون کرده بودند ؛ تسئوس در ضمن این موفقیت جان جوانی را از چنگال مینوتاوروس نجات داده بود . کشتی یک روز قبل از محاکمه های سقراط ارسال شده بود ، از آن هنگام تا موقع بازگشت آن ، شهر را در حالت صفای دینی نگه می داشتند و همین امر مانع اعدام های قانونی بود . بنابراین در طول این مدت سقراط را در زندان نگه داشتند ، و دوستان او مجاز بودند به دیدنش بروند ؛ بدین ترتیب فرصتی پیش می آمد تا گفتگوهایی میان آنها صورت گیرد که کریتون افلاطون و فایدون - آخرین روز زندگی سقراط – را گزارش نمایند .
زن و فرزند سقراط
1-5-
سقراط با کسانتیپ ازدواج کرده بود ، و سه پسر داشت ، بزرگ ترین آنها ، یعنی لامیروکلس ، در هنگام مرگ او ، جوان بوده ، و کوچکترین آنها ، بر اساس آنچه در فایدون نقل شده است ، بچه ی کوچکی بیش نبود ، اسم کسانتیپ نشانی از اشرافیت را با خود دارد ، و نام او ضرب المثل معروفی برای ستیزه جویی گردیده است . صرف نظر از داستان های شایعه پراکنان بعدی ، کسنوفون شکوائیه ی پسر او را از رفتار تحمل ناپذیر وی نقل می کند ، و در ضمن مزاح مهمانی او ، آنتیس تنس از سقراط می پرسد : اگر تو معتقدی که زنان نیز به اندازه ی مردان پذیرای تعلیم و تربیت هستند ، چرا کسانتیپ را تربیت نکرده ای و رضا داده ای که با « پر دردسر ترین زن همه ی اعصار» زندگی کنی ؟ سقراط نیز بر همین منوال پاسخ داد ، همان طور که مربی اسب باید یا چموش ترین و سخت ترین اسب ها تمرین کند و نه با اسب های رام و مطیع، کسی هم که می خواهد توانایی مدارا با همه گونه مردم را به دست آورد ، او را به زنی خویش برگزیده است ، تا در اثر تمرینی که برای رام کردن او انجام می دهد بتواند با همگان افت و خیز کند . سخن افلاطون در فایدون با این گواهی های مختلف منافات ندارد ، اینکه او در روز اعدام سقراط می گوید « امروز آخرین روزی است که تو با دوستانت صحبت خواهی کرد » کاملاً متعارف است (همان طور که خود فایدون می گوید « از آن نوع سخنانی است که زنان می گویند ) و نیز جای تعجب نیست که او را در حالی از زندان خارج کنند که « گریه می کرد و بر سینه ی خود می کوفت » . اندیشه ی بیوه ماندن و سرپرستی سه پسر بی پدر ، اندیشه ی خوشایندی نیست ، و در هر حال از زنی یونانی همین رفتار انتظار می رفت(5) .
چهره و شخصیت عمومی سقراط
1-6-
در این جا باید به خاطر داشته باشیم که چنانکه پیش از این گفتیم ، ممکن نیست تعلیمات سقراط را از شخصیت او جدا سازیم . خواننده بدون توجه به این نکته ، حوصله نخواهد کرد توجه زیادی را که به مطالب کم اهمیت و غیر فلسفی معطوف گشته است تحمل کند .
اما ، گویی حتی مطالعه ی ظاهر شخصی سقراط نیز مستقیماً به این دیدگاه غایت شناختی وی منتهی می شود که زیبایی و خوبی هر چیزی منوط به این است که سودمند باشد و برای ایفای نقش خودش بیشترین تناسب را داشته باشد . این معیار در کل تعلیمات او صادق است ، زیرا او یا به دنبال تعریف بوده ، یا بر دانش فضیلت تاکید می کرد . یا می گفت هیچ کس دانسته گناه نمی کند ، یا انسان را ترغیب می کرد که به روح خود بپردازد، اعم از اینکه موضوع ظاهری بحث ، کفشدوزی باشد یا عشق ، او همیشه ، همان طور که خودش می گوید ، « سخنان واحدی را درباره ی موضوعات واحدی بیان می کرد (6 ) .
