عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 819
نویسنده : آوا فتوحی

چگونه گوشه ها را بشناسیم ؟
این پرسش بسیاری از نو هنرآموزان است که چگونه می توان گوشه ها را از همدیگر باز شناخت ؟

اصولا می توان گوشه را به سه دسته تقسیم کرد :

1- گوشه های اصلی : که بر یک نت ویژه تاکید می کنند .
از آنجا که گام هر دستگاهی طبیعتا از هفت نت تشکیل می شود هر دستگاهی می تواند دارای هفت گوشه اصلی نیز باشد که همیشه اولین گوشه را که تاکید بر اولین نت گام میکند را " درآمد " می نامند و گوشه های دیگر را گذشتگان بر اساسی که علت بسیاری از آنها متاسفانه امروزه بر ما نامعلوم است نامگذاری کرده اند . برای مثال نت دوم گام ماهور گوشه " داد " نامیده شده است .
ولی البته جای بعضی گوشه ها نیز مانند جدول تناوبی مندلیف که نخست بسیاری از خانه های آن خالی بود و سپس کشف شد اکنون خالی است برای نمونه استاد وزیری برای نت دوم گام چهارگاه گوشه ای اختراع کرده اند ( نقل قول و اجرا از آقای کیوان ساکت در برنامه نیستان رادیو فرهنگ )

وبژگی گوشه های اصلی این است که خود دارای گوشه های فرعی می باشند مثلا :
گوشه چکاوک در همایون شامل نی داوود، گوشه حجار در ابو عطا شامل چهار پاره

2- گوشه های مرکب نوازی :
از این گوشه ها برای تغییر دستگاه استفاده میشود ، مانند :
گوشه دلکش در ماهور برای رفتن به شور
گوشه شکسته در ماهور و بیات ترک برای رفتن به افشاری
گوشه راک در ماهور برای رفتن به بیات اصفهان
گوشه عشاق در اصفهان برای رفتن به شور

3- گوشه های ریتمیک :

این گوشه ها خود بر دو نوع هستند :

الف - گوشه هائی که دارای ساختار ملودیک و ریتم هستند و می توان آنها را در غالب بسیاری از دستگاهها و گوشه های اصلی دیگر اجرا کرد مانند گوشه های : کرشمه و چهار پاره و زنگوله و مثنوی و ساقی نامه و عراق و ...

ب - گوشه هائی که دارای ریتم هستند ولی فقط در یک دستگاه و گوشه خاص اجرا می شوند ، مانند : رامکلی در ابوعطا ، لیلی مجنون و بختیاری در همایون ، سوز و گداز در اصفهان ، شهابی و مهربانی در بیات ترک و ...

1- گوشه كرشمه :
بطور ساده این گوشه دارای وزن شعری " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات " است

که مثلا این اشعار را میتوان برای آن در نظر گرفت :
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان مهر اول است و زبادت

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست

که میتوان آن را در همه دستگاه ها و همه گوشه ها اجرا کرد

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 696
نویسنده : آوا فتوحی

  • براساس تحقیقات موسیقی‌شناسان، گوش‌دادن به موسیقی البته براساس نوع آن می‌تواند بر متابولیسم بدن تاثیر بگذارد، فشارخون را بالا یا پایین ببرد، توازن انرژی برقرار و به هضم غذا كمك كند.

    آیا تا به حال با خودتان فكر كرده‌اید ما چگونه با موسیقی می‌توانیم ارتباط برقرار كنیم؟ چگونه یك قطعه موسیقی كه شكلی از هنر انتزاعی به نظر می‌رسد، زبانی ندارد و پیامی را به صورت كلامی منتقل نمی‌كند، می‌تواند احساسات ما را بسادگی تحت تاثیر قرار دهد و براحتی آن را برانگیزد؟

    دنیای موسیقی، دنیایی پر از خلاقیت و اثرات شگرف است، به طوری كه بارها محققان را متعجب ساخته است. هر چند موسیقی به نظر چیزی فراتر از ارتعاش مولكول‌های هوا نیست، ولی می‌تواند اثرات بسیاری بر احساسات، عواطف و حتی روند تكاملی انسان‌ها بگذارد.

    درست است كه موسیقی مثل زبان ناطق نیست، ولی به همان اندازه اثرگذار است. موسیقی بخوبی می‌تواند به شیوه‌های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد.

    در علوم پزشكی به عنوان روشی برای درمان مشكلاتی چون حملات ناگهانی، فشارخون پایین، بیماری‌های روانی، افسردگی، بی‌خوابی و به طور كلی به عنوان یك عامل موثر در تسریع بهبود بیماری‌های گوناگون به كار می‌رود.

    تاثیرات موسیقی بر بدن و مغز آدمی

    موسیقی در تمام حالات روحی می‌تواند تاثیرگذار باشد. موسیقی یك ابزار قوی است كه می‌تواند تمام هیجانات روحی را به كنترل درآورد. در زمان شادی، هیجان، ناراحتی و خشم حتی در زمان بیماری می‌تواند موثر باشد.

    در تحقیقات متعددی كه روی واكنش بدن انسان به موسیقی انجام شده است، محققان به نتایج جالبی دست یافته‌اند. وقتی به ترانه‌های مورد علاقه خود گوش می‌دهیم، بدن ما تمام علائم برانگیختگی احساسی را از خود بروز می‌دهد.

    برای مثال، مردمك‌ها گشاد می‌شوند. این واكنش وقتی به فردی كه دوستش داریم نگاه می‌كنیم نیز وجود دارد.

    تعداد ضربان قلب و نبض ما همچنین فشار خونمان بالا می‌رود، هدایت الكتریكی پوست ما پایین آمده و قسمتی از مغز كه عهده‌دار تنظیم حركات ماست یعنی مخچه، به طور عجیبی فعال می‌شود. جالب این كه خون بیشتری روانه پاها می‌شود و شاید همین مساله است كه باعث حركت متناسب با ریتم پاها می‌شود.

    براساس تحقیقات موسیقی‌شناسان، گوش‌دادن به موسیقی البته براساس نوع موسیقی می‌تواند بر متابولیسم بدن تاثیر بگذارد، فشارخون را بالا یا پایین ببرد، توازن انرژی برقرار و به هضم غذا كمك كند.

    موسیقی‌های آرام مانند موسیقی كلاسیك بسیار آرامش‌بخش هستند. برای مثال تحقیقات نشان داده احساسی كه از 30 دقیقه گوش دادن به چنین موسیقی‌ به وجود می‌آید معادل آرامشی است كه از خوردن یك قرص والیوم حاصل می‌شود.

    در این نوع موسیقی، كلامی وجود ندارد، خود آهنگ و ریتم است كه تاثیرگذار است، بنابراین هر دو نیمكره مغز را درگیر می‌كند.

    موسیقی می‌‌تواند هیجان و شور درونی را بخوبی آزاد كند. به‌علاوه آرامشی را كه بشدت در پی آن هستیم برایمان فراهم آورد.

    موسیقی چنان بر روح و روان آدمی تاثیر گذار است كه نمی‌‌توان این حقیقت را بسادگی انكار كرد. موسیقی علاوه بر ایجاد شور و هیجان، بسیار می‌‌تواند تحمل انسان را در برخورد با شرایط دشوار بالا ببرد و میزان تحمل درد را در افراد مختلف هنگام بیماری یا استرس افزایش دهد.

    این مساله را ممكن است بكرات تجربه كرده باشید كه موسیقی، انجام بسیاری از فعالیت‌های روزمره شما را تسهیل ‌كند. این نقش موسیقی كاملا اثبات شده است.

    موسیقی علاوه بر تاثیر در تسریع درمان بسیاری از بیماری‌های روحی و جسمی می‌تواند به طرق مختلف باعث افزایش انرژی و تسهیل كارهای روزانه شود.

    اثرات موسیقی كلاسیك به خاطر ریتم و ملودی، بر ساختار و توانایی‌های مغز انجام می‌گیرد. ریتم منجر به افزایش تولید و در پی آن افزایش سطح سروتونین در مغز می‌شود. سروتونین نوعی هورمون عصبی بوده كه باعث تداوم انتقال پالس‌های اعصاب و حفظ حس شادمانی و سرور می‌شود.

    تولید سروتونین در مغز انبساط خاطر ایجاد می‌كند. كمبود سروتونین در مغز باعث ایجاد افسردگی و احساس دلتنگی می‌شود. در اصل، بسیاری از داروهای ضدافسردگی از طریق كاهش بازجذب و افزایش سطح سروتونین در مغز عمل می‌كنند.

    وقتی مغز در معرض یك شوك مثبت قرار گیرد شروع به ترشح سروتونین می‌كند. به عنوان مثال وقتی به یك نقاشی زیبا نگاه می‌كنید، رایحه دلپذیری به مشامتان می‌رسد، خلاصه هر مساله‌ای كه باب طبع شما باشد حتی خوردن غذای مطبوع یا گوش‌دادن به موسیقی مسحوركننده، به مغز اجازه می‌دهد مقدار معینی سروتونین آزاد كند كه باعث تحریك و به اوج رسیدن احساسات دلپذیر می‌شود.

    همان‌طور كه می‌دانید بدن ما بسیار تابع ریتم است و ترشح بسیاری از مواد مفید در بدن ما به صورت ضربانی صورت می‌گیرد.

    ریتم موسیقی بخوبی می‌تواند موجب تحریك دیگر ضربان‌های طبیعی بدن مانند ضربان قلب یا امواج آلفای مغز شود و همین اثر موسیقی یكی از شیوه‌های درمان افسردگی و معالجه بالینی است. به‌علاوه ملودی همچون جرقه‌های شتاب دهنده عمل می‌كند و كاتالیزور فرآیند خلاقیت در مغز است.

    موسیقی‌درمانی چیست؟

    تاثیر موسیقی بر بدن انسان به قدری است كه امروزه در جهان جایگاه خاصی برای بهبود و درمان بسیاری از بیماری‌‌ها پیدا كرده است.

    استفاده از موسیقی به‌عنوان مكملی برای درمان بیماری‌ها به زمان ارسطو و افلاطون بازمی‌‌گردد. از آن زمان استفاده از اصوات و آهنگ‌ها برای درمان بیماری‌های مختلف به ‌كار می‌رفته است.

    انجمن‌های موسیقی ‌درمانی از سال 1950 شروع به فعالیت كردند و سال 1985 فدراسیون جهانی موسیقی‌‌درمانی به ثبت رسید. در ایران نیز انجمن موسیقی‌‌درمانی فعالیت خود را آغاز كرده است. موسیقی ‌درمانی به ‌طور كلی مانند هر گونه روش درمانی، شیوه‌‌های بخصوصی دارد.

    موسیقی درمانی می تواند به عنوان روشی برای درمان بیماری‌های روانی، افسردگی بی‌خوابی و به طور كلی به عنوان یك عامل موثر در تسریع بهبود بیماری‌های گوناگون به كار رود

    روش‌های موسیقی درمانی در كل به دو دسته تقسیم می‌شوند: روش فعال و روش غیرفعال.
    در روش غیرفعال، فرد خود عملی انجام نمی‌دهد و فقط با گوش‌دادن و شنیدن موسیقی درمان می‌شود. در حالی كه در روش فعال، فرد فعال است و همراه با خواندن، نواختن و حتی حركات موزون درمان می‌شود.

    این روش واكنش‌های عاطفی، ذهنی، جسمی و حركتی را در پی دارد و متناسب با نیاز افراد از این روش‌ها استفاده می‌‌شود.

    در اصل، محور برنامه‌های موسیقی‌درمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرامبخش و نواختن موسیقی در گروه‌های منظم یا انفرادی، خواندن آوازها به ‌صورت فردی یا گروهی است.

    واضح است كه روش‌های موسیقی‌‌درمانی توسط هر فردی قابل انجام نیست. همان طور كه در هر روش درمانی دیگری به یك شخص توانا و متخصص نیاز است، در موسیقی‌‌درمانی نیز به افراد متخصص كه در زمینه‌های مختلف موسیقی و شاخه‌های درمانی آموزش دیده‌اند، نیازمندیم.

    فرد متخصص با توجه به نوع بیماری و روش‌های مختلف درمان و نیز بر اساس آشنایی خود با روان‌شناسی موسیقی، درمان را انجام می‌‌دهد.

    براساس هر فرد و نیازهای روحی و درمانی وی، نوع موسیقی مورد نیاز می‌تواند متفاوت باشد. در حقیقت تاثیر موسیقی‌های مختلف بر ذهن و سلامت انسان‌ها با هم متفاوت است. در درمان به وسیله موسیقی از نوعی از موسیقی استفاده می‌‌شود كه برای ایجاد آرامش و نشاط روحی مناسب‌تر است.

    این نوع موسیقی باعث تجدید قوا شده و مسلما كارایی مغز را افزایش می‌دهد. این‌ گونه موسیقی‌ها با تاثیر در روح و روان انسان باعث تسریع فرآیند ترمیم و بهبود می‌شوند.

    موسیقی ‌درمانی كاربرد گسترده‌ای دارد و كمتر می‌توان فردی را یافت كه موسیقی بر سیستم بدن وی هیچ تاثیری نداشته باشد.

    از این رو می‌‌توان در درمان بسیاری از بیماری‌ها موسیقی را به ‌كار برد، اما بهترین گزینه‌ها برای به‌كارگیری این درمان، بیماری‌هایی هستند كه با مسائل روانی فرد در ارتباط باشند و بعلاوه آن دسته از بیماری‌های جسمی كه منشا روانی دارند به بهترین شكل با این روش قابل درمان هستند.

    از آنجا كه موسیقی می‌تواند در ایجاد هماهنگی بین فعالیت‌های دو نیمكره مغز موثر باشد، به‌كارگیری آن در بهبود این هماهنگی می‌‌تواند در درمان لكنت زبان كمك‌كننده باشد. اثرات موسیقی در زندگی انسان بسیار بیشتر از آن است كه بتوان براحتی به آن پرداخت.

    موسیقی چطور اثر می‌گذارد؟

    موسیقی می‌تواند همچون ارتباطات كلامی بر فعالیت‌های مغز انسان اثر بگذارد. موسیقی حاوی نوعی انرژی است كه علاوه بر تحریك مغز می‌‌تواند بر تمام اعضای بدن تاثیر بگذارد.

    بسته به پیچیدگی ساختار مغز هر فرد و تنوع علایق و ترجیحات وی، تاثیر نوع خاصی از موسیقی بر فرد مشخص می‌شود. در برخی افراد یك نوع موسیقی در ایجاد تحریكات مغزی تاثیر كمتری دارند یا حتی به‌ كلی بی‌‌اثرند.

    در واقع این ساختار مغزی انسان است كه مشخص می‌‌كند كدام نوع موسیقی فعالیت‌های مضر بیولوژیكی بدن را كاهش دهد.

    به دلیل ساختار پیچیده مغز انسان، یك نوع خاص از موسیقی نمی‌تواند در همه افراد تاثیر مشابهی داشته باشد. در بسیاری از انسان‌ها موسیقی آرام می‌‌تواند در ایجاد آرامش موثر باشد، اما در برخی دیگر موسیقی تند موثرتر است.

    آنچه جلوه‌ای از برخی آثار موسیقی بوده و به صورت حركات موزون نمایان می‌شود، در اصل ناشی از اثر مستقیم موسیقی بر مغز و سیستم عصبی و در پی آن سیستم عضلانی فرد است.

    البته این مساله همگانی نیست و در بسیاری از مردم ممكن است این پدیده رخ ندهد؛ چرا كه پدیدار شدن این حالت از ایجاد رابطه بین سیستم بدنی و موسیقی در حال پخش به وجود می‌آید، حال آن‌كه در بسیاری از افراد ممكن است این ارتباط به‌ وجود نیاید.

    یكی از نقش‌های بسیار جالب موسیقی، تاثیر بسزای آن در رشد عاطفی و تعادل روحی كودكان است. كودكان به مراتب بیش از بالغان تحت تاثیر موسیقی قرار می‌گیرند و از مزایای موسیقی كلاسیك بهره‌مند می‌شوند.

    محققان در تحقیقات خود دریافته‌اند گوش‌كردن به موسیقی‌های شاد و بدون كلام می‌تواند منجر به افزایش تعادل روحی و عاطفی كودكان شود و موسیقی با ایجاد احساس لذت در كودك، روحیه مثبت و شادی در او به ‌وجود آورد و از این طریق باعث افزایش توانایی‌‌های او ‌شود.

    موسیقی‌‌درمانی در كودكان نیز می‌تواند باعث بسط ارتباطات كودك، افزایش احساسات اجتماعی و افزایش هوش او شود و از این طریق نیز به تكامل روحی كودكان كمك كند.

    ضرباهنگ همراه با افزایش شناختی و كاركرد خلاقانه مغز توسط ملودی باعث ایجاد احساسات هیجانی در بدن ما می‌شود. طبق اثر موتزارت، كودكانی كه به فراگیری دروس موسیقی می‌پردازند مهارت‌های شناختی بالاتری را تجربه می‌كنند.

    والدین می‌توانند با استفاده از موسیقی‌‌درمانی، كیفیت زندگی كودك خود را در عرصه‌های مختلف بالا ببرند، برای مثال ارتباط كودك خود را با كودك دیگر بهبود ببخشند و حتی بر كیفیت ارتباط كودك و خانواده نیز اثر بگذارند.

    زمانی این تاثیر به بیشترین میزان می‌رسد كه كودك، خود لذت اجرای موسیقی را تجربه كند. بعلاوه دیده شده موسیقی باعث اجتماعی‌‌ترشدن كودكان می‌‌شود و توانایی آنها را در ابراز وجود، نظرات و احساسات و نیز برقراری ارتباط موثرتر با دیگران افزایش می‌‌دهد.

    موسیقی بویژه با ضرباهنگ
    ۶۰ در دقیقه، روی فركانس و دامنه امواج مغزی اثرات مستقیمی دارد به طوری كه می‌توان این اثرات را به وسیله الكتروآنسفالوگراف اندازه‌گیری كرد.

    اثرات موسیقی بر بدن به قدری است كه می‌تواند سیستم تنفسی، مقاومت پوست و حتی سیستم هورمونی بدن را تحت تاثیر قرار دهد. موسیقی با اثراتی كه بر مردمك و فشارخون و سیستم‌های مختلف بدن دارد می‌تواند منجر به افزایش تمركزپذیری مغز شود.

    موسیقی هر دو نیمكره‌های چپ و راست مغز را به طور همزمان تحریك كرده و از این طریق، تحلیل و تلفیق و پردازش اطلاعات را در مدت زمان كوتاه‌تری میسر می‌كند. بعلاوه با فعالسازی همزمان دو نیمكره مغزی، به تقویت فرآیند یادگیری و جذب اطلاعات و در نهایت رشد مهارت‌های شناختی می‌شود.

    در مطالعات بسیار به اثبات رسیده است كه با كمك این پدیده می‌توان یادگیری را به میزان پنج برابر افزایش داد و به همین دلیل است كه نقالان، داستان‌های خود را با ریتم خاصی بیان می‌كنند تا بتوانند هزاران خط داستان را به خاطر بسپارند و هنرمندان درام‌پرداز یونانی نیز با استفاده از همین شیوه به ایفای نقش خود می‌پرداختند.

