الهه سادات


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 921
نویسنده : آوا فتوحی

 

من مثل یک آغوشِ سر در گُم

دنبال یک افسانه ی گرمم

دستای تو مثل یه افسانه ست

این روزها دستاتُ گم کردم

هر شب که بوی یاس می گیره

عطر نفس های تن مهتاب

پلکای من درگیرِ بارون ان

چشمای تو درگیرِ مشتی خواب

من از غرورم خالی ام هر روز

تو با غرورت سخت مشغولی

انگار راه های دلت بسته ست

بغض منُ هرگز نمی بینی

تو با سکوتِ محضِ این شبهات

انگار حرفی تو دلت مونده

وایسا دلم ترسیده انگاری

چشمااام چیزی از دلت خونده

بغضِ منُ آهسته تر بشکن

دست منُ آروم تر رد کن

شاید دلت فردا پشیمون شه

این روزها بی عشق، عادت کن

من با تموم عشق می مونم

امروز عشقِ من رو از بر کن

فردا اگه تنها شدی اینجا

با دستای من، عشقُ باور کن

 





:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com