سقراط در مسابقه زیبایی
1-7 همه قبول دارند که سقراط از نظر ظاهری ، خیلی بد منظر بوده است ، اما در عین بد قیافگی جذابیت های خاصی نیز داشته است . ویژگی های بارز او عبارت بودند از بینی پهن با منخرهای گشاد و بیرون آخته ، چشمان خیره و برجسته ، لب های کلفت و گوشتالو ، و شکم یا ، به بیان خود وی در مهمانی کسنوفون « معده ای که تا حدودی بزرگ تر از آن است که برای آسایش لازم است » (7) . سقراط به گونه ای خاص و فراموش نشدنی بر مردم نگاه می کرد که به آسانی قابل وصف نبوده است . درباره ی او می گویند : « به رسم معمول ، با چشمانی بسیار باز به اطراف خیره بود » ، « به شیوه ی مرسوم ، سرش را پایین انداخته و همچون گاو به بالا نگاه می کرد » و« به اطراف چشم می دوخت» . سقراط به خود می بالید که با چشمان برجسته اش بیش از همه می تواند اطراف را نگاه کند . دوستان اورا با ساتیر (موجودات افسانه نیمه انسان و نیمه حیوان ) و ماهی پهن (ماهی اشعه ای) مقایسه می کردند . کسنوفون در مهمانی (بخش 5) از «مسابقه زیبایی »(8) ای سخن می گوید که بین سقراط و جوان زیبایی به نام کریتوبولوس صورت می گیرد، و در آنجا سقراط می کوشد با شیوه ی مرسوم پرسش وپاسخ ، اثبات کند که زیباتر از کریتوبولوس است . (او می گوید « فقط چراغ را اندکی نزدیک بیاورید .» ) بدین سان سقراط گفت و گو را شروع می کند :
سقراط : آیا نه نظر تو ، زیبایی فقط در انسان هست ، یا در چیزهای دیگری هم دیده می شود ؟
ریتوبولوس : به عقیده ی من ، زیبایی در اسب و گاو و موجودات غیر زنده ی زیادی وجود دارد ، زیرا مثلاً می توان گفت این شمشیر یا نیزه یا سپر ؛ زیباست .
سقراط : این چیزها که هیچ شباهتی به هم ندارند ، چگونه همگی زیبا هستند؟
کریتوبولوس: خوب ، اگر آنها برای اهدافی که ما در نظر داریم بیشترین تناسب را داشته باشند ، یا نیازهای ما را بهتر برطرف کنند ، در هر موردی می توانیم آنها را زیبا بنامیم .
سقراط : خوب ، حالا بگو ببینم چشم را برای چه منظوری لازیم داریم ؟
کریتوبولوس : البته برای دیدن .
سقراط : در آن صورت ثابت شد که چشمان من زیباتر از چشمان توست ، زیرا چشمان تو فقط رو به رو را می تواند ببیند ، ولی چشمان من چون برجسته اند ، اطراف را نیز به راحتی می بینند .
کریتوبولوس : آیا به عقیده ی تو چشم های خرچنگ از چشم های هر حیوان دیگری زیباتر است ؟
سقراط : بی تردید ، زیرااز نظر استحکام و قوت نیز چشم های آن حیوان بهتر از چشم های حیوانات دیگراست .
کریتوبولوس : بسیار خوب اما دماغ کدام یک از ما زیباتر است ؟
سقراط : اگر خدا بینی را برای این آفریده است که بوها را با آن دریابیم ، باید بگویم دماغ من زیباتر است ، زیرا منخرین تو رو به پایین هستند ، ولی منخرین من به هر طرف گسترده اند و از هر جهت بوها را در می یابند .