    موسیقی از طریق ریتم به همسان‌سازی اعمال حیاتی بدن می‌پردازد و به ایجاد حالت روانی خاص و به دنبال آن افزایش شناخت و خلق توانایی‌ها منجر می‌شود.

    عامل دیگری كه در هماهنگی با ریتم عمل می‌كند ملودی است كه باعث تفكیك استدلال و قوای عقلانی می‌شود و احساس مطبوع فراخوانی چالش‌ها و مسائل را از طریق سلسله ابتكارات و چاره‌سازی‌های جدید ایجاد و از طریق خلاقیتی كه القا می‌كند قابلیت‌های لازم برای به‌كارگیری صحیح راه‌حل‌های موجود را فراهم می‌آورد.

    ملودی و ریتم با اثرگذاری بر مغز به ارتقای مهارت شنیداری و كانال‌های حسی مغز و افزایش مهارت‌های قوای ذهنی منجر می‌شود.

    موسیقی در طبیعت به زیبایی جلوه می‌كند. صدای حاصل از برخورد آب با سنگ، صدای پرندگان یا صدای باد در میان برگ درختان همگی جلوه‌هایی از موسیقی بوده و می‌توانند برای انسان بسیار روح‌نواز باشند. اثرات بالقوه موسیقی بر گیاهان و حیوانات نیز به اثبات رسیده است.

    تحقیقات نشان داده گیاهان با الگوی ضرباهنگ
    ۶۰ در دقیقه رشد بسیار سریع‌تری از گروه‌های دیگر دارند. گروهی كه در معرض موسیقی راك قرار گرفته‌اند پژمرده و خشك شده‌اند.

    گیاهان، موجودات زنده‌ای هستند ولی ارگانی برای تفكر ندارند، لذا برای رشد به ملودی نیاز ندارند و فقط ریتم را درك خواهند كرد.

    موسیقی؛ شمشیری دولبه

    موسیقی نیز مثل هر ابزار دیگر اگر به درستی و بجا به كار گرفته نشود می‌تواند اثرات مضری در پی داشته باشد و نه‌تنها مفید نیست بلكه اثرات مخربی نیز بر بدن دارد.

    گوش‌دادن به موسیقی‌های تند و آزاردهنده به جای ایجاد هارمونی و كمك به سلامت، می‌تواند مانند یك زهر در بدن عمل كند.

    براساس تحقیقات صورت‌گرفته روی گیاهان، محققان سعی كرده‌اند تاثیر موسیقی‌های مختلف را بر رشد گیاهان ارزیابی كنند.

    این مطالعات نشان داده موسیقی‌های آزاردهنده می‌توانند بر رشد گیاهان اثر سو داشته باشند. به عنوان مثال موسیقی راك، رشد گیاه را متوقف می‌كند و برخلاف آن موسیقی كلاسیك باعث تسریع رشد گیاه می‌شود.

    جالب است بدانید موسیقی گاهی می‌تواند بسیار قدرتمند باشد به طوری كه همانند برخی داروها وابستگی ایجاد كند و اعتیادآور باشد.

    پس باید به این نكته بسیار توجه داشت كه موسیقی ابزار بسیار قدرتمندی است و می‌تواند مثل شمشیر دولبه عمل كند.

    از طرفی اگر به درستی به كار گرفته شود می‌تواند تاثیرات مثبت روحی و جسمی بسیاری بر اشخاص داشته باشد و باعث ارتقای سلامت شود.

    از طرف دیگر، اگر به درستی به كار گرفته نشود می‌تواند به جای اثرات مثبت خود منجر به بروز اثرات منفی در بدن شود و بسیار مخرب باشد بنابراین درست است كه موسیقی در عرصه‌های مختلف می‌تواند عملكرد بدن انسان را بهبود بخشد ولی باید در انتخاب نوع موسیقی خیلی دقت كرد تا تاثیر معكوس بر بدن فرد نداشته باشد


:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 991
نویسنده : آوا فتوحی
سی‌ امّ دی ماه سالگرد پرواز استاد بزرگ نور علی‌ خان برومند بود.
با نهایت تأسف به علت مشغله فراوان شغلی‌ نتونستم آن را به موقع دوباره تقدیم دوستان کنم.
دو سال قبل در سالگرد پرواز استاد یک ویدئو تقدیم دوستان کردم که آن را دیگر بار با بزرگداشت یاد آن استاد بی‌ همتا تقدیم می‌کنم. نوشته‌های زیر مربوط به زمان تهیه ویدئو است.

سی‌ امّ دی‌ ماه امسال سی‌ و پنجمین سالگرد پرواز استاد اسطوره ای موسیقی‌ ایران زمین، شادروان نور علی‌ خان برومند است.
استاد برومند در سال ۱۲۸۵ شمسی‌ در تهران متولد شدند. در سنّ ۱۳ سالگی به محضر استاد نامی‌، غلام حسین درویش (درویش خان) رسیدند و اصول نواختن تنبک و تار را از ایشان فرا گرفتند. استاد برومند دراوان جوانی‌ برای ادامه تحصیلات در رشته پزشکی‌ به آلمان رفتند و در آنجا مدتی‌ نیز تعلیم پیانو دیدند. متاسفانه در سال آخر پزشکی‌ پس از حادثه افتادن از اسب در نهایت بینایی خود را از دست دادند.
استاد برومند در بیتی در این مورد میفرمایند:

مارا زدیده هیچ به جزاشک بهره نیست
وین بهره بس زدیده که باآن توان گریست

استاد برومند همچنین تار و سه تار نوازی را از استاد صبا و سنتور را نزد حبیب سماعی آموختند. گفته شده است که ایشان در نواختن تنبک شیوه‌ای منحصر به خود داشتند چنانکه عارف قزوینی در جمعی چنان تحت تاثیر قرار گرفت که دست ایشان را بوسید. فراموش نکنیم که تمامی‌ این معرفت‌ها با وجود نابینایی ایشان به دست آمده است،
کار بسیار ارزنده‌ای که از استاد برومند بر جای مانده ضبط ردیف کامل ردیف تار میرزا عبد الله است که ایشان طی‌ سالها از شادروان اسماعیل قهرمانی آموختند. این اثر ارزنده با اجرای اسماعیل خان یکی‌ از بزرگترین مفاخر موسیقی‌ ردیفی‌ ایران زمین است.
استاد برومند بر ردیف آواز ایرانی نیز احاطه‌ای فراخور ستایش داشتند و در این راه تاثیری فراوان از سبک استاد طاهرزاده و تعالیم درویش خان گرفته بودند. این گنجینه آوازی به
جمعی از شاگردان برجسته ایشان استادان محمد رضا شجریان, نورالدین رضوی سروستانی و اکبر گلپایگانی انتقال یافت. استاد بزرگوارم آقای رضوی سروستانی این ردیف‌ها را با تار جناب داریوش طلائی به طور کامل اجرا نموده اند و تا آخرین روز‌های عمر پر برکت خود به ضبط این اثر میبالیدند.

استاد برومند اولین استاد گروه موسیقی‌ دانشگاه تهران بودند و شاگردان بزرگی‌ به جامعه موسیقی‌ ایران تقدیم نمودند، ایشان را باید در کنار اساتیدی چون، عبدالله دوامی و ابوالحسن صبا حلقه وصل موسیقی‌ دانان قدیم و جدید ایران دانست که از فراموشی بسیاری از ملودی‌های قدیم ایرانی جلوگیری نمودند.
این استاد گرانقدر در سال آخر عمر خود ریاست آزمون باربد که برای پرورش استعداد‌های موسیقی‌ ایرانی بنا نهاده شده بود را عهده دار شدند و در راه پرورش استعدادهای موسیقی‌ ایران همّت بسیار به خرج دادند.
استاد برومند پس از عمری پر بار به ارزش موسیقی یک ملت در سی‌ امّ دی‌ ماه ۱۳۵۵ جان به جان آفرین تسلیم نمودند. در نماهنگ تقدیمی که ارزش تاریخی دارد، به مطالبی‌ در مورد فقدان ایشان اشاره میگردد، با تأسف فراوان به علت محدودیت‌های فیسبوک تنها ۲۰ دقیقه از این برنامه که بسی‌ طولانی تر است را عرضه مینمایم. یاد این استاد اسطوره‌ای موسیقی‌ ایرانی‌ گرامی‌ باد


:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: برومند , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 852
نویسنده : آوا فتوحی

علي خان نايبالسلطنه: علي خان را در قفس انداختند!

علي خان نايب السلطنه، در مجالس خصوصي شاهزاده كامران ميرزا نايب السلطنه، آواز مي‌خواند. يك شب صداي او به حدي نايب السلطنه را از خود بي خود كرد كه تصميم گرفت به اندازه جثه علي خان قفسي بسازد و او را در آن قفس بنشاند تا برايش آواز بخواند. بلافاصله دستور داده مي‌شود. پس از چند روز قفسي از طلا مي‌سازند و براي برگزاري مراسم نصب اين قفس و آواز خواندن علي خان در داخل آن يك شب جشن مفصلي بر پا مي‌كنند، البته هيچ يك از مهمانان منظور ازاين دعوت را نمي‌دانستند و پس از اينكه چند ساعتي از شب مي‌گذرد و همه طالب شنيدن ساز و آواز مي‌شوند، ناگهان مستخدمين نايب السلطنه در حالي كه قفسي را كه علي خان در آن نشسته بود بر دوش داشتند وارد مي‌شوند و قفس را از قلابي كه داشته به درخت مي‌آويزند و بلبل نايب السلطنه از داخل قفس چهچهه را شروع مي‌كند. واقعا هوس بازي و ظلم و ستم شاهان، شاهزادگان و درباريان قاجار روي عشرت كنندگان و هوس بازان تاريخ را سفيد نمود و اين سلسله منحوس ايران بر باد ده چه رفتار زشت و ناشايستي، با بندگان هنرمند خداوند كه از گوهرهاي ناياب روزگار بودند داشتند. اين ساختن قفس طلا زماني بود كه ديناري در خزانه دولت موجود نبود و شاهان قاجار براي خوشگذراني تمام امكانات و ثروتهاي ملي كشور را در جهت گرفتن وامهاي گوناگون از خارجيان در اختيار بيگانگان قرار داده بودند.

مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب اله نصيري

صبا: عاقبت اهلي شد!

مطلبي كه كنجكاوي مرا در كودكي برانگيخته بود اين بود كه در مسافرتي كه پدرم به اصفهان رفته بود. ني لبكي را كه اصلا به هيچ سازي شباهت نداشت همراه آورده بود، در جواب كنجكاوي ما گفت: يكروز در خرابه هاي اصفهان، پيرمردي مشغول نواختن اين ساز بود كه سخت مرا متعجب كرد. زيرا ان ساز به هيچ سازي شباهت نداشت. من طرز نواختن اين ساز را از آن پيرمرد ياد گرفتم و ساز او را خريدم. از آن پس پدرم هر روز ساعتها با آن تمرين مي‌كرد. اما تا مدتها صدايي از ني لبك عجيب در نمي‌آمد تا اين كه كمكم صداهايي از آن در آمد و يك ماه بعد، پدرم با آن، آهنگهاي بسياري مي‌نواخت و در اين موقع با خند همي‌گفت: عاقبت اهلي شد!

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

صبا: در تعقيب درويش

يكي از اولين خاطراتي كه از پدر دارم اين است كه صبحها ساعت يازده، درويشي از جلوي منزل ما عبور ميكرد و با صداي بلند مثنوي مي‌خواند. پدرم كاملا مجذوب اين صدا مي‌شد و تا زماني كه صداي درويش بگوش مي‌رسيد در اين حالت باقي مي‌ماند. يك روز پدرم دو ساعت تمام بدنبال درويش راه رفت و چون به خانه برگشت، مدتها مشغول نت نويسي شد. بعدها فهميديم كه او به سختي دچار حيرت شده بود كه چطور ان درويش مثنوي را در ابو عطا مي‌خواند.

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

صبا: در تعقيب درويش

يكي از اولين خاطراتي كه از پدر دارم اين است كه صبحها ساعت يازده، درويشي از جلوي منزل ما عبور ميكرد و با صداي بلند مثنوي مي‌خواند. پدرم كاملا مجذوب اين صدا مي‌شد و تا زماني كه صداي درويش بگوش مي‌رسيد در اين حالت باقي مي‌ماند. يك روز پدرم دو ساعت تمام بدنبال درويش راه رفت و چون به خانه برگشت، مدتها مشغول نت نويسي شد. بعدها فهميديم كه او به سختي دچار حيرت شده بود كه چطور ان درويش مثنوي را در ابو عطا مي‌خواند.

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

حسينقوامي‌فاخته‌اي: مجبور شديم در مورد اين شيرينكاري توضيح بدهيم

حسين قوامي‌فاخته اي، در مورد خاطرات خود در راديو و تلويزيون گفته: « آن زمان كه در راديو برنامه مستقيم و زنده پخش مي‌كرد در يك شب من و آقاي رشيدي بطور جداگانه برنامه داشتيم و ايشان در همان استوديوي كه من مشغول خواندن بودم، حضور داشت. آوازي كه من مي‌خواندم در دستگاه همايون بود. درست در اوج خواندن، دچار سرفه شديدي شدم و به هيچ وجه قادر نبودم خودم را كنترل كنم. چون اركستر هم همچنان مشغول نواختن بود بناچار از رشيدي خواستم دنباله دواز مرا كه بيداد همايون بود ادامه دهد و به اين ترتيب من و رشيدي، دواز دو صدايي اجرا كرديم كه باعث تعجب همگان شد و ما مدتها مجبور شديم راجع به اين خوشمزگي و شيرينكاري خود توضيح بدهيم.»

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي

ميرزا حسينقلي: حيفاز تو، براي اينها ساز بزني!

در مجلس جشن بزرگي كه براي عروسي يكي لز بزرگزادگان برپا شد. در باغي چادر زده بودند و سماع حضور و ميرزا حسينقلي نيز حضور داشتند. ميرزا به نواختن تار مشغول شد، ولي به واسطه جنجال و زيادي سرو صدا كسي به ساز او توجه نداشت. سماع حضور به او گفت: حيف از تو كه براي اين مردم ساز بزني، صداي تار كم است و مهمانان را متوجه نمي‌كند. بعد گفت: سنتور مرا بياوريد. و با قدرت شروع به نواختن كرد و چون ساز او طوري خوش صدا بود كه همه را جلب مي‌كرد، مجلس ساكت و آرام شد. بعد بتدريج صدا را ملايم كرد و روي خود را به ميرزا نمود و گفت: حالا همه سراپا گوشند و از ساز تو استفاده خواهند كرد. ميرزا حسينقلي، نواختن را دوباره آغاز كرد و مجلسيان از اينكه قبلا توجهي به ساز او نكرده بودند خجل شدند.

تاريخ موسيقي ايران تاليف حسن مشحون

كسايي، صبا، مرتضيمحجوبي: بپاس جوانمرديتان ساز مي‌زنم!

از راديو برگشته بوديم، غروب بود و خيابان خلوت و آرام. با استاد صبا و استاد مرتضي محجوبي به انتظار درشكه ايستاده بوديم. آن وقت ها وسيله نقليه موتوري نبود ، اگر هم بود به تعداد انگشتان دست بود، درشكه ها اغلب با مسافر از مقابل ما مي‌گذشتند. زماني بعد درشكه اي در برابرمان ايستاد. درون درشكه دو مرد تنومند كه ظاهر لوطي هاي سرگذر را داشتند نشسته بودند، يكي از آنها پياده شد و با همان لحن خاص اين جماعت به استاد صبا كه ويلن در دست داشت و ما تحكم كرد كه سوار شويم. هر سه نفر مدتي هاج و واج مانده بوديم، لوطي گفت: ما در اين غروب دلتنگيم، بايد به خانه ما بيايد و برايمان ساز بزنيد! جاي امتناع نبود، چون ترديد ما را ديدند يكي از انها فرياد كشيد كه ما و سازمان را در هم خواهد شكست ! ناچار سوار شديم بعد به خانه اشان رسيديم. مدت زماني بعد يكي از آنها رو به استاد صبا كرد و گفت: بزن، استاد بناچار ويلن را بر شانه گرفت. ساز را كوك كرد و شروع به نواختن نمود، هنوز لحظاتي كوتاه از ساز زدن نگذشته بود كه يكي از همان مرد ها با حيرت و كنجكاوي رو به استاد صبا كرد و گفت: ببينم تو استاد صبا نيستي؟ صبا با خنده گفت: باشم يا نباشم مهم اين است كه فرصتي دست داده تا در خانه شما بپاس بي ريايي و محبت و جوانمرديتان سازي بزنم . مرد اصرار كرد و چون دانست واقعا خود استاد است. ساز را از دست استاد گرفت، بر دست او بوسه زد و زار زار گريست و از اينكه با استاد چنين رفتار و تحكمي‌داشته عذر خواهي كرد. من بوضوح بغض و گريه صبا را ديدم. استاد برخلاف اين درخواست، با شور و هيجان بيشتري نواخت و به من نيز فرمود كه به همراهش ني بنوازم. ان شب يكي از شبهاي فراموش نشدني زندگي من است.

فصلنامه هنر پاييز 64- شماره نهم، مصاحبه با استاد حسن كسايي

حسن كسايي: برابريبا بزرگترين تكنوازان دنيا

اگر از بزرگترين نوازندگان ساكسيفون يا كساني كه موسيقي ملل جهان را مي‌شناسند، بپرسيد: كسايي كيست؟ او را بخوبي ميشناسند و اين در حالي است كه شايد بعضي از مردم در باره او چيزي ندانند و اساسا با شيوه كار او و قابليتهاي هنري او آشنايي نداشته باشند. شايد او اگر بجاي ني، ساكسفون ميزد، خيلي از خود باختگان براي آنكه خودي نشان دهند وانمود ميكردند كه او را مي‌شناسند! حال آنكه به نظر من او با بزرگترين تكنوازان دنيا برابر است. در سفري كه به پاريس داشتم، روزي براي خريد به يك صفحه فروشي رفته بودم. همين طور كه به دنبال صفحه مورد نظرم مي‌گشتم توجهم به فرد ديگري جلب شد كه صفحه اي از اثار كسايي در دست داشت و معلوم شد در زمينه جاز و سازهاي بادي، تخصص دارد. با هيجان غريبي در باره ارزش كار استاد كسايي سخن مي‌گفت و البته نمي‌دانست كه من ايراني هستم و كم وبيش چيزهايي در باره استاد و نقش و نشان وي به گوشم رسيده است.

ادبستان، آذر71- شماره 36، حسين عليزاده

احمد عبادي، حسينملك: دو نفر كم، سه نفر زياد!

