علیرضا نوری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 2 آذر 1392
بازدید : 1290
نویسنده : آوا فتوحی

سیری در شاعرانگی سید علی صالحی 

علی رضانوری - همدان

1
شعر در هر دوره ای از زمان با توجه به شرایط فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی تولید می شود و همواره در حال داد و ستد با زبان و گفتمان غالب است و شکل ساختاری اش منوط به کنشی روان شناختی نسبت به مؤلفه ها و موتیف ها ی مسلط است.در این بین تنها معدودی از شاعران تن به گفتمان غالب نمی دهند و آثارشان در سویه ای کج مدارانه ساز خود را از سمفونی رایج جدا می کند . در برخورد با شعرهای صالحی اولین سوالی که به ذهن می رسد این است که : این شعر های در مواجه با زبان غالب در چه فاصله ای می ایستند و چه واکنشی نسبت به جریان های شعری مسلط دارند ، یعنی لبه ی این شعرها رو به چه نگرشی تیز شده اند؟شعر سید علی صالحی در دهه ی 60تلاش می کند تن به فخامت و آرکائیسم شاملویی ندهد و زبان اش را به گونه ای با فرهنگ روزمره هم خانه کند .برای صالحی، شاملو و شعرش دیگری بزرگ است و صالحی برای تن ندادن به فضای شاملویی راه نزدیک شدن به زبان فروغ را بر می گزیند و شعرش را در بستری پرورش می دهد که شعر گفتار است. سیدعلی صالحی را مخاطبان جدی ادبیات با «شعر گفتار» می‌شناسند و مخاطبان عام با «نامه‌ها» و «ری‌را».
شعر گفتار در ساحت کلی ریشه اش به زبان سعدی می رسد البته با تفاوت هایی در زمان و ترکیب سازی اما مادر شعر گفتار بخش هایی از شعر فروغ است که واژگان در اولین سایش کنار هم می نشییند و تن به هم می دهند با این تفاوت که فروغ عناصر و مؤلفه های دیگری هم در کنار گفتاریتش به بازی دعوت می کند که شعرش را از زیر یوغ نام گذاری نجات می دهد اما شعر گفتار، رو بازی می کند و شکل توصیفی اش راه را بر جسارت می بندد . شعر سید علی صالحی شعر ترکیب های انتزاعی با تتابع اضافات است: "لهجه ی شبیه سؤال و ستاره" ، "گلوی ماه" ،"هرگز بی دلالت علاقه" ،"بیدار خواب میان مانده ی درگاهی" ،"درگاه نشین چشم به راه"،تفال فروتنانه ی زیتون" ،"حلول حوصله در کبودی کوه" و ترکیب های فراوانی از این دست که در شاعرانگی صالحی به یائسگی رسیده اند.
شعر صالحی تلاش می کند زبان را در نزدیک ترین جای ممکن با مخاطب در میان بگذارد .لاکان در فرق گذاری بین شوژه و اگو دو نوع سوژه را مطرح می کند "سوژه ی بیان " و "سوژه ی گفته" و معتقد است همواره تمایزی میان این دو وجود دارد و "استدلال می کند که من در گفتار(سوژه ی بیانی) به هیچ وجه به چیز پایداری در زبان اشاره نمی کند"(شون هومر، لاکان،مترجمان:محمد علی جعفریو سید محمد ابراهیم طاهایی ، ص 68 ،ققنوس) شعر صالحی محصول سوژه ی بیانی است .سوژه ای که وصف و روایت عنصر اصلی آن است روایتی که اتفاق های ذهنی را در بستری ذهنی به بازی می گیرد و شکل انتزاعی اش نمود بیرونی شعر است و در همین بستر است که ماهیت به تکرار رسیدن خودش را جشن می گیرد و نسبت به اتفاقات پیرامونی اش در عرصه ی شعر بی تفاوت می شود تا می رسد به اوایل دهه ی هشتاد که "دریغا ملاعمر" وجه دیگری از شاعرانگی اورا پیش می کشد که با گذشته اش متفاوت است. "دریغا ملا عمر"مجموعه ای است با حساسیت های اعتراضی به ساحت جنگ و نسل کشی و دغدغه های شاعری که انتظار تازه ای از شعر خودش دارد در این مجموعه صالحی شاعر روایت های گاه و بی گاه است در فرایندی صعودی، و ترسیم فضاهایی که کمتر در شعرش وجود داشت :"راه نجاتی نیست /فردا پیاده نظام /به دامنه های مزار شریف خواهد رسید/ هفت سال تمام است / که هنوز بن لادن را نیافته اند"(دریغا ملاعمر،ص 38) تلفیق این گونه فضا ها با صمیمیتی که از گذشته ی شعری با خود می آورد شعرش را وارد دنیای جدیدی می کند که افق های باز تری دارد:"فقط پنج حرف عجیب آمده اند کنار هم/کوچه را قرق کرده اند/ لغت نامه ها از او می ترسند/تقسیم یک پاره نان/این همه چاقوی ضامن دار دسته سفید نمی خواهد"(همان،ص 19).