کریتوبولوس : اما چگونه بینی ای پهن می تواند زیباتر از بینی ای راست باشد ؟
سقراط : زیرا مانعی ایجاد نمی کند و اجازه می دهد که چشم ها هر آنچه را که بخواهند ببینند ، در حالی که بینی بسیار بیرون آمده مانعی برای آنهاست .
کریتوبولوس : در مورد دهان هم می پذیرم که تو زیباتر هستی ، زیرا اگر دهان بر گاز گرفتن آفریده شده است تو بهتر از من می توانی چیزهای بزرگ را به دندان بگیری .
سقراط : و آیا گمان نمی کنی که لب های کلفت من برای بوسیدن مناسب ترند ؟
کریتوبولوس : بااین توصیف تو به نظر می رسد دهان من زشت تر از دهان یک کلاغ است.
سقراط : و آیا این دلیلی دیگری نیست که من زیباتر از توهستم ؟ نایادها Naiads که ایزد بانوان هستند ، مادران سلینوس ها هستند ، و آنها به من شباهت دارند تا به تو ؟
کریتوبولوس : بس است . اجازه بده رای گیری کنیم ،تا هر چه زودتر معلوم شود که چه تاوانی باید بپردازیم.
وقتی آرا شمرده شد و دیدند و تمام آرا به نفع کریتوبولوس صادر شده است ، سقراط با شگفتی دردناکی اعتراض کرد و گفت : کریتوبولوس به داوران رشوه داده است .
کسنوفون بر اساس هدف خودش ، ذهنیت سقراط را حتی از راه گفت و گوی مختصر نیز آشکار می سازد . اصلی که در مسابقه ی زیبایی ، مبنا قرارگرفته است ، در هیپیاس بزرگ افلاطون نیز به چشم می خورد :
اجازه بده این فرض را مسلم بگیریم که هر آنچه مفیداست زیباست . منظور من این است: ما چشم ها را آنگاه که فاقد قدرت بینایی باشند زیبا نمی نامیم ، بلکه فقط هنگامی چنین می نامیم که آن نیرو را داشته باشند و برای دیدن سودمند باشند. بر همین منوال وقتی می گوییم کل بدن زیباست ، گاهی منظور ما این است که برای دویدن زیباست ، و گاهی بر کشتی گرفتن ؛در مورد تمام موجودات زنده مطلب به همین گونه است . در مورد اسب یا خروس یا کبک زیبا ، و همه ی ظرف ها ، و وسایل حمل و نقل زمینی و دریایی ، کشتی های باربری و کشتی های جنگی ، و تمام آلات موسیقی و آلات هنری به طور کلی، و در مورد کارها و قوانین نیز زیبایی را بر اساس همین معیار به کار می بریم .
این درس سقراط را کسنوفون در گفت و گوهای دیگر نیز تکرار کرده است . اگر بر قرن هجدهم انگلستان نظر افکنیم دیدگاههایی وجود دارد که به دیدگاه سقراط بسیار نزدیک است : هوگارث Hogarth در آغاز کتابش به نام تحلیل زیبایی نوشته است :
بل از هر چیز باید توجه کنیم که تناسب اجزای هر چیزی برای هدفی که صنعت یا طبیعت برایش در نظر گرفته است ، در زیبایی تمامیت یک چیز بیشترین تاثیر را دارد .
پس از ذکر مثال های از اندازه و شکل صندلی و پایه ها و طاق ها ، ادامه می دهد :
در صنعت کشتی سازی ،ابعاد هر قسمتی از کشتی بر اساس مناسبتش با کشتیرانی تعیین و تقدیر می شود . وقتی کشتی خوب حرکت کند ، کشتیرانان... آن را زیبا می نامند. این دو مفهوم رابطه ای نزدیک با یکدیگر دارند .





:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
:: برچسب‌ها: سقراط , کریتوبولوس , فیلسوف , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com