احمد عبادي گفته: « يكبار از طرف هنرهاي زيبا، با حسين ملك به پاريس، براي شركت در كنگره موسيقي بين المللي، دعوت شديم. در اين كنگره هنرمنداني از اكثر كشورهاي دنيا شركت كرده بودند. تماشا گران بقدري زياد بودند كه من واقعا دچار وحشت شده بودم و فكر ميكردم چگونه صداي سه تار من به گوش اين جمعيت چند هزار نفري خواهد رسيد. حتي شب قبل از اجرا به ملك گفتم: بهتر است آبروي خود را نبريم و از زدن سه تار منصرف شويم. چون به هيچ وجه فكر نمي‌كردم، اين ساز كوچك من بتواند مورد توجه قرار گيرد و در همان حال بياد حرف پدرم افتادم كه مي‌گفت: دو نفر براي شنيدن سه تار كم است و سه نفر زياد. به هر حال برنامه من شروع شد و من سه تار زدم. در تمام مدت اجرا، نفس از كسي برنمي‌آمد. وقتي كنسرت بپايان رسيد چند بار به درخواست مردم، برنامه من تكرار شد و بعد تماشاگران به صحنه ريختند كه از من امضا بگيرند. اين موضوع، اشك به چشمان من آورد و به اين فكر افتادم كه چرا مسئولان امور توجه ندارند كه اين ساز دارد كمكم از بين ميرود و هيچ اقدام جدي براي حفظ آن صورت نمي‌گيرد.»

چهره هاي موسيقي ايران تاليف شاپور بهروزي

احمد عبادي: خوشا بهسعادت عبادي!

جد آقاي عبادي، علي اكبر خان فراهاني است او عادت داشت بعد از نماز صبح، سوره ياسين را با صوت خوش بخواند. در مورد خصوصيات علي اكبر خان خاطره اي است و آن اين است كه شبي در همسايگي شان مشاجره اي پيش آيد و او بعد از نماز صبح عوض اينكه سوره ياسين را بخواند تار را برميدارد و ساز مي‌زند. مردم شنيدند كه استاد سوره ياسين را با تار مي‌زند و همان شب هم ايشان رحلت مي‌كند. بايد راهي پيدا كرد بسوي خالق هنر، وقتي استاد عبادي نماز مي‌خواند و قنوت مي‌گرفت، حالت روحاني خاصي داشت. اين حالت استاد چنان در من اثر كرد كه من پرسيدم و ايشان جواب دادند كه از خداوند مي‌خواهم به اهل هنر كمال و تكامل ببخشد. واقعا خوشا به سعادت عبادي!

ماهنامه روزگار وصل ارديبهشت 73 شماره 5 مصاحبه با علي تجويدي

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 948
نویسنده : آوا فتوحی

غلامحسين درويش: تكيه كلام پدر

تكيه كلام حاجي بشير طالقاني، پدر درويش خان در هنگام ناميدن دوستان كلمه درويش بود، چنانكه هرگاه مي‌خواست فرزندش را بنامد مي‌گفت: درويش جان ! غلامحسين نميدانست اين تكيه كلام پدر، روزي ضميمه نام او خواهد شد و حتي معرف وي خواهد گشت. بارها از يارانش خواست كه فقط او را غلامحسين بنامند، ليكن لفظ درويش چنان بر زبانها جاري بود كه گذشته از اينكه با خواهش و تمنا متوقف نشد، بلكه بعدها مكمل نام وي گشت و عنوان خانوادگيش گرديد.

شرح زندگي استاد غلامحسين درويش تاليف حسينعلي ملاح

غلامحسين درويش: هنر و گذران معاش

عارف قزويني در مقدمه ديوان خود مي‌نويسد: مرحوم درويش خان هر قدر هم گرفتار عسرت مالي مي‌شد هيچوقت پيش اين و آن اظهار احتياج نمي‌نمود و حاضر نمي‌شد كه هنر خود را براي گذران معاش خفيف و خوار كند. هر وقت هم چيزي زيادتر از مخارج زندگاني بدست مي‌آورد، به بيچارگان و مستمندان و بيچارگان مي‌بخشيد.

شرح زندگاني استاد غلامحسين درويش، تاليف حسينعلي ملاح

غلامحسين درويش: كنسرت براي آسيب ديدگان

درويش خان وقتي از واقعه آتش سوزي بازار آگاهي يافت،چنان متاثر شد كه تصميم گرفت به سهم خود ياري سودمندي بنمايد. از اين رو نخستين كنسرت او به خاطر خلقي بلا ديد ه در سالن گراند هتل تهران برگزار شد، در اين كنسرت نوازندگان مشهوري چون حسام السلطنه، مختاري، مرتضي ني داود، عبدالله دوامي‌ و چند تن ديگر شركت داشتند. رهبري اركستر را خود او بعهده داشت و شخصا تار نواخت. او در پايان هر قسمت كشكولي بدست مي‌گرفت و از حاضران در برابر گل يا نقلي كه ميداد پول دريافت مي‌كرد. مهم اين است كه ديناري از عوايد اين كنسرت را براي خود و ياران خود برنداشت و همه را به كميته جمع آوري اعانه تقديم كرد.

شرح زندگاني استاد غلامحسين درويش، تاليف حسينعلي ملاح

غلامحسين درويش: اين سه تومان را به همسايه ارمني بده!

اسماعيل مهرتاش كه يكي از شاگردان درويش خان بود درباره وي مي‌گفت: « در هنگام جواني كه من و علي اكبر شهنازي براي مشق تار و كسب فيض خدمت درويش خان مي‌رفتيم. روزي از قسمت روابط فرهنگي ايران و فرانسه، پاكتيبراي درويش خان آوردند كه معلوم شد محتوي يكصد تومان پول است. در آن زمان يكصد تومان فوق العاده ارزش داشت و اگر كسي در كوچه اي صد توما نپول داشت، آن كوچه به كوچه صد توماني ها معروف ميشد. درويش خان به حامل پول و پاكت گفت: اين صد تومان براي چيست ؟ پاسخ شنيد: براي نوازندگي شما در محل روابط فرهنگي ايران و فرانسه. درويش خان گفت: گمان نمي‌كنم كه هنر و كار فرهنگي پاداش داشته باشد. او از قبول پول امتناع ورزيد و صد تومان را به آورنده اش پس داد. پس از ساعتي در همان جلسه رو كرد به حاجي علي اكبر خان كه از خاندان نسبتا ثروتمندي بود و ماهانه بابت حق التدريس سه تومان به درويش خان مي‌پرداخت و گفت: پول داري حق التدريس ماه آينده خود را بپردازي؟ حاجي گفت: آري و پس از اينكه سه تومان را كه در آن روزگار مبلغ نسبتا قابل توجهي بود گرفت، نوكرش را صدا زد و گفت: اين سه تومان را بده به اين همسايه ارمني كه امروز زنش مرده و پول كفن و دفنش را ندارد!»

گلهاي جاويدان، گلهاي رنگارنگ

غلامحسين درويش: ازصبح تا الان تمرين نكرده ام

يكروز بعد از ظهر درويش خان بر جمع ما وارد شد و نشست. لحظه اي بعد تاري را آورديم و طبق رسوم قديم آن را بوسيديم و دو دستي به ايشان تقديم كرديم تا اگر حالش را دارد قطعه اي بنوازد. گفت كه نمي‌توانم! از وي پرسيدم: يعني چه؟ شما كه به اين مرحله رسيده ايد، نمي‌توانيد ساز بزنيد؟ گفت: نه! گفتيم: چرا؟ گفت : از امروز صبح تا الان تمرين نكرده ام به همين دليل نمي‌توانم خوب بزنم!

ادبستان- مرداد69- شماره8- استاد قنبري مهر به نقل از يكي از دوستانش

محمد رضا شجريان: مي‌توانم به اين صدا اعتماد كنم

استاد محمد رضا شجريان مي‌گويد: «در يكي از اجراهاي خصوصيم تاجري كره اي نيز حضور داشت كه در انتهاي برنامه از او نظرش را در مورد برنامه پرسيدم و آن كره‌اي جواب داد: عليرغم اينكه كلمه اي متوجه نشدم، ولي احساس مي‌كنم كه ميتوانم به اين صدا اعتماد كنم. و اين جمله اي بود كه خستگي يك عمر زندگي را از تن من بيرون كرد.»

ادبستان ارديبهشت 71 شماره 29

محمد رضا شجريان: دستمزد شبي سي هزار تومان را رد كرد

من از آقاي شجريا ن اين را ديده ام كه سالهاي قبل، مدير شكوفه نو حاضر بود شبي سي هزار تومان به ايشان بپردازذ كه در كاباره آواز بخواند. ولي ايشان چنين پيشنهادي را نپذيرفتند و نخواستند كه هنر خود را به ماديات بفروشند. در همان شرايط آقاي شجريان خط هم مي‌نوشت و شايد از طريق خطاطي امرا معاش مي‌كرد.

مجله عنوان، شماره هشتم 15/3/73 مصاحبه با محمد موسوي

بنان - محمد رضا شجريان: از پس دشوارهاي راه مي‌تواني بر آيي؟

يك روز توي دفتربرنامه گلها، كنار بنان نشسته بودم. يكي آمد به بنان گفت: آقا ، جواني آمده، مي‌خواهد صدايش را امتحان كنيد. چند لحظه بعد جواني از در وارد شد و با ادب جلوي بنان ايستاد. بنان پرسيد: شغل شما چيست ؟ گفت: معلم هستم. بنان پرسيد: چرا مي‌خواهي شغل با ارزش معلمي‌را رها كني و خواننده بشوي ؟ گفت: راستش به اين كار علاقه مند م. آن وقت بنا ن لبخندي زد و گفت: راه درازي را در پيش داري، راهي مشكل و پر فراز و نشيب آيا مي‌تواني از پس اين دشواريهاي راه برآيي؟ جوان در حاليكه سرش را زير انداخته بود و تا بنا گوش سرخ شده بود گفت: بله، مي‌توانم. چون اينكار را دوست دارم. به هر حال آن جوان كار آموزش را بطور جدي دنبال كرد و امروز وي (محمد رضا شجريان) بهترين خواننده ايران است.

ادبستان اسفند ماه 70- شماره 27، گفتگو با همسر بنان

محمد رضا شجريان: سرانجام به آموختن توفيق نيافتم

من هر وقت آواز بنان را از راديو يا تلويزيون مي‌شنيدم، منقلب ميشدم و اشك مي‌ريختم و روزي كه به قزوين سفر مي‌كردم، يك صفحه از صداي دلنشين او را با خود برداشتم تا يك تحرير او را تقليد كنم، از تهران تا قزوين بيش از پنجاه بار آن را گذاشتم و سرانجام به اموختن آن توفيق نيافتم.

از نور تا نوا- محمد رضا شجريان

مهدي خالدي: با وساطت صبا از اخراج ما صرف نظر كرد

مهدي خالدي گفته:«گويا سال 1320 بود، آن هنگام راديو هر شب، يك ربع برنامه سلو داشت كه زنده پخش مي‌شد. شبي از اين شبها نوبت به من رسيد. من و آقاي غياثي نوازنده ضرب رفتيم كه برنامه را شروع كنيم. غياثي نوازنده ضرب، آدم شوخي بود و كارش را هميشه با مسخرگي و طنز شروع مي‌كرد. غياثي گفت: مهدي، من امشب تو راديو بايد بخوانم، اگر نخوانم دق مي‌كنم. گفتم: مبادا، چنين كاري بكني، سروان آژنگ پدرمان را در خواهد آورد. گفت: من امشب بايد تو راديو بخوانم. اين گفتگوها درست در زماني است كه ما از پله هاي در ورودي رفتيم بالا داخل استوديو شديم. گوينده آمد در اتاق فرمان و اعلام برنامه كردكه: اينك ساز سلو ، هنرمند جوان مهدي خالدي به همراه ضرب مهدي غياثي اجرا مي‌گردد. و ديگر من فرصتي پيدا نكردم كه به غياثي تاكيد كنم مبادا بخواني. به هر حال شروع كردم به دشتي زدن، رسيدم به چهار مضراب. حالا هر چه مي‌خواهيم سروته اين چهارمضراب را هم بياوريم، تمامش كنم و آواز بزنم غياثي ضرب را ول نمي‌كرد. يك حالتي هم داشت زلفهايش را مي‌ريخت توي صورتش و چشمانش را روي هم مي‌گذاشت و مي‌رفت توي عالم خودش. حالا من دارم ويلن مي‌زنم ويلن من تو ضرب اونه، يك وقت ديدم غياثي سري تكان داد و با همان حالتي كه ضرب مي‌گرفت شروع كرد بخواندن اين شعر:
                                از نمكدان تو من خوردم اندك نمكي           نمكم گيرد اگر با تو كنم بي نمكي

آي رپتو، پتو، آي پوتي كتوني....   شروع كرد به خواندن اين قبيل اراجيف. حالا ساعت در حدود ده ونيم شب است. تمام اعضاي استوديو ريختند پشت در اتاق فرمان، برنامه هم آزاد است و دارد پخش مي‌شود. حسين زاهدي رييس استوديو بود، آنقدر از اين حالات و گفتار غياثي خنديده بود كه روي زمين مي‌غلطيد. خلاصه جنجالي به پا شده بود وقتي كه برنامه تمام شد به غياثي گفتم: آخر پدر آمرزيده، تو كه ميخواستي بخواني، لاقل يك شعر حسابي مي‌خواندي. اين مزخرفات چي بود كه خواندي. فردا دم در هنرستان من به غياثي مي‌گفتم تو برو تو. و غياثي به من مي‌گفت تو برو تو. چشمتان روز بد نبيند مرحوم آژنگ دعواي مفصلي به ما كرد و گفت: اين لوطي بازيها چي بود در آورده بوديد و مي‌خواست هر دوي ما را اخراج نمايد. اما با وساطت شادروان صبا از اين كار صرفنظر كرد ولي دستور داد يك ماه از حقوق من و دو ماه از حقوق غياثي كسر نمايند.»

چهره هاي موسيقي ايران تاليف شاپور بهروزي

بنان، رهي معيري،.. : سازي در حنجره داشت

بياد دارم شبي در منزل مجيد وفادار در خدمت بنان و رهي معيري و چند تن ديگر گرد امده بوديم. آن شب استاد بنان را نه چنان ديدم كه دريافته بودم. او آواز نمي‌خواند، پرواز مي‌كرد، به رواني و سبكي نسيم از دستگاهي به دستگاه ديگر و از گوشه اي به گوشه ديگر پر مي‌كشيد. گاه من و گاه وفادار او را همراهي مي‌كرديم، در آن حال كه وي به تمامي‌گوشه هاي رديف ها سر مي‌كشيد و مركب خواني مي‌كرد، نگران بودم نتواند به پرده اي كه از آن آغاز كرده بود باز گردد. ولي آنگاه دچار شگفتي شدم كه او به قدرت حنجره نيرومند خود از همان كوره راههايي كه عبور كرده بود، پايگاه به پايگاه بازگشت و به پرده نخستين رسيد. گويي سازي در حنجره داشت كه با استادي، و به هر گونه كه ارده مي‌كرد آن را مي‌نواخت و چنين هنر نمايي، حتي براي نوازندگان چيره دست كه به پرده هاي دست افزار موسيقي آشنايي كامل دارند بسي دشوار است و از عهده همه كس ساخته نيست، تا چه رسد به خواننده اي كه صدا را در حنجره خويش مي‌پرورد.

از نور تا نوا- فريدون حافظي

خالقي، وزيري: شيفتگي به وزيري

شيفتگي خالقي به استادش وزيري، روز به روز بيشتر ميشد. خودش مي‌گويد: « وقتي ياد وزيري مي‌افتادم، مثل اين بود كه دلم تاب دوري او را ندارد. مانند گمشده اي در وادي فراموشي، حيران بودم. هر مرد بلند قامت و رشيدي را از دور ميديدم به فكر اينكه شايد كلنل است، قلبم فرو مي‌ريخت و از او مي‌گذشتم و باز در فكر استاد بودم. در اينجا بود كه مفهوم اين كلمه را درست دريافتم. آري، وزيري از اين پس براي من استاد است و بس. با خود مي‌انديشيدم كه چگونه دو روز ديگر را تحمل كنم تا ساعت درس فرا رسد و به ديدار استاد نايل آيم.»

چهره هاي موسيقي ايران

روح الله خالقي: چرا نظر من را مي‌خواهند؟

پدرم در زماني كه زنده بود، براي خودش تعداد زيادي دشمن تراشيد. كساني كه از او بي نهايت دلگير مي‌شدند و مي‌رنجيدند. وقتي نظرش را در باره يك اثر اجرايي موسيقي مي‌خواستند، چون با كسي تعارفي نداشت خيلي صريح مي‌گفت: بسيار بد ميزدند، بسيار بد مي‌خواندند، يا آهنگش افتضاح است. همين سبب دلگيري طرف مي‌شد. ما به وي اعتراض مي‌كرديم، كه چه اصراري دارد به اين صراحت اين مطالب را بگويد. نرمتر هم مي‌شود اينها را گفت. مي‌گفت: پس چرا نظر من را مي‌خواهند. وقتي مي‌پرسند، لابد مي‌خواهند بدانند نظر من در اين مورد چيست؟

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم گلنوش خالقي دختر روح الله خالقي



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 968
نویسنده : آوا فتوحی

 

حبيب سماعي: داستاني حاكي از جنبه هاي روحاني و معنوي موسيقي اصيل

 

روزي فروغي دردوره صدارتش سخت بيمار و در منزل بستري شد. بطوريكه رييس دفترش كارها را براي رسيدگي به منزل او مي‌برد. يك روز فروغي اظهار تمايل زيادي به شنيدن سنتور حبيب سماعي كرد. هر چه كردند سماعي كه از پذيرفتن دعوتها اكراه داشت به بهانه هايي دعوت نخست وزير را رد كرد. رييس دفتر نخست وزير، كه با نورعلي خان برومند خويشاوندي داشت، به وي متوسل شد. و نور علي خان شخصا سماعي را به خانه نخست وزير برد. به هنگام ورود، پزشك معا لج مشغول گرفتن فشار خون بود. نورعلي خان از پزشك معلج سئوال كرد و متوجه شد فشار خون نخست وزير خيلي بالاست. و در واقع يكي از ناراحتيهاي اساسي وي همين فشارخون بود. پس از تمام شدن كار، سماعي مضراب به دست گرفت و مدت سه ربع ساعت، گوشه هايي از دستگاه همايون را نواخت. وقتي كه استاد دست از ساز كشيد، بيمار احساس بهبودي كرد. به پيشنهاد برومند دوباره فشارخونش را گرفتند، طبيعي شده بود. فروغي از اين قضيه متعجب شد و زبان به تمجيد از موسيقي اصيل ايراني گشود. برومند از فرصت استفاده كرد و گفت: ولي همين موسيقي ايراني را چند روزي است از برنامه هنرستان عالي موسيقي حذف كرده اند. نخست وزير پرسيد چه كسي حذف كرده است ؟ جواب داد: رييس هنرستان آقاي پرويز محمود. نخست وزير خاموش شد. بطوريكه رييس دفتر وي چند روز بعد براي نور علي خان گفته بود، پس از رفتن نور علي خان و حبيب سماعي، فروغي به رييس دفتر خود دستور ميدهد كه فردا قبل از اينكه كارها و پرونده ها را به منزل بياوريد ابتدا به وزارت فرهنگ رفته، حكم عزل رييس و معاون هنرستان و كم انتصاب آقايان وزيري و خالقي را به رياست و معاونت هنرستان مي‌گيريد و به اينجا مي‌آييد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1025
نویسنده : آوا فتوحی

خاطرات شجريان از عبدالله خان دوامي(3): مرگ عبدالله دوامي‌معروف به دايره المعارف موسيقي

همسر استاد دوامي، از محل منزل و كوچكي خانه جماران راضي نبود و عبدالله خان را وادار ساخت كه آن خانه قديمي‌را بفروشد و آپارتمان كوچكي در چهل و پنج متري سيدخندان، بعد از مجيديه، نبش يك چهارراه پررفت و آمد بخرد. استاد دو سه سال آخر عمر خود را در اين آپارتمان بسيار رنج برد و سر و صداي اتومبيلها، شلوغي محل و هواي آلوده ان، بويژه در گرماي طاقت فرساي تابستان او را بسيار اذيت ميكرد و به همين خاطر هميشه با كنايه مي‌گفت: خانم از اينجا بيشتر از شميران خوشش مي‌آيد. بالاخره زمستان 1359 بود كه استاد روزي از خانه بيرون مي‌رود، هنگام بازگشت چون كليد آپارتمان را به همراه نداشته، براي اينكه پشت در نماند، جواني به سرش مي‌زند و در استانه 90 سالگي از پنجره مي‌رود بالا ولي در يك لحظه غافل شده و به زمين مي‌افتد. در اين حادثه استخوان لگن خاصره اش مي‌شكند و در بيمارستان بستري مي‌شود ولي به علت فراموشي، قرص هاي مسكن را كه دكتر برايش تجويز كرده بود، بيش از دستور مي‌خورد و دچار مسموميت هم مي‌شود و شبانگاه بيستم دي ماه در بيمارستان، دارفاني را وداع مي‌كند.
ايامي‌كه اين حادثه براي عبدالله خان پيش آمد من در مسافرت بودم. وقتي برگشتم، آقاي پايور تلفن زد كه براي دوامي‌چنين اتفاقي افتاده و در بيمارستان بستري است. فردا سري به او بزن، همه اش از تو مي‌پرسد. فردا صبح وقتي به بيمارستان رسيدم دير شده و استاد شب قبل در گذشته بود. خويشان و ياران و شاگردانش خبردار شدند و براي تشعيع جنازه و خاكسپاري به بيمارستان امدند. در سردخانه بيمارستان با دوربين فيلمبرداري كه يكي از شاگردان استاد اورده بود به عنوان آخرين يادبود از جنازه اش فيلم گرفتند و در بهشت زهرا شست وشو داده و به خاك سپرده شد.