به غیر ازاین مجموعه صالحی کمتر نسبت به ماهیت قدرت موضع اتخاذ می کند شاید با بسیاری از مؤلفه های نسبی گرایانه ی مضحک جور در نیاید اما برای من شعر اولین وظیفه اش اتخاذ موضع است (درباره ی جهان سوم حرف می زنم)، انتخاب سویه ای زیبایی شناسانه که تن به ژورنالسیم و شعار گرایی ندهد ولی همچنان دارای موضع باشد .رفتاری هنری با امر سیاسی که ذات آن را به بازی بگیرد،گروتسکی که کیف ناشی از قدرت را به چالش بکشد که جای این رفتار همواره در شعرهای صالحی خالی است.
2
زندگی از آن مفاهیمی است که در شعر هیچ دوره ای از جهان غایب نبوده و نیست ، شاعران وقتی از زندگی حرف می زنند دغدغه ها، آرزوها و زیر ساخت های ذهن بشر را منعکس می کنند شاعران بزرگ جهان اگر تنها در یک مفهوم با هم اشتراک داشته باشند ، بی شک آن مفهوم" زندگی " است.تعریف هر شاعر از زندگی ، نوع نگاه او به جهان را نشان می دهد و او را ازشاعران دیگر متمایز می کند .زندگی مفهومی دغدغه آفرین برای شعر است که در هر برهه ای با توجه به نوع زیست مردم در شعر شاعران آن دوره بروز می کند .در این سی سال اخیر هم نوع واکنش شاعران و مواجه ی آنها با زندگی ، شعری بوجود آورده است که آن را در نزدیک ترین جای ممکن با مخاطب در میان می گذارد. شعر امروز تلاش می کند در فاصله ای نزدیک با ذات زندگی برخورد کند و سویه های پنهان آن را به آشکارگی دعوت نماید. از این منظر شعر سید علی صالحی دارای کار کردی دو سویه است از یک زاویه او همواره در فاصله ای ذهنی با ذات زندگی به تولید شعر می پردازد و دروجهی دیگر با صمیمیتی خاص روایتگر لحظه های نابی از زندگی است.

صالحی هر جا که تن به روایت صرف می دهد شاعری ترکیب ساز است که تلاش می کند بدهکار شعر گفتار نباشد:"و ما دیدیم/گله های بی شمار فیل ها را دیدیم/و رفتن آرام سند را در پسین غسل/ وطاووس را در کمرکش کوه/ و ویرانی بودا را به بامیان/ ودایره های پیاپی آب را / رود را/دجله را و دریا را دیدیم"(سمفونی سپیده دم،ص 92)رفتارهایی از این گونه با زبان و شعر تقریبا از اویل شاعری صالحی تا همین امروز پاشنه ی آشیل شعر اوست رفتاری که شعریت را در ساختن فضا و ترسیم افق ها ی ذهنی جستجو می کند . در شعرهایی از این دست این سوال همواره مطرح است که شاعر چه می خواهد؟شعرش چه چیزی در آستین دارد تا برای مخاطب سختگیر و حرفه ای رو کند.در این گونه شعرها تقلیل شاعرانگی در بستری تقلیل یافته تر بروز می کند و شعر را مدیون انتظار مخاطب جدی می کند به این دلیل پای مخاطب حرفه ای را وسط می کشم تا هر نوع توجیه مخاطب محوری شعرهایی از این دست با چالش رو به رو شود. این شعرها انتظار از شعر را در دم دستی ترین شکل ممکن متصور می شوند و تولید انبوه خاصیت شعرهای گفتاری است:"آب در واژه و /سنگ/از وضوی سایه رقم می خورد/ وگرنه آفرینش اشیا/در وهم شب/کامل نمی شود"(همان،103) در بعضی از همین شعرها لحن و صدای خفیف شده ی سهراب هم به گوش می رسد چرا که بوطیقایش را در جایی تعریف می کند که همسایگی سهراب است:"من/ تو را وکیل واژه های حضرت او خواهم خواند/تا در غیاب ذهن زبور/ترنم از حیرت سنگ و/سحوری از سر انگشت ستاره ببارد"(همان،86).این همسایگی تا حدی طبیعی است اما گاه شکل تقلیل یافته پیدا می کند و شاعر را به ورطه ای می کشاند که مجبور می شود آسمان به ریسمان ببافد که این رفتار یا شعررا دچار تعقیدی بغرنج می نماید یا در گرداب سهل نویسی شعریت را فدای مخاطب می کند.