 

 

خاطرات شجريان از عبدالله دوامي‌(2): بستن قرداد براي ضبط تصنيف هاي مرحوم دوامي‌

روزي در محضر عبدالله خان دوامي‌بودم. وي به من گفت: قرار بود من تصانيف قديمي‌را براي فرهنگ و هنر بخوانم و آنها ضبط كنند، قرارداد هم بستند. ولي بيش ازيك سال است كه ديگر براي اين موضوع پيش من نيامده اند و ديگر حرفي از اين مسئله نيست. تو برو و بگو من هم فردا مي‌ميرم و اين تصنيف ها از دست مي‌رود. بيايند و دم و دستگاه شان را بياورند تا يادم نرفته بخوانم. بعد از اين حرفها فكري به خاطرم رسيد و گفتم: استاد، پيشنهادي دارم. گفت: ديگر به من نگويي استاد. استاد چيه؟ به اوستاي حمومي‌ميگن استاد. گفتم: به چشم آقا، شما حاضريد قراردادي را كه با فرهنگ و هنر بستيد و به آن عمل نكردند، اين قرارداد را با من ببنديد ؟ يك دستگاه ضبط صوت خوب هم مي‌اورم، براي من بخوانيد ضبط كنم. مبلغ قرارداد هم هر چه هست با دل و جان تهيه كرده و مي‌پردازم شما كه بابت قرارداد از فرهنگ و هنر پولي نگرفته ايد ؟ گفت: نه آقا! گفتم: پس با همان شرايط به من واگذار كنيد.
جواب داد: خيلي خوب است، بله آقا، چه بهتر كه تو اين كار را بكني، چون اگر انها علاقه داشتند مي‌آمدند. تو، هم علاقمندي و هم موقع ضبط بهتر مي‌تواني به من كمك كني كه يك تصنيف را دوبار نخوانم. بله آقا ! فكر خوبي است. آدم چه ميداند چند روز از عمرش باقي مانده، شب مي‌خوابد و صبح بلند نمي‌شود، منتها بايد از آن درست استفاده كني، درست ياد بگيري و درست بخواني. اين اهنگها را كه اينجوري نبايد بخوانند.اينها هر كدام يك وزني دارد كه بايد مراعات شود. در ضمن اگر اين آهنگها دست خيلي از اين نوازنده هابرسد، هر تكه اش را غلطو غلوط بنام خودشان اجرا مي‌كنند. و مي‌گويند: اين آهنگ را ما ساخته ايم. اين آهنگ بايد درست نگهداري و درست اجرا كني. به استاد اطمينان دادم كه مثل مردمك چشمم از اهنگ ها و تصنيف ها نگهداري خواهم كرد و تا درست ياد نگيرم آنها را اجرا و ضبط نخواهم كرد. روز بعد كه ضبط صوت آوردم ايشان دست خطي را كه به شكل قرارداد نوشته بودند به من دادند. توصيه هاي لازم را در ان ياد آور شدند و مبلغ قرارداد هم ذكر شد. همان روز پاداشي را كه به خاطر اجراي راست پنجگاه، در جشن هنر شيراز از اداره راديو گرفته بودم به عنوان پيش پرداخت، حضور استاد تقديم كردم و مدت يكسال و نيم طول كشيد كه تصنيف ها ضبط شد. هفته اي دو روز بعد از ظهره، به اين كار اختصاص داده بوديم ايشان مي‌خواند و من ضبط و يادداشت مي‌كردم.
در مرحله اول، طبق يادداشت هايي كه آقاي دوامي‌داشت حدود 250 تصنيف قديمي‌ذكر شده بود، كه در عمل به 140 تصنيف تقليل پيدا كرد. چون خيل از اين آهنگ ها با شعرهاي گوناگون اجرا ميشد. بالاخره حدود 140 تصنيف را به اين ترتيب ضبط كردم. خوشحالم از اينكه توانستم اين گنجينه گرانبها را براي بايگاني موسيقي ايران ثبت و حفظ كنم. يكي از كارهايي كه در نظر دارم در كارنامه هنري ام عرضه كنم، خواندن اين مجموعه، تصانيف همراه اركستر سازهاي ايراني است. البته اغلب آنها توسط خودم يا خوانندگان ديگر اجرا شده اند. ولي همانطور كه آقاي دوام مي‌گفت، اكثرا ريتم و وزن اجرا از نظر تندي و كندي و حالات ريزه كاري با انچه استاد خوانده فرق دارد. و من كه سالها شيوه اجراي آنها را نزد عبدالله خان كار كردم، در نظر دارم كه همه آنها را با همان شيوه اجرا و ثبت كنم.

ماهنامه كلك، دي 70-شماره 22

 

عبدالله دوامي‌

عبدالله دوامي‌گفته: « چند سال پيش تصميم گرفتم تمام مطالبي را كه ميدانم بنويسم. زيرا با تمام موسيقيدانان و خانواده هاي هنر دوست، رفت و آمد داشته و در ميان طبقات مختلف زندگي كرده بودم. از اين رو مي‌توانستم كاملترين نوشته را در موسيقي ارائه دهم. پس از شروع به نوشتن يكباره، كتابي از مرحوم روح الله خالقي بنام سرگذشت موسيقي ايران چاپ شد، كه مرا بسيار متاثر نمود. زيرا اكثر مطالبي كه در آن كتاب آمده بود، مطالبي بود كه اسمهعيل خان از من شنيده و به آقاي خالقي گفته بود و چنين كاري باعث سرد شدن شور نوشتن در من شد»

چهره هاي موسيقي ايران تاليف شاپور بهروزي



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1030
نویسنده : آوا فتوحی

 

 سازهاي زهي- آرشه اي

 

اين دسته از سازها نيز مانند سازهاي مضرابي از سه قسمت كلي شكم، دسته و سر تشكيل شده اند . هر ساز داراي تعداد معيني سيم است كه تقريباً به موازات تمام طول ساز كشيده شده و در سر ساز به دور گوشي ها پيچيده مي شوند. تنها تفاوت آنها با سازهاي مضرابي در اين است كه در آرشه اي ها، صداي حاصل ضربه اي نيست و بلكه ممتد و امتداد هر صوت، تا حدودي بسته به ميل نوازنده است. اين تفاوت از طرز حاصل كردن صوت در ساز ناشي مي شود. توضيح آنكه كشيدن آرشه، هر قدر روي سيم ادامه يابد؛ صدا با قدرتي برابر به گوش خواهد رسيد. يك نوازنده استاد كم و بيش قادر است پس از طي تمام طول آرشه و تعويض جهت آن، ادامه صدا را، تقريباً بدون خدشه همچنان حفظ كند.
آرشه (يا كمان) از يك ميله نازك، دراز ولي محكم ازجنس چوب ساخته شده كه در دو انتهاي آن پايه هايي براي الصاق يك دسته مو تعبيه شده است. دسته مو (معمولاً از موهاي دم اسب) به طرزي مخصوص در درون پايه ها محكم مي شود و حالت فنري ميله چوبي، مو را در حالت كشيده نگاه مي دارد. بر روي موي آرشه صمغي به نام «كوليفون» مي مالند كه حالت چسبندگي يافته و سيم را در آرشه كشي به لرزش در آورد.

 

 


انواع سازهاي زهي- آرشه اي

 

كمانچه

اين ساز علاوه بر شكم، دسته و سر، در انتهاي تحتاني ساز پايه اي نيز دارد كه روي زمين يا زانوي نوازنده قرار مي گيرد. شكم ساز كروي و مجوف است كه مقطع نسبتاً كوچكي از آن در جلو به دهانه اي اختصاص يافته و روي دهانه پوست كشيده شده و بر روي پوست، خركي تقريباً شبيه به خرك تار و نه كاملاً عمود بر سيم ها قرار گرفته است.
دسته ساز در واقع لوله اي تو پر و به طور نامحسوس به شكل مخروط وارونه خراطي شده است. انتهاي بالائي اين لوله مجوف شده و در طرف جلو شكاف دارد كه نقش جعبه گوشي ها را مي يابد، دسته فاقد «دستان» است. سرساز متشكل است از جعبه گوشي ها كه در دو طرف آن هريك دو گوشي كار گذارده شده و يك «قبه» كه در بالاي جعبه قرار گرفته است. سر در واقع ادامه خراطي شده دسته است. طول ساز از ته پايه سر قبه حدود 80 سانتيمتر است.
كمانچه امروزي داراي چهار سيم است و كوك (يا نسبت فاصله سيم ها به يكديگر) در دستگاههاي مختلف موسيقي ايران تفاوت مي كند. معمول ترين كوك اين است كه سيمهاي اول و دوم نسبت به هم فاصله «چهارم» يا «پنجم» داشته، سيم سوم يك اكتاو بم تر از سيم اول و سيم چهارم يك اكتاو بم تر از سيم دوم باشد.
طرز نواختن: نوازنده ساز در حالت نشسته پايه كمانچه را روي زمين يا روي زانو قرارمي دهد در صورتي كه پايه ساز نوك تيز باشد، آن را روي زمين مي گذارند در اينصورت نوازنده روي زمين مي نشيند و اگر پايه به شكلي باشد كه در عكس نشان داده شده نوازنده روي صندلي نيز مي تواند بنشيند و پايه ساز را روي ران نزديك زانو قراردهد. در هر دو حالت ساز در موقع اجرا كمي حول محور خود مي چرخد و همين عمل تماس آرشه را با سيمها آسانتر مي سازد. نوازنده ساز را بطور قائم به دست چپ مي گيرد و انگشتان همان دست را روي سيمها در طول دسته مي لغزاند و آرشه را به دست راست گرفته به سيمها تماس مي دهد.
اين ساز نقش تكنواز و همنواز هر دو را به خوبي مي تواند اجرا كند. آرشه- موي آن محكم كشيده نيست و نوازنده انگشتان درست راست خود را زير موها انداخته و آن را مي كشد تا عمل آرشه كشي ميسر گردد. كمانچه سازي ملي و شهري است.

 


قيچك

شكم ساز از دو قسمت مجزا از يكديگر تشكيل يافته، قسمت تحتاني كوچك تر و به شكل نيم كره است كه بر سطح مقطع جلو پوست كشيده شده و روي پوست خرك ساز قراردارد: قسمت بالائي بزرگ تر، مانند چتري روي قسمت تحتاني قرار گرفته و هر دو قسمت توسط سطحي منحني ازعقب به هم اتصال يافته اند و در نتيجه در جلو يا بين دو قسمت حفره اي تشكيل شده است. سطح جلوئي قسمت بالا، جز در ناحيه وسط كه زير گردن ساز قرار گرفته به صورت دو شكاف پهن باز است.
دسته ساز تقريباً در نصف طول خود روي شكم قرارگرفته و نيمه ديگر در بالا به جعبه گوشي ها متصل است و دسته فاقد «دستان» است.
سر متشكل است از جعبه كوچك (محل قرارگرفتن چهار گوشي، هر دو گوشي در يك طرف آن) و يك زانده منحني شكل براي آويختن ساز كه كمي به عقب برگشته و جهتي افقي يافته است.
قيچك اساساً جزو دسته سازهاي محلي بوده كه در سالهاي اخير درحمايت وزارت فرهنگ و هنر به شهر آورده شده و نه تنها ساختمان و كوك آن را تكميل و تنظيم كرده اند، بلكه آن را به سه اندازه مختلف: قيچك سوپرانو (به طول 5/56 سانتيمتر) قيچك آلتو ( 63 سانتيمتر) و قيچك باس به همان نسبت بزرگ تر ساخته اند.
طول سيم مرتعش در قيچك سوپرانو =5/33 ، در قيچك آلتو =5/37 و قيچك باس 70 سانتيمتر است.
وسعت هر يك ازانواع حدود سه اكتاو است. قيچك سوپرانو سازي است كه قابليت تكنوازي و همنوازي هر دو را حائز است ولي دو نوع بعدي (التو و باس) بيشتر به منظور همنوازي در اركستر به كار مي رود. آرشه قيچك پس ازاستاندارد شدن ساز، عيناً همان آرشه ويولون است. قيچك از انواع سازهاي محلي است كه در سالهاي اخير به شهر آمده و مورد استفاده قرار گرفته است و بيشتر در نواحي جنوب شرقي ايران معمول است و در آن نواحي حتي، طبق عقيده و سنت اهالي براي معالجه امراض بكار مي رود. در سطح فوقاني شكم و پشت دسته سوراخ و حلقه اي است كه دو تسمه برآن الصاق مي شود: يكي از تسمه ها را به كتف چپ و ديگري را به كمر مي بندند و ساز در موقع نواختن تقريباً آزاد و آويزان مي شود. اما نوازندگان شهري تمايل به استفاده از اين تمهيد ندارند.
كوك قيچك محلي ثابت نيست ولي قدر مسلم اين كه سيمها تقريباً هيچ وقت نسبت به يكديگر فاصله پنجم نداشته اند.
آرشه- در اصل (نوع محلي آن) شبيه به آرشه كمانچه است و امروزه در شهر از آرشه ويولون و ويولنسل در نواختن نوع شهري آن استفاده مي شود.

 

 

 

 

 

 

 

 سازهاي بادي

 

سازهاي بادي
دسته سازهاي بادي مشروحه به دو رده كلي تقسيم مي شوند:
اول- رده بادي هاي چوبي كه به نوبه خود برسه نوع متقسم اند:
 

قسم اول: سازهاي بي زبانه (مانند «ني» و «بالابان») كه هوا بطور ساده يا با برخورد به لبه سوراخ ورود به داخل لوله وارد مي شود.
قسم دوم: سازهاي يك زبانه (مانند «دوزله») كه هوا در ورود به لوله زبانه اي ازجنس ني به نام «قميش» را مي لرزاند.
قسم سوم: سازهاي دو زبانه(مانند «سرنا») كه هوا از ميان دو تيغه نازك متكي به هم (ازجنس ني) عبوركرده، سبب لرزش آن دو مي شود.
بديهي است كه كيفيت صدا در هر يك از انواع سازهاي بالا با يكديگر متفاوت است.

 


دوم-
رده بادي هاي برنجي (مانند «كرميل») كه به عوض سوراخ يا زبانه، «دهاني» اي لنگي- يا فنجاني شكل دارند و لبهاي خود عبورداده به درون لوله مي فرستد. كيفيت صدا در اين رده قوي تر و درخشان تر است.
نيروي محركه توليد صوت در تمام سازهاي بادي هوا و در قسمت اعظم آنها نفس آدمي است كه در نوع اخير نوازنده ساز نمي تواند صوتي را بيش ازمدت معيني بكشد زيرا او براي تازه كردن نفس احتياج به قطع صوت دارد. زير و بم شدن صوت در سازهاي بادي به چند عامل بستگي دارد كه مهمترين آنها كوتاهي با بلندي لوله و نيز قطر مقطع آن است؛ به عبارت ديگر هر چه لوله كوتاه تر و نازك تر شود صوت حاصل زيرتر خواهد بود، عامل ديگر فشار هوا است. به اين ترتيب كه هر چه هوا با فشار بيشتري به لوله داخل شود صوت حاصل در فواصل معيني زيرتر خواهد شد. قسمت اعظم سازهاي بادي، سازهائي «انتقالي» هستند، يعني اصوات حاصل از اجراي هر نت، به نسبت معيني زيرتر يا بم تر از اصوات استاندارد شده در سازهاي غيرانتقالي است.

 


انواع سازهاي بادي

 

ني

سازي است متشكل از يك لوله استوانه اي از جنس «ني» كه سراسر طول آن از هفت «بند» و شش «گروه» تشكيل شده است ( به اين دليل اين ساز را «ني هفت بند» نيز مي گويند). «ني» به قطرهاي متفاوت (از 5/1 تا 3 سانتيمتر) و طولهائي مختلف (حدود 30 تا 70 سانتيمتر) ساخته شده است. در تمام آنها روي لوله، كمي در قسمت پائين 5 سوراخ در طرف جلو و يك سوراخ در قسمت عقب قرارگرفته و در يك يا دو انتهاي «ني» روكشي برنجي با طولي كوتاه لوله نئي را پوشانده است و لبه لوله در قسمت دهاني آنقدر تيز است كه مي تواند لاي دندانها قرار گيرد.
ني از انواع سازهاي بي زبانه است. هوا توسط نفس نوازنده از انتهاي بالائي به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزديكترين سوراخ باز خارج مي شود. بنابراين باز و بسته شدن سوراخها به توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هواي مرتعش و طول موج ارتعاش را زياد و كم كرده و در نتيجه صوت زير و بم مي شود.
ساز را نمي توان «كوك» كرد، يعني كوك آن را- چنانكه در سازهاي زهي، با پيچاندن گوشي ها ميسر است، تغيير داد. بدين نسبت نمي توان آن را با ساز ديگر منطبق كرد و از اين رو معمولاً درنقش تكنواز ظاهرمي شود. گاه- اگر چه بسيار به ندرت- كه بخواهند از صوت ني در همنوازي اركستر استفاده كنند، ناگزير نوازنده ساز تعدادي ني را با كوكها (ميدان صدا)ي مختلف فراهم كرده و در دسترس خود مي گذارد تا در طي همنوازي يا همراهي صداي خواننده به تناسب موقع از يكي از ني ها استفاده كند.
وسعت صداي ني حدود دو اكتاو و نيم است، ولي ميدان صدا (يا كوك) در سازهاي مختلف متفاوت مي كند.
اجراي اصوات در اكتاوهاي بالاتر بوسيله فشار هوا عملي است. به عبارت ديگر با دو برابر كردن فشار صداهاي حاصله يك اكتاو زير مي شود و بايد دانست كه هر ني فاقد يكي دو صدا است. ني از دسته سازهاي محلي است و تقريباً در تمام ايران معمول است. نوازندگان محلي با ابتكاري سنتي تا اندازه اي ازقطع شدن صداي ساز، هنگام تازه كردن نفس جلوگيري مي كنند. توضيح آنكه در حين نواختن هوا را از بيني به ريه و نيز به «لُپها» داخل كرده، ذخيره مي كنند و اين هوا را به تدريج به درون لوله مي فرستند.
ني هميشه سازي شهري بوده است.

 

 

سُرنا

اين ساز متشكل است ازيك لوله مخروطي شكل، كه درانتهاي بالائي آن «قميش» قرارمي گيرد. سرنا از دسته سازهاي «دوزبانه» است و به اين ترتيب«قميش» آن از دو تيغه متكي به هم تشكيل شده و انتهاي آن دو در حلقه اي مسطح محصورشده است.
در روي لوله، تعداد 6 تا 7 سوراخ تعبيه شده و نوازنده با گذاشتن و برداشتن انگشتان هر دو دست، اصوات حاصله را زير و بم مي كند.
وسعت صدا نيز در اين ساز كاملاً ثابت نيست و واضح است كه سرناهاي بزرگتر ميدان صدائي بم تر از سرناهاي كوچك دارند.
سرنا سازي نه تنها محلي بلكه قديمي است. در اشعار شعراي ايران به كرات نام «سرنا» يا «سورنا» يا «سورناي» آمده است.
در نواحي بختياري و دزفول سرناي كوچك معمول است. سرناي محلي معمولاً با دهل نواخته مي شود.
 

 

 

 

كرنا

سازي است قديمي و تاريخي كه در استانهاي مختلف ايران به شكل هاي متفاوت ساخته و اجرا مي شود.
كرناي شمال: آن را اخيراً «درازناي» نام نهاده اند. لوله فاقد سوراخ است و به همين دليل حصول اصوات مختلف فقط به تغيير فشار هواي نفس آدمي ميسر مي گردد؛ در نتيجه تعداد اصوات آن بسيار محدود است. جنس آن ازني است و طول آن زياد و گاه تا 3 متر مي رسد. بر انتهاي تحتاني ساز«كدوي پرورش داده ي» خميده اي الصاق كرده اند. دهاني آن در واقع استوانه كوچكي است كه روي لوله محكم شده و يك سوي آن تراش خورده و از همين سو هوا وارد لوله مي شود.
كرناي مشهد: جنس لوله آن از فلز و در طول لوله، بر زمينه عقايد مذهبي سازندگان ساز سه عدد «قبه ي» تزئيني ساخته شده است. فاقد سوراخ و «سر ساز» است. دهاني آن در كرناي ساخت محل بسيار ساده ساخته شده و نواختن آن را بسيار مشكل مي كند. كرناي فارس: به مقياس بزرگتر عيناً شبيه به سرناي دزفولي و بختياري است و به همان تعداد سرنا (6 تا 7) روي لوله را سوراخ كرده اند. جنس آن نيمه بالائي از چوب است كه سوراخها در اين نيمه قرار گرفته و نيمه ديگر كه با سرعت بيشتري گشاده مي شود از فلزاست.
كرناي فارس جديداً به دو اندازه مختلف ساخته شده است. اين كرنا سازي دو زبانه است. كرنا در تمام انواع خود سازي محلي است.
كرميل: نوعي ساز فلزي است و بسيار قديمي متعلق به دوره هاي قبل از اسلام بوده كه در قرون اخير متروك مانده است. از آنجا كه نوع ملي آن تا قبل از جشنهاي دو هزار و پانصد ساله اساساً وجود نداشته و در دسترس نبوده است.
 

 

 

 

دوزله

اين ساز متشكل است از دو لوله مسي (و گاه نئي يا از جنس پَر«دال» يا استخوان قلم مرغان ديگر) كه به توازي به هم الصاق شده يا بر هم بسته و محكم شده است. هر يك از لوله ها داراي قميشي يك زبانه و مستقل از ديگري است. در طول هر لوله شش سوراخ تعبيه شده به طوري كه سوراخها همواره در كنار هم قرار مي گيرند. انتهاي تحتاني لوله ها مانند تمام سازهاي بادي كه تاكنون ديده ايم بازاست. دوزله به طولهاي مختلف ساخته مي شود. (كوچك ترين آن نوع ساخته شده در شهر به طول 22 سانتيمتر و قطر حدود 2 سانتيمتر است).
وسعت ساز حدود دو اكتاو است كه بسته به بزرگي و كوچكي ساز در ميدان صدائي متفاوت قرارمي گيرد.
دوزله سازي است محلي و از انواع «بادهاي يك زبانه اي» است.
در بعضي نقاط ايران اين ساز را «جفته» يا «جفتي» مي نامند.
 

 

 

ني انبان

اين ساز در واقع دوزله است كمي بزرگتر از دوزله معمولي (و گاه با هفت سوراخ) كه انتهاي قميش دار آن به كيسه اي به نام «انبان» الصاق و دقيقاً «هواگيري» شده است كه از اين نقطه الصاق هوا خارج و داخل نشود، در نزديكي محل الصاق دوزله لوله ديگري به طول نامعين خارج شده (محل خروج اين لوله نيز به دقت هواگيري شده) كه نوازنده آن را به دهام مي گذارد و از اين طريق كيسه را پر باد مي كند و در نتيجه فشاربازو آرنج بر روي كيسه كه هنگام نواختن آن را زير بغل گرفته است؛ هوا را به داخل لوله دوزله مي فرستند و با انگشتان خود سوراخها را باز و بسته مي كند.
 

 

 

بالابان (نرمه ناي)

اين ساز از يك لوله استوانه اي چوبي و يك قسمت سر مركب از قميشي دو زبانه اي تشكيل شده است. در روي لوله هفت سوراخ در جلو و يك سوراخ در عقب تعبيه شده است.
ميدان صداي ساز به اضافه تعداد كمي از فواصل كروماتيك مخصوص موسيقي محلي حدود دو اكتاو است.
طول ساز بدون زبانه 32 و در مجموع 40 سانتيمتر است.
بالابان سازي محلي و متعلق به نواحي شمال غربي ايران است (بالابان به نظر مي رسد كه كلمه اي به زبان آذربايجاني باشد). فارسي آن را «نرمه ناي» گفته اند

 

 

 

 

 سازهاي ضربي

 

حصول صوت در اين دسته از سازها بر اثر كوبيدن جسمي با نرمي يا سختي معين بر پوستي كه بر سطح دايره اي شكل حلقه، استوانه يا كاسه اي كشيده شده يا بر اثر كوبيده شدن دو جسم سخت ( و غالباً زنگ وار) صورت مي گيرد.
در برخي از سازها كه پوست برحلقه يا استوانه كشيده شده ممكن است يكي از سطوح بدون پوست باشد و در نوع ديگر هر دو سطوح با پوست پوشانده شود.
صوت سازهاي ضربي پوستي برخي با «ارتفاع» (زيروبمي) نامعين و بعضي با ارتفاع معين بوده و نوع اخير قابليت كوك شدن (تغييرارتفاع صوت) را در بيشتر سازهاي پوستي ايراني، ضربه زدن توسط انگشتان هر دو دست نوازنده صورت مي گيرد. سازهاي «زنگ وار» و «نيمه زنگ وار» غالباً بدون ارتفاع معين هستند.

 


 

 انواع سازهاي ضربي

 

تمبك

اين ساز از دو قسمت كلي و استوانه اي شكل تشكيل شده : قسمت اول (بالا و هنگام نواختن: جلو) به قطر تقريبي 25 تا 30 سانتيمتر و به طول 45 سانتيمتر كه سطح بالائي آن پوست كشيده شده و در پائين به قسمت دوم متصل شده است و اين قسمت عبارتست از استوانه باريك تري كه درانتها (پائين) كمي گشاده ترشده و به دهانه اي بازمنتهي گشته است. جنس تمبك معمولي از چوب است. تمبك به منظور نواختن، بطور افقي روي ران نوازنده نشسته قرارمي گيرد و او دست چپ خود را در بالا و دست راست را در كنار راست تمبك قرار مي دهد و با انگشتان، نرمه و تمام دست خود بر قسمتهاي مختلف (مركز، ميان، كنار) پوست مي كوبد.
صوت تمبك بدون ارتفاع معين است.
از آنجا كه وسيله كوبيدن روي سازانگشتان انسان است و اين وسيله قادر است بر روي تمبك ريزه كاري و شيرينكاري هاي فراوان اعمال كند مي توان از آن به عنوان «تكنواز» استفاده هاي شايان و جالب كرد. نقش همنوازي در اين سازنه فقط همراهي ساز يا آواز و تأمين و نگهداري «ضرب» موسيقي است؛ بلكه طي 25 سال اخير به ابتكار حسين تهراني و همكاري ديگران اركستري مركب از«گروه تمبك نوازان» تشكيل شده قطعه هائي اجرا كرده اند.
 

 

تمبك زورخانه

شكل ظاهري آن با تمبك معمولي كمي اختلاف دارد. قسمت بالائي آن به شكل جام و قسمت دنباله (درپائين) مخروطي تر از تمبك معمولي است. علاوه بر اين تمبك زورخانه را از گل پخته مي سازند. صداي آن نيز بم تر و قوي تر از تمبك معمولي است. بلندي ساز 45 و قطر دهانه پوستي 48 سانتيمتر است.
 

 

 

دُهُل

اين ساز متشكل است از استوانه اي كوتاهي از جنس چوب كه قطر دايره آن حدود يك متر و ارتفاع آن 25 تا 30 سانتيمتر است و بر دو سطح دايره اي شكل جانبي آن پوست كشيده شده است. بر دو نقطه از بدنه استوانه دو انتهاي تسمه اي ثابت شده كه نوازنده هنگام نواختن آن را به گردن مي اندازد و به اين ترتيب دهل در جلوي سينه و شكم او طوري قرار مي گيرد كه سطوح پوست دار در جوانب راست و چپ واقع شوند. نوازنده در دست راست خود چوبي به شكل عصا و در دست چپش تركه اي نازك مي گيرد و با آنها بر روي سطوح پوستي مي كوبد يا آن كه تركه را به پوست چپ مي چسباند و با عصا به پوست راست مي كوبد. صداي اين ساز ارتفاعي نامعين دارد. دهل سازي كاملاً محلي و «همراهي كننده» (بيشتر با سرنا) است.
 

 

 

دايره

اين ساز متشكل است از حلقه اي چوبي به عرض 5 تا 7 و قطر دايره اي از 25 تا 40 سانتيمتر كه بر يكي از سطوح جنبي دايره اي شكل آن پوست كشيده شده و در جدار داخلي ساز حدود چهل حلقه فلزي كوچك به فواصل مساوي آويزان شده است. در يكي از نقاط جدار چوبي سوراخي است كه نوازنده انگشت شست دست راست را در آن داخل مي كند و به اين وسيله ساز را نگه مي دارد و با بقيه انگشتان هر دو دست بر پوست مي كوبد و در عين حال ساز را كمي سريعتر حركت مي دهد تا حلقه هاي كوچك داخلي، همراه با صداي كوبيدن انگشتان صوتي زنگ وار نيز حاصل كنند. هيچ يك از اصوات ساز حائز ارتفاع معين نيستند. اين ساز بيشتر شهري است تا محلي.
 

 

 

نقاره

اين ساز به انواع و اندازه هاي مختلف در نقاط كشور وجود دارد:
نقاره شمال
از دو كاسه سفالين ( يك كمي كوچك تر از ديگري) تشكيل شده است. اين ساز را معمولاً با دو چوب و گاه با دست مي نوازند و قطر دهانه كوچك 16و بزرگ 22سانتيمتراست.
نقاره كردستان
تقريباً به شكل بالا ولي بزرگ تر است كه آن را گاه به اسب مي بندند و نوازنده سوار اسب آن را با دست مي نوازد.
نقاره فارس
مانند دو تاي قبلي جفتي است ولي بزرگ تر از آنها و اختلاف زيادتري در اندازه هاي هريك نسبت به ديگري (قطردهانه شان 23،37 سانتيمتراست) شكل آنها نيز «خمره اي» فشرده است. نقاره فارس براي ساختن نقاره هاي جديد، زمينه و مدل قرار گرفته است.
 

 

 

گَوَرگِه

شكل خارجي ساز شبيه به سطل يا گلدان و از جنس فلزاست. روي آن را پوست كشيده اند و در نوع شهري شده ساز آن را بر روي سه پايه هايي محكم كرده اند. ته «گلدان» بسته است.
گورگه را با دو چوب مي نوازند. اين ساز اگر چه سازي محلي است اما اساساً فاقد شهرتي مانند«دهل» است.

 

 

 

ساز منحصر به فرد موسيقي ايراني كه مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد سنتوراست. اين ساز اگرچه به كمك مضرب نواخته مي شود و صوت در نتيجه ارتعاش سيم حاصل مي شود اما ازآنجا كه طرز نواختن آن زخمه اي نبوده، بلكه «ضربه اي» است.
مضراب سنتور عبارتست از دو تركه نازك، سبك ولي محكم چوبي كه در يك انتهاي خود «گيره اي» دارد كه انگشت اشاره نوازنده آن را مي گيرد و به كمك انگشتان شست وسطي مضراب را با حركتي سريع بالا و پائين مي برد و به سيم ها ضربه مي زند. انتهاي ديگر مضراب نيز كمي ضخيم تر شده است.

 


 

سنتور

ساز از جعبه اي ذوزنقه اي شكل تشكيل شده كه اضلاع آن عبارتند از: بلندترين ضلع، نزديك به نوازنده و كوتاهترين ضلع و موازي با ضلع قبلي و دور از نوازنده و دو ضلع جانبي با طول برابر، دو ضلع قبلي را به طور مورب قطع مي كند. ارتفاع سطوح جانبي 8 تا 10 سانتيمتر است.
جعبه سنتور مجوف است و تمام سطوح جعبه چوبي است. بر روي سطوح فوقاني دو رديف خرك چوبي قرار دارد؛ رديف راست نزديكتر به كناره راست ساز است و رديف چپ كمي بيشتر يا كناره چپ فاصله دارد (فاصله بين هرخرك رديف چپ تا كناره چپ را «پشت خرك» مي نامند). از روي هر خرك چهار رشته سيم همكوك عبور مي كند ولي هر سيم به گوشي معيني پيچيده مي شود. گوشي ها در سطح جانبي راست كنار گذاشته شده اند. سيمهاي سنتور به دو دسته «سفيد» (زير) و «زرد» (بم) تقسيم مي شوند. دسته سيمهاي سفيد بر روي خركهاي رديف چپ و سيمهاي زرد بر روي خركهاي رديف راست به تناوب قرارگرفته اند طول قسمت جلوي خرك در سيمهاي سفيد دو برابر طول آن در قسمت پشت خرك است و مي توان در پشت خرك نيز ازسيمهاي سفيد استفاده كرد (صداي آن به نسبت عكس طول، يك اكتاو نسبت به صداي قسمت جلوي خرك بالاتر است).
همچنين هرسيم زرد يك اكتاو بم تر ازسيم سفيد بلافاصله بعد از آن صدا مي دهد.
 

 

 

سنتور كروماتيك و سنتور كروماتيك بم

به منظور تكميل فواصل كروماتيك بين اصوات و نيز به قصد تأمين اصوات بم، حدود بيست ساله اخير دو نوع سنتور با تعداد زيادتر خرك ساخته شده است.
سنتور كروماتيك با همان ميدان صداي سنتورمعمولي ولي با خرك ها و اصوات كروماتيك بيشتر. ميدان صداي سنتور كروماتيك بم يك فاصله پنجم بم تر از سنتور كروماتيك است و وسعت آن سه اكتاو و نيم است.
در دو نوع سنتور كروماتيك هر صوت توسط سه رشته سيم همكوك حاصل مي شود به عبارت ديگر روي هر خرك سه سيم تكيه كرده است.
از هر دو سنتور كروماتيك و كروماتيك بم در حال حاضر تنها استفاده هاي همنوازي مي شود.

 

 

 

 

 

 

اكثر قريب به اتفاق سازهاي (زهي- زخمه اي) تشكيل شده اند از يك شكم در ته ساز، يك گردن يا «دسته» محل قرار گرفتن انگشتان دست چپ (كه جز ساز عود، اين قسمت «دستان» بندي -پرده بندي- شده است)؛ و يك سر كه گوشي هاي كوك در آنجا قرار گرفته اند. سيمها با تعداد مختلف در ته ساز (يا حوالي ته شكم) به طريقي ثابت و به موازات طول ساز، شكم و گردن را طي كرده، دور گوشي ها پيچيده مي شوند.
 

در برخي از سازها، شكم دو قسمتي است (تار و كمانچه و...) و گاه بر روي يك يا هر دو قسمت آن پوست كشيده شده كه غالباً از شكمبه گوسفند تهيه مي شود.
 

برخي از اين سازها با انگشت و برخي با مضراب نواخته مي شود. شكل مضراب در سازها متفاوت است، گاه فلزي و گاه از جنس شاخ يا پلاستيك و بالاخره بعضي اوقات از پر مرغ است.