اما این،همه ی شاعرنگی صالحی نیست او هر جا که دست از گفتارگرایی سطحی می کشد شاعری می شود غبطه انگیز که راوی دردهای پنهان است. صالحی در اوج شاعری خود،آشکار کننده ی "من" پنهان می شود "منی" که دوست دارد شاعری گرد و خاکش را کنار بزند و شکل دردمندی اش را آشکار کند به قول ناتالی ساروت:"یک اثر نو یعنی مرئی کننده ی واقعیتی که پیش از آن نا مریی بوده است"(وظیفه ی ادبیات،ابوالحسن نجفی،ص 101) و شعر صالحی در لحظاتی بار این مریی نمودن را به دوش می کشد:"سلام/حال همه ی ما خوب است/ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور/که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند"(وقتی رسیدیم که قطار رفته بود،ص168)کشف لحظاتی از این دست شعر او را دردر دهه ی 60و70تبدیل به شعری تاثیر گذار می کند که بار شاعرانگی دیگر بخش های یاد شده را هم به دوش می کشد وهمین بخش از شعر اوست که صالحی را به عنوان شاعری صمیمی و دوست داشتنی به فضای شعر امروز معرفی می کند:"نه ری را جان/نامه ام باید کوتاه باشد/ساده باشد/ بی حرفی از ابهام آینه/از نو برایت می نویسم/حال همه ی ما خوب است/اما تو باور مکن"(همان،170)این فضا ها که در شعر صالحی کشف می شود پاسخگوی بخشی از ذهن ایرانی است که دغدغه هایش را بدون پیچیدگی و ابهام می خواهد ذهنی که دنبال لحظه ای مکث ،در سراشیبی زندگی است.صالحی شهرتش را مدیون همین شعر هاست و ذره ای بدهکار کارهای انتزاعی و سهل و الوصول خود نیست و با همین کارهای خلاقانه است که انتظار مخاطب بالا می رود ودیگر شعرهای ضعیف و متوسط را از او نمی پذیرد.
در میان مجموعه هایی که ازصالحی چاپ شده"انیس آخر این هفته می آید"برای من مجموعه متفاوتی است و شکل شعریتش با آن چه از صالحی سراغ داریم کمی متفاوت است این مجموعه بیان‌کننده‌ی نوعی تغییر و انحراف در نگرش شاعریِ او است. این انحراف همان نکته‌ای است که هر شاعری را از گذشته‌ی شعریِ خود و دیگر شاعران متمایز می‌کند. هرچند خواستگاه بسیاری از شعرهای صالحی در این مجموعه فاصله‌ی چندانی با شعرهای قبلی او ندارد، اما تلاش وی در شکل اجرا و روند آفرینش به سمت خلاقیتی است که برای خود او رفتاری نو است. در این‌جا با شاعری مواجه ایم که نگاهی انسانی به پیرامون خود دارد و قرائتی زندگی‌محور از پدیده‌ها ارایه می‌دهد.
نکته‌ی حایز اهمیت در مجموعه‌ی حاضر این است که شاعر سعی می‌کند از گذشته‌ی شاعریِ خود فاصله بگیرد، گذشته‌ای که او را تا مرحله‌ی تکرارِ تکرارها پیش بُرد و این ذهنیت را پیش آورد که سیدعلی صالحی دیگر تمام شده است خوانش مجموعه‌های پیشین صالحی بیانگر آن است که او تمام توان خود را صرف ساختن ترکیب‌ها و شیوه‌ی نگارشی می‌کند که به دلیل کثرت استعمال توسط خود او کارکرد زیبایی‌شناسانه‌ی خود را از دست می‌دهند. اما «انیس...» حکایت دیگری است از فراز و نشیب‌های شاعری که در این سه دهه‌ی اخیر همواره حضور داشته و گاهی هم تأثیرگذار بوده است. حضور پی‌گیر و مستمر یکی از مؤلفه‌های تثبیت و ماندگاری هر شاعر است که در کنار دیگر مشخصه‌های شعری می‌تواند رمز و راز ماندن را ترسیم کندکه در صالحی دیده می شود.