 


 

 انواع سازهاي مضرابي (زهي-زخمه‌اي)

 

تار

شكل ظاهري- قسمت كاسه (شكم) خود به دو قسمت بزرگ و كوچك تقسيم شده كه قسمت كوچك تر را «نقاره» مي گويند.
روي كاسه و نقاره تار پوست كشيده شده و خرك تار بر پوست كاسه تكيه كرده است.
قسمت نقاره در انتهاي بالائي به دسته (گردن) متصل شده است.
دسته تار بلند (45 تا 50 سانتيمتر) است و بر كناره هاي سطح جلوئي آن دو روكش استخواني چسبانده اند. دور دسته دستان ها (پرده هائي عمود بر طول آن با فواصل معين) بسته شده، قطر هر دستان در اصوات اصلي دستگاههاي موسيقي ايراني، كمي بيشتر از اصوات گذرا و كم اهميت تر اين موسيقي است. تعداد دستان ها امروزه 28 است.
جعبه گوشي (سر) درانتهاي بالائي دسته قرار گرفته و از هر طرف سه گوشي بر سطوح جانبي جعبه كار گذاشته شده است.
تعداد سيمهاي تار 6 است كه از انتهاي تحتاني كاسه شروع شده، از روي خرك عبور مي كند و در تمام طول دسته كشيده شده تا بالاخره به جعله گوشي ها داخل و در آنجا به دور گوشي ها پيچيده مي شوند. سيمهاي شش گانه عبارتند از دو سيم سفيد (پائين) كه همصدا كوك مي شوند، دو سيم زرد (همصدا)، يك سيم سفيد نازك (به نام«زير») و بالاخره يك سيم زرد (بم) كه دوتاي آخري غالباً به فاصله اكتاو كوك مي شوند. فاصله سيمهاي همصوت سفيد، نسبت به سيمهاي زرد غالباً «چهارم» و سيمهاي سفيد نسبت به سيم بم معمولاً فاصله اكتاو يا هفتم را تشكيل مي دهند (به اين ترتيب اگر سيمهاي همصداي سفيد را«دو» كوك كنيم، سيمهاي زرد بايد غالباً «سل» و سيم بم«دو» «يا» «ر» كوك شوند).
بديهي است كوك تار، يعني تنظيم فواصل سيمها به يكديگر، ممكن است در دستگاه ها و آوازهاي مختلف تغيير كند. تارسازي است كه نقش تكنوازي يا همنوازي هر دو را مي تواند برعهده بگيرد.
تار با مضرابي كوچك از جنس برنج به طول تقريبي سه سانتيمتر نواخته مي شود، در قسمتي از نصف طول مضراب، براي آنكه در دستهاي نوازنده راحت قرار گيرد. با موم پوشيده شده است.
 

 

 

سه تار

شكل ظاهري آن مانند تار است. با اين تفاوت كه شكم آن يك قسمتي، گلابي شكل و كوچكتر است، سطح رويي كاسه سه تار نيز چوبي است؛ سه تار امروزي چهار سيم دارد. خرك سه تار كوتاهتر از خرك تار بوده و دسته آن نيز ازدسته تار نازكتر است. سه تار فاقد «جعبه گوشي» است و گوشي هاي چهارگانه آن، دو عدد در سطح جلويي انتهاي دسته (سرساز) و دوتاي ديگر درسطح جانبي چپ (درهنگام نواختن درسطح بالايي) كار گذاشته شده اند.
تعداد دستان هاي سه تار در زمان حاضر، مانند تار 28 است.
سه تار با ناخن انگشت اشاره (و گاه توأم با ناخن انگشت وسطي) دست راست نواخته مي شود. به عبارت ديگر «مضراب» سه تار در واقع ناخن انگشتان نوازنده است. و به همين دليل و به علل اكوستيكي ديگر، صداي اين ساز ضعيف بوده، براي تكنوازي در جلوي جمعيت يا همنوازي در اركستر مناسب نيست.
چنين به نظر مي رسد كه سه تار در قديم، سازي محلي بوده و در آن زمان سه سيم داشته است (كلمه «سه تار» دلالت برهمين نكته مي كند) ولي بعدها شهري شده و سيمي بر آن افزوده اند.
 

 

 

دو تار

داراي شكمي گلابي شكل و دسته اي نسبتاً دراز است. تعداد 17 تا 20 دستان بر دسته آن بسته مي شود. برخي از دو تارهاي محلي در نواحي مختلف جنوب فاقد دستان است. سطح روي شكم چوبي است. تعداد سيم هاي آن چنانكه از نام ساز بر مي آيد 2 تا است كه به فاصله هاي مختلف كوك مي شوند. طول دسته حدود 60 و مجموعاً تمام ساز حدود يك متر است. وسعت صداي ساز از نت «دو» تا «سل» است، با تمام فواصل كروماتيك مخصوص موسيقي ايراني:
دو تار غالباً با انگشت- يعني بدون مضراب- نواخته مي شود.
اين ساز جنبه اي بيشتر محلي دارد و در نواحي جنوب كشور ما بسيار متداول است.
 

 

 

تنبور

داراي شكمي گلابي و دسته اي دراز است كه بر روي آن از 10 تا 15 پرده بسته مي شود. رويه جلويي شكم چوبي است. دسته اين ساز مانند سه تار، بر سر ساز متصل است و سر در حقيقت، ادامه دسته است كه بر روي سطوح جلويي و جانبي آن، هر يك دو گوشي كار گذارده شده كه سيم ها به دور آنها پيچيده مي شوند. سيمهاي تنبور 4 عدد و معمولاً به فاصله هاي مختلف كوك مي شده است. اين ساز معمولاً بدون مضراب و با انگشت نواخته مي شود.
چنانكه در تاريخ موسيقي ايراني نوشته شده در قديم سازي به نام تنبور وجود داشته و از آن انواع مختلفي ذكر كرده اند. مثلاً گفته شده كه فارابي تئوري دان مشهور موسيقي ايران، تنبور بغدادي و تنبور خراسان را دستان بندي كرده است. اين ساز از دسته سازهاي شهري است.
 

 

 

رباب

رباب مجموعاً از 4 قسمت، شكم، سينه، دسته و سر تشكيل شده است.
شكم در واقع جعبه اي به شكل خربزه است كه بر سطح جلويي آن پوست كشيده شده و خركي كوتاه روي پوست قرار گرفته است. سينه نيز جعبه اي مثلث شكل است كه سطح جلويي آن تا اندازه اي گرده ماهي و از جنس چوب است. در سطح جانبي سينه (سطحي كه هنگام نواختن دربالا قرارمي گيرد) هفت گوشي تعبيه شده كه سيمهاي تقويت كننده صداي ساز به دور آنها پيچيده مي شوند. بر سطح جانبي ديگر (سطح پائيني)، پنجره اي دايره اي شكل ساخته شده است. دسته ساز نسبتاً كوتاه است و بر روي آن حدود ده «دستان» بسته مي شود و بالاخره در سر ساز، مانند تار، جعبه گوشي ها قرار گرفته و در سطوح بالائي و پائيني اين جعبه، هريك سه گوشي تعبيه شده است. سطح جانبي جعبه گوشي ها كمي به طرف عقب ادامه يافته است. تعداد سيمهاي رباب شش يا سه سيم جفتي است كه سيمهاي جفت با يكديگر همصوت كوك مي شوند.
سيمهاي رباب درقديم از روده ساخته مي شده در حاليكه امروز آنها را از نخ نايلون مي سازند و سيم بم روي نايلون روكشي فلزي دارد. مضراب رباب امروزي مانند مضراب عود از پر مرغ ساخته شده است. رباب اساساً محلي است و بيشتر در نواحي خراسان و مرز افغانستان معمول است.
 

 

 

عود
شكم اين ساز بسيار بزرگ و گلابي شكل و دسته آن بسيار كوتاه است. به طوري كه قسمت اعظم طول سيمها در امتداد شكم قرار گرفته است. سطح رويي شكم از جنس چوب است كه برآن پنجره هايي مشبك ايجاد شده است. عود فاقد «دستان» و خرك ساز كوتاه و تا اندازه اي كشيده است. عود داراي ده سيم يا 5 سيم جفتي است. سيمهاي جفت با هم همصدا كوك مي شوند و بديهي است كه هر يك ازسيمهاي دهگانه، يك گوشي مخصوص به خود دارد؛ گوشي ها در دو طرف جعبه گوشي (سرساز) قرار گرفته اند. عود بم ترين ساز بين سازهاي زهي است؛ نت نويسي آن با كليد سل است كه صداي آن عملاً يك «اكتاو» بم تر از نت نوشته شده حاصل مي شود. سيم بم (سل پائين) معمولاً نقش «واخوان» دارد و گاه اين سيم جفت نيست.
مضراب عود از پر مرغ (يا پر طاووس) تهيه شده است و گاه نيز نوازنده با مضراب ديگري ساز را مي نوازد.
صداي عود كمي خفه، نرم و غم انگيز ولي نسبتاً قوي است. اين ساز نقش تكنواز و همنواز هر دو را به خوبي مي تواند ايفا كند.
عود چنان كه گفته شده از اخلاف سازي قديمي به نام «بربط» است؛ از سوي ديگر ممكن است با نام عربي خود (العود) به اروپا راه يافته و در آنجا نام «لوت» گرفته باشد. عود سازي شهري است.
 

 

 

قانون

اين ساز به شكل ذوزنقه قائم الزاويه است. بلندترين ضلع (كمي بيشتر ازيك متر) نزديك به نوازنده و كوتاهترين آن موازي با ضلع قبلي، دور از او قرار مي گيرد. ضلع سمت راست (به طول تقريبي 40 سانتيمتر) قائم به هر دو ضلع موازي پيش گفته است و ضلع سمت چپ، اضلاع موازي را به طور مورب قطع مي كند. سمت راست ساز حفره اي به شكل مربع مستطيل به ابعاد تقريبي 15×40 سانتيمتر قرار گرفته و روي آن را پوستي يك يا چند تكه اي كشيده اند و خركي نسبتاً كم ارتفاع ولي دراز، با چند پايه در نقاط برابر طي طول پوست، روي آن تكيه كرده است. تعداد اصوات قانون 26 است و هرصوت توسط سه سيم هم كوك حاصل مي شود. سيمها در كنار راست ساز تثبيت شده، پس از عبور از روي خرك و طي ساز هر سه سيم از ميان دستگاه مخصوصي كه جهت كوك موقت (يازير و بم كردن صوت سيمها تا حد يك پرده و نيم) تعبيه شده، عبور مي كند و هرسيم به گوشي مخصوص كوك اصلي مي رسد، به كمك دستگاه مخصوص كوك موقت كه در قانونهاي مصري تغييركوك بسيار سريع و راحت انجام مي گيرد. مي توان تمام صداهاي كروماتيك مخصوص موسيقي شرق ( و موسيقي ايراني) را از ساز حاصل كرد. نت نويسي قانون، امروزه معمولاً بر روي دو حامل (پائيني با كليد«فا» براي دست چپ و بالائي با كليد «سل» براي دست راست) عمل مي شود. مضراب ساز عبارتست است از«انگشتانه» اي كه به انگشتان اشاره هر دو دست مي كنند. تيغه اي از جنس شاخ مانند ناخن به انگشتانه ها الصاق شده كه نوازنده قانون به وسيله آن به سيمهاي ساز زخمه مي زند



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1117
نویسنده : آوا فتوحی


روح‌الله خالقی (۱۲۸۵ - ۲۱ آبان ۱۳۴۴) از استادان موسیقی ایرانی، آهنگساز سرود «ای ایران»، و نوازندهٔ ویولن بود. خالقی از شاگردان اصلی علینقی وزیری بود و تلاش او برای احیای  موسیقی ایرانی در دورانی که توجه رسمی به این موسیقی کاهش یافته بود، تأثیرگذار و مهم شمرده می‌شود. او کتابی به نام سرگذشت موسیقی ایران دربارهٔ سرگذشت موسیقی،  موسیقی‌دانان و نوازندگان ایرانی هم‌عصر خود و کتابی به نام نظری به موسیقی شامل نظریه‌ای برای موسیقی ایرانی و غربی نوشته است.

**********

زندگی :

کودکی و نوجوانی: خالقی در ماهان کرمان به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله خان، منشی و مادرش مخلوقه خانم بودند که در باغ شاهزاده ماهان کرمان که عمارت حکومتی بود زندگی  می‌کردند و هر دو تار هم می‌زدند. در چندماهگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. تحصیلات ابتدایی‌اش در تهران و شیراز و اصفهان گذراند. در تهران به مدرسهٔ آمریکایی‌ها رفت و در آنجا همراه سایر شاگردان سرود هم می‌خواند.
علاقه و توجه به موسیقی در خانوادهٔ خالقی امری معمول بود؛ پدر و مادر هر دو تار می‌نواختند و پدر مدتی شاگرد استادان مطرح این ساز بوده است. همچنین خانوادهٔ او با میرزا غلامرضا شیرازی، نوازندهٔ تار، رفت و آمد و آشنایی داشته است و فرزندان، وی را «عمو» می‌خوانده‌اند.
با انتقال پدرش به شیراز در سال ۱۲۹۵، در شهریور ۱۲۹۷ به همراه خانواده به این شهر رفت. در آنجا از آموزش‌های میرزا نصیر فرصت در زمینهٔ عروض و نقاشی استفاده نمود. همچنین آموختن موسیقی را نزد شوهر عمه‌اش میرزا رحیم شروع کرد و از او بیش از یک سال ویولن می‌آموخت.

جوانی و آغاز تحصیلات موسیقی: در سال ۱۳۰۲ به مدرسهٔ عالی موسیقی رفت و در آنجا تحت نظر علینقی وزیری آموختن موسیقی و نواختن ویولن را آغاز کرد.
در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت پدرش، تصمیم گرفت صرفاً به مدرسهٔ موسیقی برود. پدرش با وجود علاقه‌ای که به موسیقی داشت، با موسیقی یاد گرفتن وی مخالف بود و در نتیجه او مدتی پنهانی به مدرسهٔ موسیقی می‌رفت. گویا در این مورد، وزیری و یحیی دولت‌آبادی نزد پدرش وساطت کرده‌اند که بی‌تأثیر بوده است. وی بالاخره با گرفتن حکم تدریس موسیقی به پدرش ثابت می‌کند که «پیِ مطرب شدن نبوده است». در تابستان سال ۱۳۰۴، چهار کنسرت به رهبری وزیری در مدرسه اجرا شد که خالقی نیز در آن‌ها به عنوان نوازنده حضور داشت.

ورود به عرصهٔ موسیقی حرفه‌ای: هیئت ارکستر کافه بلدیه تهران در سال ۱۳۱۱ خورشیدی از راست: احمد فروتن راد، مهدی دفتری، علی‌محمد خادم میثاق، جواد معروفی و روح‌الله خالقی در دو سال آخر تحصیلش، شهرداری تهران کافهٔ بلدیه را بنیاد کرد و برای آن نیاز به یک دستهٔ ارکستر ایرانی داشت. تشکیل دادن این دسته به خالقی پیشنهاد شد و او این کار را انجام داد. خالقی یاد دادن موسیقی را از ۱۳۰۷ در مدرسهٔ ورزش آغاز کرد. بعد از لیسانس نیز به هنرستان عالی موسیقی رفت و در آنجا تدریس کرد.
در سال ۱۳۱۰ از دارالفنون دیپلم گرفت و وارد دارالمعلمین شد. در خرداد سال ۱۳۱۳، دارالمعلمین به «دانشسرای عالی» تغییر نام یافت. خالقی مدرک لیسانس خود را از این دانشسرا در رشتهٔ فلسفه و ادبیات دریافت نمود.

وی در ۱۳۱۴ وارد خدمت دولتی در وزارت فرهنگ گردید و در ۱۳۱۷ معاون دفتر وزارتی وزارت فرهنگ شد. در ۱۳۲۰ به پیشنهاد وزیری، معاون ادارهٔ موسیقی کشور و نیز معاون هنرستان عالی موسیقی شد. در ۱۳۲۵ مدتی در وزارت کار و تبلیغات کار کرد. در ۱۳۲۷ متصدی دبیرخانهٔ هنرهای زیبا شد. در ۱۳۲۸ هنرستان موسیقی ملی را تأسیس کرد و رئیس آن شد.
در سال ۱۳۳۴ در چارچوب برنامه‌های انجمن ایران و شوروی به این کشور سفر کرد. همچنین در ۱۳۳۵، سفرهایی را به کشورهای رومانی، فرانسه و هندوستان انجام داد. دستاورد وی از سفر هند، مجموعه مقالاتی در زمینهٔ موسیقی و رقص در این کشور بود.
خالقی سالها در رادیو ایران نیز فعالیت داشت و از جمله رئیس شورای موسیقی رادیو بود و برنامه‌های رادیویی «یادی از هنرمندان درگذشته» و «ساز و سخن» را راه‌اندازی کرد. وی همچنین، سرپرست ارکستر گل‌ها نیز بود. از آهنگ‌های ساخته خالقی که در این دوره بسیار موردپسند بود و از رادیو بسیار پخش می‌شد «رنگارنگ شماره یک» در دستگاه اصفهان بود.

آرامگاه روح‌الله خالقی: خالقی در سال ۱۳۳۸ به در خواست خود از اداره کل هنرهای زیبا بازنشسته شد اما همچنان به فعالیت‌های هنری خود ادامه داد و در ۱۳۴۴ در سالزبورگ در اتریش درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله در تهران دفن شده است. سه فرزند خالقی گلنوش، فرهاد و فرخ نام دارند. عبدالحسین سپنتا شعری دربارهٔ او با مطلع زیر سروده است:

به پرده‌های پیانو چو خالقی زد دست           به روی نُت ز هنر نقشِ آفرین بربست

**********

آثار

آثار موسیقایی: خالقی قطعات، تصنیف‌ها و سرودهای بسیاری دارد.

قطعات: رنگارنگ ۱ در دستگاه اصفهان، رنگارنگ ۲ در دستگاه ماهور، نغمه‌های ماهور (بر اساس غزل «دل می‌رود ز دستم...» از حافظ)، می ناب (بر اساس غزل «دیشب به سیل اشک...» از حافظ)، آه سحر (بر اساس غزلی از فروغی بسطامی)، بوی جوی مولیان (گل‌های رنگارنگ شماره ۲۵۴)، جام‌جم، شب هجران، حالا چرا (بر اساس غزلی از شهریار).

تصنیف‌ها: یار رمیده، هستی عاشقان، پیمان‌شکن، وعدهٔ وصال، لالهٔ خونین، ‌نغمهٔ نوروزی، بهار عاشق، آتشین لاله، خاموش، امید زندگی، شب جوانی و شب هجران. قطعات امید زندگی، شب جوانی و شب هجران آثاری از خالقی هستند که در فیلم طوفان زندگی استفاده شده‌اند.

سرودها: پند سعدی، دانش، شادی، هنر، امید، آذربایجان (شعر از رهی معیری)، اصفهان، ای ایران و نفت از کارهای وی است. سرود نفت در سال ۱۳۳۱ به مناسبت ملی شدن صنعت نفت تصنیف شده است و شعر آن از معیری است.
خالقی به جز آهنگسازی، به تنظیم و اجرای بسیاری از تصنیف‌های قدیمی شیدا و عارف برای ارکستر نیز پرداخته است. وی تعدادی از آهنگ‌های علینقی وزیری مانند شکایت، نی، خریدار تو، دلتنگ، و کاروان را با ارکستر اجرا و رهبری کرده است.
تصنیف خاموش آخرین اثر خالقی است. این آهنگ در دستگاه ماهور ساخته شده است و ارکستر گل‌ها آن را به رهبری خالقی و با همراهی پیانوی جواد معروفی به شماره ی گلهای رنگارنگ ۲۳۷ اجرا کرده است. شعر این تصنیف از رهی معیری است:

نه دل مفتونِ دلبندی، نه جان مدهوشِ دل‌خواهی

نه بر مُژگان من اشکی، نه بر لب‌های من آهی

نه جان بی‌نصیبم را، نه از شمعی نه از جمعی

ندارد خاطرِم الفت، نه با مِهری نه با ماهی
کیم من، آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان

نه آرامی، نه امیدی، نه هم‌دردی، نه همراهی
گَهی اُفتان و خیزان، چون غُباری در بیابانی

گَهی خاموش و حیران، چون نگاهی بر نظرگاهی
رهی تا چند سوزم، در دل شب‌ها چو کوکب‌ها

 به اقبال شَرر نازم، که دارد عُمر کوتاهی


آثار تالیفی: کتاب‌های خالقی عبارت‌اند از: نظری به موسیقی در ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷، کتاب هماهنگی در ۱۳۲۰ (ترجمه)، سرگذشت موسیقی ایران: جلد اول این کتاب در ۱۳۳۳، جلد دوم در ۱۳۳۵ و جلد سوم آن پس از مرگ خالقی به کوشش علی محمد رشیدی در ۱۳۷۷ منتشر شده است، کتاب ویولن، تار و سه‌تار.
خالقی مجلهٔ چنگ را نیز منتشر کرد که کلاً چهار شماره از آن چاپ شد. وی در مجله‌های موزیک ایران و موسیقی نیز مقالاتی نوشته است.

**********

خالقی و حفظ موسیقی ایرانی:

خالقی در دورانی فعالیت می‌کرد که موسیقی غربی در ایران رواج داشت و بسیاری موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده می‌دانستند. حتی در بازه‌ای موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمی‌شد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی می‌نواختند در این بازه به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند. در این  دوران خالقی و استاد محبوبش علینقی وزیری برای حفظ موسیقی ایرانی تلاش‌های بسیاری کردند.

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1182
نویسنده : آوا فتوحی

حسن کسائی

حسن کسائی سوم مهرماه 1307 در شهر اصفهان و در خانه ای به دنیا آمد که آن را بی گمان باید گهواره ی موسیقی دانست.  نیای مادری اش « عبدالجواد الحسینی» خوشنویسی زبر دست در خطوط هفت گانه ، خصوصاً « نسخ» بود. پدرش « حاج سید جواد کسائی» به پیشه ی تجارت روزگار می گذرانید، اما عاشق و شیفته ی موسیقی بود، و اوقات فراغت را با خوانندگان و نوازندگان برجسته، سپری می نمود(1). از جمله: سید حسین طاهرزاده، ابوالحسن صبا، میرزا علی محمد قاضی عسگر، سید محمد صادق شهاب، اسماعیل ادیب خوانساری، جلال تاج اصفهانی، آقا محمد طاهر پور، غلامرضا خان سارنج، شعبان خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهناز. حسن پنج ساله بود که نزد تاج اصفهانی به تعلیم آواز و فراگیری گوشه های موسیقی مشغول شد، و سپس از اسماعیل ادیب خوانساری نکته ها و دقایقی در اجرای آواز آموخت. یازده ساله بود که اولین اجرای صحنه ای را با آواز خود به همراه فلوت نصیر ثقفی در دبیرستان سعدی اصفهان با موفقیت به انجام رسانید. در همان سال به همراه پدرش در تهران موفق به دیدار ابوالحسن صبا و حسین تهرانی شد و به همراه ویلن استاد ، قطعه آوازی در مایه ی ابوعطا خواند، امّا یکی دو سال بعد صدای شش دانگ خود را از دست داد و مغموم و دل شکسته به دنبال گمگشته ی خویش به صدای نی پیرمردی که از پشت دیوار حیات منزل می گذشت، دل بست. پدرش که همواره بهترین مشوق او بود، یک نی برایش خرید. حسن قریب دو سال در آن چوب خشک، شبانه روز دمید، اما صدایی موزون نشنید، تا این که به ناگاه صدای نی رام شد و او چنان صداهایی از دل این ساز بیرون کشید که قبل از او هرگز شنیده نشده بود(2).

پدر که شوق فرزند را برای فراگیری « نی» احساس کرد او را به دست مهدی نوایی سپرد. حسن در خدمت این استاد با رموز و دقایق شیوه ی نایب اسدالله آشنا شد و آن قدر این ساز در وجودش آتش افکند، که آواز را با همه ی شوقی که داشت، اندک اندک کنار گذاشت و همه ی فرصتش را یکجا به نی اختصاص داد(3).

ساسان سپنتا می نویسد: « اولین باری که به طور حضوری نوای نی استاد کسائی را شنیدم شصت و چهار سال پیش ( سال 1327) بود. آن جلسه اولین اجرای تکنوازی ایشان روی صحنه بود که در تالار مؤسسه ی هنری تئاتر اصفهان برگزار شد. آن شب در ابتدا مرحوم ناصر فرهمند مؤسس تئاتر ، آقای کسائی را معرفی کرد و سپس ایشان در حالی که نی را در دست داشتند با وقار و آراستگی روی صحنه ظاهر شدند. ایشان در عنفوان جوانی بودند و با ضربی ها و چهار مضراب های مناسب قطعاتی در دستگاه همایون اجرا کردند. من در آن سال ها دوران نوجوانی خود را طی  می کردم و به فرا گرفتن موسیقی مشغول بودم و با دقت تمام اجرای ایشان را زیر نظر داشتم. ایشان با آرامش جمله پردازی های سنجیده ی موسیقی را اجرا کردند که با سکوت های مناسب بین جمله ها توأم بود. روند ملودی دلنشین و نت های اجرایی ژوست (درست) اجرا می شد. از همان زمان معلوم بود که هنرمندی با خلاقیت و خوش سلیقگی، با تکنیکی مطلوب در موسیقی در حال ظهور است» (4).

کسائی در تکامل نوازندگی خود با استفاده از آثار به جای مانده ی نایب اسدالله در سبک و شیوه ی او بسیار کوشید و به سبب ذوق و غریزه ی ذاتی باعث شد این ساز حال و هوای دیگری یابد و در میان سازهای ایرانی، جای مخصوص خویش را باز کند. در سال 1322 یعنی در پانزده سالگی بود که برای اولین بار صدای سازش با اجرای چهار مضراب « زنگ شتر» ساخته ی ابوالحسن صبا از رادیو به صورت زنده بخش شد. صبا که خود در آنجا حاضر بود و بعد از ایشان برنامه داشت، از نواختن « زنگ شتر» با نی بسیار متعجب شد و او را در آغوش گرفت و به او گفت فکر نمی کردم با ساز نی بشود « زنگ شتر» را اجرا کرد (5) .

درک محضر ابوالحسن صبا و شاگردی او، فرصت بسیار مغتنمی بود تا کسائی جوان به دقیق ترین و ظریف ترین زوایای موسیقی ایرانی آشنا شود و از آن پس با بهره گیری از دیگر هنرمندان طراز اول موسیقی، سخت کوشی و مرارت بسیار، استعداد فوق العاده و مطالعه ی مستمر بر روی ساز و آواز استادان موسیقی، همچنین مطالعه بر روی موسیقی سایر ملل، موسیقی نواحی مختلف ایران و حتی موسیقی عامیانه ، موفق به تکوین سبک نوین نی نوازی در دوران معاصر گردید. کسائی در اوایل دهه ی سی، به ساز سه تار نیز گرایش پیدا کرد و از تجربیات ابوالحسن صبا ، عبدالحسین صبا ( برادر بزرگ ابوالحسن خان) و ارسلان درگاهی، نکته ها آموخت، همچنین بر اثر همنوازی با سه تار احمد عبادی و تار جلیل شهناز، به شیوه ای منحصر به فرد در نواختن سه تار دست یافت(2).

او نی را برای اولین بار در سال 1329 به ارکستر برد و با ارکستر رادیو ارتش اصفهان همراهی خود را شروع کرد. در سال های بعد با ارکسترهای متعدد رادیو به سرپرستی هنرمندانی چون: ابوالحسن صبا، حسین یا حقی، حبیب الله بدیعی، محمد میر نقیبی، همایون خرّم و دیگران به فعالیت خود در این زمینه ادامه داد (2).

کسائی به دعوت داوود پیرنیا از اولین گل های جاویدان (1335)، همکاری خود را با این سلسله برنامه آغاز نمود و در بسیاری از برنامه های رادیویی به اجرا و ارائه ی هنر نی نوازی پرداخت و بسیار مورد توجه و عنایت شنوندگان قرار گرفت. او تا سال 1357 که در« گلچین هفته» شرکت نمود، با این سلسله برنامه همکاری داشت. از سال 1344 پس از ازدواج با همسری که نیمه ی دوم عمر هنری خود را مدیون اوست، بیش تر به فعالیت خود در رادیو اصفهان ادامه داد : تکنوازی، همنوازی، آهنگسازی، سرپرستی در ارکستر رادیو، ریاست شورای موسیقی رادیو ، تدریس در مرکز فرهنگی رادیو اصفهان و تدریس در دانشگاه فارابی اصفهان. کسائی به همراه مرتضی نی داوود و حسین تهرانی در سال 1351 از وزارت فرهنگ و هنر نشان لیاقت هنری دریافت نمود. او در سال 1353 به اجرای ردیف موسیقی ایران با سه تار و آواز پرداخت ( رادیو اصفهان) ، و در اجراهای صحنه ای متعدد شرکت نمود (1) .

کمپانی C.B.S فرانسه در سال 1354 اثری از او در مایه های شور و ماهور به همراه تنبک جهانگیر بهشتی ضبط و در تمام نقاط جهان منتشرکرد. این اثر به همراه دیگر آثارمنتشر شده از طرف سازمان یونسکو و آثار موجود در آرشیو های موسیقی کشورهای مختلف، برای او پی آمد شهرت جهانی داشت، اما متأسفانه کسائی به دلیل درون گرایی محض ( که شاید از مختصات ساز او، موسیقی ایرانی و حتی موسیقی مشرق زمین باشد) ، هرگز دعوت مجامع مختلف جهانی را ( از دهه ی سی تا هشتاد) نپذیرفت و بر اثر بی توجهی مسئولان و ترویج موسیقی تجاری، از اویل دهه ی پنجاه ، خلوت گزید، ولی لحظه ای بی اندیشه ی موسیقی نزیست و از آفرینش ملودی های ناب و تازه، دوری نجست (2) .

بهمن بوستان می نویسد: استاد حسن کسائی به ادب فارسی مخصوصاً شعر مسلط است. قواعد و قوانین عروض را می داند، شعر خوب بسیار حفظ دارد. شعر هم می گوید. او چندی از اوقات فراقت خود را به خوشنویسی اختصاص داده و در این راه نیز پیشرفت چشمگیری داشته است (3) .

حسن کسائی بار دیگر پس از سال ها کناره گیری از صحنه ی موسیقی، از سال 1378 تا 1389 وارد دوره ی جدیدی از ضبط نواخته ها و ساخته های خود شد ، تا بار دیگر نشان دهد که عشق به مردم و موسیقی سرزمین اش، چگونه او را در سنین کهولت، آماده ساخته تا بنوازد آثار این چنین را، ... هر چند خود او اعتقاد دارد که سال های طلایی عمر هنری اش به ناچار در سکوت و در کُنج خانه گذشته است (2) .

در مرداد ماه سال 1385 مجدداً با سه تار و آواز- و در تیرماه 1386 با نی ، ردیفی از وی ضبط شد و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت. او گوشه های مختلف ردیف را با زبان امروزی به گونه ای دیگر روایت می کند و بی آن که در آن تحریفی راه دهد، آن را به زبان امروز بیان می کند. در صدای ساز او آوای قرن ها را می شنویم. درباره ی سبک و شیوه ی کسائی به طور کلی می توان گفت علاوه بر تأثیر پذیری از شیوه ی قدما، ذوق و سلیقه و قریحه ی ذاتی و همچنین شرایط محیط و نیاز زمان در نوازندگی او نقش فراوانی داشته است. کسائی بنا به قول و نظر تمامی استادان و آشنایان با موسیقی ایران یکی از نوازندگان نابغه و توانای امروز ماست. نغمه های ساز او ریشه در سال ها تلاش و تکاپو دارد، از همین روست که می توان گفت در موسیقی امروز ایران، کسائی وار نواختن آسان نیست (5) .

حسن کسائی در سال 1387 به عنوان نخستین هنرمند موسیقی، نشان درجه ی یک فرهنگ و هنر - و در سال 1381 اولین تندیس چهره ی ماندگار را در رشته ی موسیقی دریافت نمود. او در عمر برکت خود توانست شاگردان ممتازی را در رشته های مختلف پرورش دهد و به جامعه ی موسیقی معرفی کند، از جمله: حسین عمومی ، محمد موسوی،  نعمت الله ستوده، منوچهر غیوری، بهزاد فروهری، جمشید عندلیبی، تقی سعیدی، شهرام میر جلالی، محمد بطلانی، ذبیح الله احمدی، اصغر قره خانی، مسعود اربابیان، محمد جواد و محمد خلیل کسائی و ... .

مردی که عمری را در باغستان موسیقی، باغبانی کرد و نی را با نوازش سرانگشتانش از خاک رویاند و با نفیر نفس اش به افلاک رساند؛ مردی که یک عمر با نوای نی ، درد انسان ها را نالید، بالاخره در بعدازظهر 25 خرداد 1391 چهره در نقاب خاک نهان کرد و موسیقی ایران را در غم نبودنش، برای همیشه تنها گذاشت.

آرامگاه همیشگی او در تکیه ی سیّد العراقین و در مجموعه ی فرهنگی تخت فولاد اصفهان، در کنار مزار جلال تاج اصفهانی است.

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 934
نویسنده : آوا فتوحی

ملاقات میکردیم

شعروموسیقی

 

در طول تاریخ می دانیم که موسیقی چه استفاده و تأثیراتی داشته است.موسیقی برای نظام وارتش،دعاونیایش ،شادی،دلهاومردم،ورزش،تفریح،ومراسم مذهبی و.....

موسیقی باغزل همراه است.شعر در هر قالبی که باشد نیاز به موزیک دارد.ذیشه موسیقی در بطن طبیعت است،صدای پرندگان مختلف،صدای آبشار،و....

میگویند زمانی که تاج اصفهانی در باغ می خواند،بلبلان به صدا در می آمدند این تأثیر  

موسیقی است.در غزل سعدی است که: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم / به طاقتی که ندارم کدام بار کشم/چو میتوان به صبوری کشید جور دوست /چرا صبور نباشم که جور یار کشم.فرقی نمیکند شعر در هر قالبی که باشد با موزیک خاص خودش همراه است 

مثلا بر شانه ی من کبوتریست که از دهان تو آب میخورد/بر شانه ی من کبوتریست که

گلوی مرا تازه میکند..اگر موسیقی را از زندگی بر داریم چقدر زندگیها بی معنی میشود.

انسان سه بعد دارد ابعاد مادی، عقلی،عاطفی که هنر جوابگوی بعد عاطفی انسان

است.ومیدانیم که بزرگترین هنر شعرو موسیقی است که حتی در ابعاد دیگر نیز اثر میگذارد.مثلا گاهی اوقات شعر وظیفه ی فلسفه را بدوش میکشدوتأثیر گذار بر تربیت ابعاد وجودی انسان میشود(شعر بار تمام مفاهیم را از عشق و همدلی گرفته تا بزرگترین

مفاهیم احتماعی و فلسفی را نیز ).  بنابراین شعر در هر قالبی که باشدآموزش را نیز بدنبال دارد.

 



:: موضوعات مرتبط: , مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , شعر , اجتماعی , فلسفی , ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 907
نویسنده : آوا فتوحی

زندگی‌نامه

قمرالملوک در تاکستان قزوین زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم مرد و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته‌است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردن‌ها به من جرأت خوانندگی داد.»

در جوانی پس از آشنائـی با استاد مرتضی نی‌داود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه پر کنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شده‌است.

قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی نمود. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانه‌هایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد آن را به عارف پیشکش نمود. با این که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌های یتیم اختصاص داده شد.

گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند. عارف قزوینی و ایرج‌میرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند. با این‌همه قمر از گردآوری زر و سیم پرهیز می‌کرد و درآمدهای بزرگ و هدایای گران را به فقرا و محتاجان می‌داد.


قمرالملوک وزیری در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران، در فقر و تنگدستی مطلق به سکته مغزی درگذشت.[۲] وی در گورستان ظهیرالدوله بین امامزاده قاسم و تجریش شمیران به خاک سپرده شده‌است.

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: قمر , موسیقی ,
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 918
نویسنده : آوا فتوحی

اولین تمدنی که نت موسیقی را نوشتند؟

تاریخ نویسان کشورهای اروپایی در تاریخ موسیقی خود معمولاً موسیقی باستانی یونان را با موسیقی کشورهای شرقی مانند ایران، سومر، بابل و مصر را در یک فصل بررسی کرده اند.
قرنها پس از شکل گیری اولیه موسیقی در نظر یونانی ها موسیقی بخشی از زندگی روزانه و ذکر خدایان آنها بود. شاید شنیده باشید که در یونان باستان برای خدایان تندیس هایی درست میکردند، در این میان هیچکدام از این تندیس ها در رده تندیس Apollo که خدای موسیقی بود و Orpheus که خدای چنگ بود نبودند.

در یونان باستان المپیاد های سالانه موسیقی برپا می شد که جنبه جهانی داشت و موسیقی آنقدر اهمیت داشت که یک نوازنده نی یا چنگ همتراز فرماندار یک شهر امروزی ما بود. امکان نداشت تئاتری بدون وجود موسیقی اجرا شود و جالب است بدانید که برای احترام گذاشتن به افراد مهم از کلمه ای به معنی "شخصی با ذوق و هنر موسیقی" استفاده می شد.

اولین موسیقی شناخته شده بفرم آن چه که به موسیقی امروز ما نزدیک است به سال 585 قبل از میلاد (بیشتر از 2500 سال پیش) ثبت شده است. این موسیقی که 5 موومان دارد از صدای نی لبک و انسان درست شده بود و بیان کننده نبرد میان آپولو و اژدها بوده است. اگر این موسیقی را امروز گوش کنید خسته خواهید شد چون شامل تنها یک خط ملودی بوده و هارمونی نقشی در آن ندارد.

یونان باستان مهد علم بود و موسیقی هم از این امر مستثنا نبود. فیثاغورث توانست ارتباط میان طول یک سیم مرتعش با فرکانس آنرا کشف کند که این نقطه شروع علم صدا شناسی بود.

به احتمال زیاد او اولین کسی بود که به رابطه میان یک نت و نت اکتاو بالاترش پی برد. او و مریدانش توانستد به اهمیت فاصله های چهارم و پنجم پی ببرند. اصطلاح اکتاو امروزی هم که کلمه ای لاتین است از یونان باستان رایج شده است. جای هیچ اغراقی نیست اگر گفته شود مقوله فاصله های چهارم ، پنجم و اکتاو که پایه و اساس همه موسیقی امروزی است از یونان باستان آمده و پیشرفت موسیقی امروز مدیون تمدن یونان است. د گفت که موسیقی یونان، پایه و اساس موسیقی کلیسایی اروپا در قرون وسطی را نیز تشکیل می داد. به علاوه قانونمندی در موسیقی را یونانیان آغاز کردند و بنای علمی موسیقی اروپایی امروز نیز بستگی زیادی به تئوری موسیقی باستانی یونان دارد، اگر چه شیوه ای که بعد از دوره رنسانس (تجدید حیات ادبی و هنری) در آهنگسازی و اجرای موسیقی به وجود آمد با موسیقی باستانی یونان تفاوت بسیاری دارد.