در اغلب شعرهای این مجموعه با روایتی مواجه هستیم که شاعر خود راویِ آن است. روایتی که در شکل موفق خود، خرده‌روایت‌های دیگر را نیز به بازی دعوت می‌کند و در حرکتی منحنی‌وار تلاش می‌کند شعر را از گیر و بندهای روایت خطی نجات دهد. هرچند در مواردی «حدیث نفس» وجه غالب روایت می‌شود و شعر را تا مرحله‌ی بیان «من» فرو می‌کاهد. اما هر وقت پا را از خویشتن خویش و بیان روایت‌های خطی و شخصی فراتر می‌نهد، شعری می‌آفریند که حاصل تجربه‌ها و زیستمان تازه و نگرشی دیگرگونه است. نگرشی که پای اجتماع را وسط می‌کشد و می‌کوشد روایتگر لایه‌های پنهان وآشکار جامعه باشد.
در کل شعرهای این مجموعه را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد:
1) شعرهایی که در راستای نوشتار قبلی صالحی است و به گونه‌ای تکرار همان مکررات است: (مگر من رانده‌ی کدام نظر از نماز نور تو بوده‌ام/ که در قنوت نور/ به رکعت رؤیا نمی‌رسم/ آخرِ این پرده آیا باید به گهواره‌ی نخست خود برگردم. ص243)، (عمرت دراز باد به شادمانیِ هر آنچه که آینه/ انعکاس علامت به علاقه‌ی آدمی است. ص245)، (آیا این/ علامت مویه‌های شما نیست/ تا کی می‌خواهید خیره به خواب مجروح خویش بمیرید. ص296) این شعرها با همان ساختار همیشگی و به تکرار رسیده تولید می شوند چیزی به شاعرانگی شاعرش نمی افزایند
2) شعرهایی که شاعر تلاش می‌کند در آن‌ها از گذشته رها شود، اما هنوز رنگ و بوی شعرهای قبلی در آن‌ها دیده و شنیده می‌شود: (همیشه برای من نوشتن بود/ من درد شفابخش نوشتن را می‌فهمیدم/ وقتی واژه‌ی راز را به یاد می‌آورم/ کاملاً روشن است که کسی مشغول ذکر خیر من است. ص137)، (من تا بوده‌ام/ هرگز برای خود زندگی نکرده‌ام/ من برای مردم خود/ آرزوهای روشنی داشته‌ام/ خرسندی خانه/ گفتگوی امید/ دعای داشتن/ دلالت به سادگی/ و چیزهای ساده‌تر/ از قبیل همین هوای خوش. ص129)، (بیدار شو بی من از همیشه تنهاتر/ من غریبه ام اینجا/ من از موزارهای جنوب/ به شمال شما آمده‌ام. ص220) در این کارها شاعر در برزخ خود است برزخی که شکل سرایش و بوطیقای خاصی ارائه نمی دهد اما رگه های تغییر در آن دیده می شود
3) شعرهایی که نوعی تغییر را نشان می دهند و مخاطب را با شاعر دیگری مواجه می‌کنند که با سیدعلی صالحیِ دیرآشنا متفاوت است: (شب پیش/ کامیونی مشکوک در میدان محله‌ی ما/ کوهی از کلیدهای زنگ‌زده خالی کرد و با شتاب گریخت. ص191)، (بعضی همسایه‌های بی‌خبر/ گاهی می‌پرسند/ چراغ اتاق تو/ چرا تا سپیده‌دم روشن است. ص69)، (زمستان بود/ سرد بود/ بخاری نداشتیم/ آموزگارم را از پدرم بیشتر دوست می‌داشتم/ ساعت انشا می‌گفت/ سید بیاید برایمان بخواند که چرا فقط/ ابرهای سیاه می‌بارند. ص181)، (بعد از بامداد/ چرا/ همه رو به غروب نشسته‌اند. ص99)، (حیرت نکن انیس/ آن سال‌ها/ اسم مستعار تو ری‌را بود. ص96)، (به اسماعیل بگو/ دشنه در دست پدر/ گاهی پروانه می‌شود. ص228)، (این حرف‌ها از تو بعید است سیدعلی/ ابداً/ تو فکر می‌کنی من بی‌خبر مانده‌ام/ که بر این مردم خسته چه می‌رود. ص229)، (اما من/ باز هم سادگی کردم/ گفتم بیایم میان این جماعت کفترباز/ پادرمیانی کنم. ص192). اگر بخواهیم فردایی دیگر برای صالحی متصور شویم باید رد پایش را در همین شعرها جستجو کنیم شعرهای که گذشته ی شاعرش را جعل می کنند وهویت خود را به صورت مستقل اعلام می دارند .شاعرانگی سید علی صالحی همواره در لبه ی پرتگاه است و هر لحظه احتمال سقوط وجود دارد و شاید این خاصیت شاعران امروز است





:: موضوعات مرتبط: نقدها , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com