به عقیده یونانیان، آپولون رب النوع هنرها بود و نه الهه هنر به نام موز (Muse) دستیار او بودند. نام موزها به این شرح است: کلیو (Clio) الهه تاریخ ، (پولیمنی )، (Polymnia) الهه معانی بیان، اورانی (Uranie) الهه اختر شناسی، تالی (Thalie) الهه کمدی، کالیوپ (Caliope) الهه شعر حماسی، اراتو (Erato) الهه اشعار ناپایدار و هوس انگیز، ملپومن (Melpomene) الله تراژدی، ترپسی کر (Terpsichore) الهه رقص و ای ترپ (uterpe) الهه موسیقی .

واژه موزیک (که معرب آن موسیق است) از نام موز گرفته شده است. در افسانه ها نام ارفئوس و الیمپوس آمده است که مقام آنها را به الوهیت نیز رسانیده اند. در برابر آپولون که پشتیبان هنرهای والا بود یونانیها رب النوع دیگری به نام دیونیزوس (Dionisos ) داشتند.

دیونیزوس رب النوع شراب و عیش و نوش بود. جشن هایی که به مناسبت بزرگداشت دیونیزوس برپا می شد با موسیقی شاد و پایکوبی برگزار می شد. امروزه موسیقی آپولونی موسیقی والای هنری به شمار می رود و موسیقی دیئونیزی ( Dionisain ) منسوب به دیونیزوس موسیقی عیش و تفریح است . فیثاغورث (ythagoras) دانشمند بزرگ یونانی، نخستین فیلسوف و ریاضی دان قدیم، یعنی سده ششم قبل از میلاد است ولی متاسفانه در تاریخ از او به عنوان موسیقی دان یاد نشده است. با وجود این باید او را به عنوان نخستین و بزرگترین قانونگذار موسیقی تلقی کرد.

اکتشافات او در فاصله های موسیقی آنقدر با اهمیت است که باید او را پایه گذار قوانین بعدی که به قرون هفدهم و هجدهم منتهی می شود دانست . فیثاغورت توانست نسبت فواصل صداهای موسیقی را به صورت عددی و رابطه آنها را با یکدیگر بیابد. او از روی فاصله های اکتاو (Octave) و پنجم درست (fifth perfect) و چهارم درست ( Perfect Fourth ) که قبلاً آنها را کشف کرده بود فواصل درجه های مختلف گام را محاسبه کرد و با این کار به موسیقی که تا آن زمان یک پدیده ذوقی بود جنبه علمی و پژوهشی با مبنای ریاضی داد. نسبت های فواصل گام فیثاغورث که امروزه نیز مورد استفاده کلیه نوازندگان سازهای زهی مانند ویولن ، ویولا ، ویولونسل ، کنترباس است به این ترتیب است :



:: موضوعات مرتبط: , مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 20 آبان 1392
بازدید : 912
نویسنده : آوا فتوحی

داريوش پير نياكان
داريوش پير نياكان ، نوازنده‏ي تا و سه تار و شاگرد علي اكبر شهنازي و محمد حسن عذاري و پيرو نوازندگي شهنازي در ارائه‏ي شيوه‏ي فاخر او از آثار او مي توان تعداد زيادي اجراهمراه محمد رضا شجريان (1376-1366)
تولد: 1334/01/23


غلام حسين بيكجه خاني
غلام حسين بيكجه خاني، نوازنده تار و هنر رانزد عمويش و با بهره گيري از صفحه هاي استادان قديم آموخت. ازكارهاي وي خدمت در راديو تبريز و تدريس در مركز حفظ و اشاعه و داراي لحن مشخص و تكنيك ممتاز در نوازندگي بوده است. از آثار وي مي توان به تعداد زيادي ضبط هاي راديويي (تكنوازي، همراه با خوانندگان و اركستر) و تعداد زيادي ضبط هاي خصوصي همراه آواز اقبال و دف فرنام .
وفات: 1366/01/24 تولد: 1279

 


ابو الحسن صبا
ابو الحسن صبا ، حياث و حيثيت موسيقي ملي ايران ، در عصر جديد با نام و ياد و آثار ابوالحسن صبا پيوند خورده است . هنر مندي بزرگ كه بر آيند منطقي و والاي ترقي خواهي درويش و وزيري بود و مهر او از صفحه‏ي موسيقي ايراني هيچگاه محو نخواهد شد.
وفات: 1336 تولد: 1281/01/2


سليمان سياح سپانلو
سليمان سياح سپانلو نوازنده‏ي تار شاگرد مدرسه عالي موسيقي ،وزيري اولين وقف كننده‏ي دارايي شخصي براي موسيقي و موسيقي دانان ايراني .
وفات: 1340/01/25 تولد: 1277  


شاملو كاربند ( شاملو كيا
شاملو كاربند نوازنده و معلم ويولون و هنررادر هنرستان عالي موسيقي آموخت و بهره برده از علي تجويدي( در موسيقي ايران) و استادان ارمني (در ويولون كلاسيك) وي سابقه طولاني كار در اركسترهاي راديو و تلويزيون و ساخت آهنگهاي مختلف دارد. از آثار وي مي توان به آلبوم نوار هاي « آموزش ويولون و كمانچه» (كتابهاي هنرستان) «رديف ويولون استاد ابو الحسن صبا » و« چهارمضراب» و كتابهاي « قطعات و چهار مضراب ها» « رديف و گوشه هاي موسيقي ايراني » (تنظيم ويولون)
تولد: 1312/02/01

محمود محمودي خوانساري
محمود محمودي خوانساري ، در موسيقي خود آموخته بود ولي درست خواندن و درست ماندن را با يك عمر رياضت از هنر مندان بزرگ آموخته بود و صدايش حالي و سوزي داشت كه تا كنون كمتر نظيزش ديده شده است . از او آثار متعددي در نوار ضبط شده كه اكثراً آواز هستند و با ساز و هنرمندان معاصر او همراه اند.
وفات: 1366/02/02 تولد: 1313


محمد جليل عندليبي
محمد جليل عندليبي آهنگساز و نوازنده سنتور و فارغ التحصيل رشته‏ي موسيقي از دانشكده هنر هاي زيبا(تهران) سابقه‏ي طولاني در ساخت و اجراي آثار متعددو تدريس موسيقي و داراي قريحه‏ي ويژه در نواسازي و تنظيم براي اجراي گروهي و از آثار او مي توان امان از جدايي(با صداي عليرضا افتخاري) هي گل( با صداي بهروز توكلي) .
تولد: 1333/02/03


بهمن هيربد
بهمن هيربد مدير و مؤسس مجله‏ي « موزيك ايراني» (اولين نشريه تخصصي دائم النتشار موسيقي در ايران مستقل از بودجه دولت ) داراي سابقه نوازندگي ويولون نزد ابوالحسن صبا وي انتشارات دورهاي 12 ساله اي دارد همراه با عبد الحميد اشراق، علي محمد رشيدي، ساسان سپنتا و با همكاري تعدادي از نويسندگان و موسيقي دانان و از آثار او مي توان به دوره‏ي بيست ساله‏ي مجله‌ي « موزيك ايراني»‌كتابچه‌ي «تئوري موسيقي» ، « خود آموز آكاردئون» و چند جزوه ترانه هاي روز.
وفات: 1353/02/03 تولد: 1293


امين الله رشيدي
امين الله رشيدي خواننده، هنر آموخته در دوره شبانه‌ي هنرستان عالي موسيقي نزد موسي معروفي (تارنوازي) مهدي فروغ (آواز) و همكاري با راديو از اواخر دهه‌ي 1320 تا اواسط 1340 و كار با اركستر علي محمد خادم ميثاق و اركستر هاي ديگر وي آشنا به نوازندگي تار و سازنده‌ي ملودي هاي بسيار(اجراشده و اجرا نشده) اثر منتشر شده : عطر گيسو
تولد: 1304/02/04
 


اسماعيل مهرتاش
اسماعيل مهرتاش نوازنده‏ي تار، نواساز و معلم موسيقي هنر آموخته را نزد درويش خان مؤسس جامعه‏ي باربد،‌نويسنده و مجري نمايشهاي تاريخي - موزيكال و برنامه هاي تلويزيوني و تدريس موسيقي و آواز در جامعه‏ي باربد و ازآثار وي مي توان به ترانه هاي « خسروحسن» ،« چه خوش صيد دلم كردي» و… ( ضبط در صفحه هاي گرامافون ، با اركستر جامعه‌ي باربد و صداي ملوك ضرابي كاشاني)
وفات: 1359/02/06 تولد: 1285


داريوش سالاري
داريوش سالاري سازنده سازهاي ايراني و هندي و تخصص در ساختن سنتورهاي مختلف ،‌ دانش آموخته در دانشگاه اسلامي هندوستان و نوازنده سيتار، سنتور و آشنا كامل به موسيقي كلاسيك هندي و موسيقي اسيل ايراني سازنده سنتورهايي براي استفاده متنوع و داراي تصرفها و ابداع هايي در ساخت آن و از آثار آن مي توان به كتاب هاي « هزار و يك پرسش و پاسخ درباره‌ي سنتور» و« مجموعه مقالات»اشاره كرد.
تولد: 1329/02/06


تورج نگهبان
تورج نگهبان شاعر و ترانه سرا ايراني وي آغاز ترانه سرايي را از سال 1327 به بعد آغاز كرد وي داراي آثار فراوان براي چهار نسل از خوانندگان (ملوك ضرابي ، بنان ، محمودي خوانساري و بهزاد) در فرم هاي سنتي و غير سنتي ،‌وي پايه گذار ترانه سازي در موسيقي پاپ ايراني است و از آثار وي مي توان به عشق سوزان ، تصويري از خيال ، وقتي كه به ياد توام اشاره كرد.
تولد: 1311/02/07
سيد علي رضا مير علي نقي
سيد علي رضا مير علي نقي ، پژوهشگر تاريخ معاصر و نوازنده سنتور است . دانش آموخته را در محضر استادان تقي بينش ، حسين علي ملاح، و مجيد كياني ، فراگرفت. و از آثار وي مي توان به كتاب « موسيقي نامه وزيري» و مقالات متعدد در دايرة المعارف اسلامي و دايرة المعارف تشيع ،سالنامه موسيقي ايران اشاره كرد.
تولد: 1345/02/08

رهي معيري
رهي معيري شاعر و ترانه سرا وي سابقه كار ادبي از دوران نوجواني و كار در مطبوعات از سال 1310شروع شد. وي عضو شوراي شعر و ترانه در داديو ايران و همكار برنامه‌ي « گل ها» و آشنا به نوازندگي سه تار و پيانو و به خوانندگي و از آثار وي « كاروان» ، «برق غم»، «شب جدايي»، « كيم من»، «آزاده ام» و… ديوان اشعار « آزاده رهي» و « سايه‌ي عمر»‌ و تعدادي مقاله (جدي- طنز) در نشريات مختلف.
وفات: 1347 تولد: 1288/02/10


محمد تقي بهار(ملك الشعرا)
بهار، اديب و شاعر و رجل سياسي و سراينده‌‌ي كلام ترانه هايي از استادان موسيقي ايران : زمن نگارم ، عروس گل، مرغ سحر، به دل جز غم آن قمر ندارم…
وفات: 1330/02/12 تولد: 1268


سيد محمد كاظم موسوي
محمد موسوي، نوازنده ني و شاگرد محضر حسن كسايي بود.يكي از كارهاي او كار در راديو تهران همراه خوانندگان و نوازندگان است. داراي آثار فراوان در تكنوازي و همنوازي (پيام عاشق، شكر ايزد، تنگستاني و…)مي باشد.
تولد: 1325/02/12


حسن لحني
حسن لحني ( معروف به حسن قصاب لحني) خواننده و رديف دان بود. از آثار باقي مانده از وي مي توان به صفحه هايي در آوازهاي مختلف اشاره كردو داراي قدرت و لحن ويژه در خوانندگي بود.
وفات: 1338/02/15 تولد: 1261  


محمد علي امير جاهد
محمد علي امير جاهد( جاهد)، شاعر و ترانه سرا؛ و آخرين تصنيف ساز بزرگ بعد از شيدا و عارف بود مصدرخدمات مهم اداري و هنري بوده است. مؤسس هنرستان شبانه‌ي موسيقي ملي بود . از آثار به جاي مانده از وي مي توان به تعداد زيادي تصنيف، ضبط در صفحه هاي گرامافون و درج در دو جلد« ديوان امير جاهد» و مدير ناشر «سالنامه‌ي پارس»
وفات: 1356/02/16 تولد: 1272

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , نوازنده , آهنگساز , شخصیت , چهره , ,
تاریخ : دو شنبه 29 مهر 1392
بازدید : 1056
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : یک شنبه 14 مهر 1392
بازدید : 1325
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: ردیف آوازی , خواننده , رضوی , رضوی سروستانی , ,
تاریخ : سه شنبه 11 تير 1392
بازدید : 1140
نویسنده : آوا فتوحی


بنام خدا
موسیقی حلال مشکلات انیشتین
از سال 1902 تا 1909، زمانی که انیشتن 6 در هفته مشغول مطالعات و تحقیقات فیزیکی بود ،موسیقی موتزارت به عنوان
منبع تغذیه روح او بشمار می رفت و اساس تفکر خلاقه اش را تشکیل می داد.ممکن است این دو موضوع بیش از آنچه به نظر می رسد به هم مرتبط باشد. انیشتن در یکی از سخنرانی های خود
اظهار داشته بود:در حالیکه خلاقیت بتهوون بر کسی پوشیده نیست.اصالت موسیقی موتزارت او را در جهان جاودان و در انتظارکشف باقی نگه داشته است.انیشتین معتقد بود در ماوای مشاهدات و تئوری های فیزیک،موسیقی نهفته شده ،و یک هارمونی از پیش ساخته شدهبین این دو ، تقارن و هماهنگی می آفریند.قوانین موجود در طبیعت،از جمله قانون نسبیت نیزمانند توانایی موسیقی موتزارتدر انتظار کشف شدن توسط افرادی با قوه شنوایی بخصوص بوده اندبنابراین ارائه تئوریهای گوناگون تجلی یافته از تفکر ناب فردی همچون انیشتن چندان دشوار و دور از ذهن نخواهد بود.گفته های وی حاکی از اینستکه او مجذوب موتزارت بودو ارتباط عمیقی بین خلاقیت های ذهنی اش با این آهنگساز یزرگ احساس می نموداما می دانیم انیشتن در زمان تحصیل شاگرد خوبی نبودولی به موسیقی بعنوان روزنه ای برای بیان هیجانات و احساسات درونی علاقه داشت زمانی که پنج سال بیشتر نداشت به فراگیری ویولون پرداختاما متاسفانه پس از گذشت زمانی اندک تمرین های خشک و بیش از اندازه به نظرش سخت آمد و با پرتاب صندلی به طرف استادش او را از خانه بیرون راند او در سن 13 سالگی برای اولین بارسونات های موتزارت را کشف کرد.پس از آن از ارتباط شگفت انگیز انیشتین با آثار موتزارت آغاز شدهنس بیلند از دوستانش گفته که زمانی که انیشتین در مقابل من ویولنش را بدست گرفت و شروع به نواختن کردبرای اولین بار اصالت موسیقی موتزارت با خلوص کامل در مقابلم پدیدار گشت.
از سال 1902 تا 1909، زمانی که انیشتن 6 در هفته مشغول مطالعات و تحقیقات فیزیکی بود ،موسیقی موتزارت به عنوان
منبع تغذیه روح او بشمار می رفت و اساس تفکر خلاقه اش را تشکیل می دادموتزارت در نوجوانی با آثارش حیرت همگان را بر می انگیخت در حالیکه انیشتین زندگی کولی واری را برای

خود برگزیده بود .ظاهر نا متعارف اوبا موهای بلند و عشق و علاقه اش به موسیقی و فلسفه بیشتر او را شبیه به شعرا میکرد .اما اشتیاق او به نوازندگی تا اندازه ای بود که همواره حضار را مفتون خود می نموداو بارها از توانایی موتزارت در ساخت قطعاتی برجسته سخن گفته .خود او در سال 1905 زمانی که فرضیه نسبیت را مطرح کرددر آپارتمانی بسیار کوچک با مشکلات مالی و خانوادگی بسیاری دست به گریبان بود.
در بهار همان سال او 4مقاله ارائه داد که به منزله تحولی در دنیای علم تلقی شد نظریات او در مورد فضا و زمان که از دید فیزیکی نا متناسب بنظر می رسیدزیبایی و ظرافت طبیعت را در خود نهفته داشت. تئوریهایی که در آن ساختار و وحدت باطنی که او در آثار باخ و موتزارت کشف نموده بود به چشم می خورد.
وی در کشمکش های خود با مفاهیم بسیا ر پیچیده ریاضی که به نظریه نسبیت ختم شداز زیبایی و اصالت موسیقی موتزارت الهام گرفته است
پسر بزرگ او در این باره میگوید هر زمان که پدرم احساس می کرد در کار خود در موقعیت های دشوار قرار گرفته و به ته خط رسیده به موسیقی پناه می برد که معمولا حلال مشکلات او بود
انیشتن احساس نمود که در رشته خود مانند آنچه که موتزارت
در موسیقی انجام داده موفق به پرده برداری از پیچیده گی های جهان هستی شده است او گفته که نادیده گرفتن زیبایی و افسون موجود در تئوری نسبیت برای افرادی که موفق به درک کامل آن
شده اند کاری بس دشوار است. این در حقیقت تئوری نگرش یک فرد در مورد ماهیت جهان است.ودر کمال ناباوری او با بکار گیری مفاهیم و فرمولهای پیچیده ریاضیات پدیده هایی چون سیاه چاله ها را آشکار توجیه و تعریف کرده است و در اصل همان تحولی که موتزارت در موسیقی انجام داد انیشتین در فیزیک کلاسیک بوجود آورد.و مقدمات ورود به عرصه فیزیک اتمی را فراهم آورد. همانطوری که آثار موتزارت نقطه عطفی در دنیای موسیقی است فعالیت های انیشتین نیزدر حیطه علم و دانش بوده است.در سال 19079 کنسرتی به مناسبت صدمین سال تولد انیشتین برگزار شدو جولیارد در منزل انیشتین در امریکا به اجرای کنسرت پرداخت.روبرت من میگوید:هر چند پروفسور انیشتین تمرین چندانی نداشت و اغلب به نت های نوشته شده مراجعه نمی نموداما ظرافت انگشتان ، هماهنگی و تمرکز او در نواختن بی نظیر بود.



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: انیشتن , موسیقی , کلاسیک , موتزارت , باخ , علم , دانش , اتم , فیزیک , ,

تعداد صفحات : 11


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com