عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 661
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "قرار" از شاعر "مجتبی ناصری طهرانی"

او دوباره روی عهدش پا گذاشت
چون قرار دیدن من را گذاشت

سال روز عشق ما امروز بود
وعده دیدار را فردا گذاشت

آمد این فردا ولی یک سال شد
با همه غمها مرا تنها گذاشت

عطر نرگس بود فهمیدم چه زود
مثل سابق دسته گل را تا گذاشت

آمد و حرفی نزد آرام رفت
اشک هایش را دوباره جا گذاشت


لحظه ای برگشت گفتم شاید او…
بر مزارم ظرفی از خرما گذاشت

پانوشت:

ببین دوباره صدای قطار می آید
ببین چگونه دلش بی قرار می آید

گمان کنم که دوباره دلش گرفته ولی
بریده است به قصد فرار می آید

بیا بیا که زمانه اگرچه جانکاه است
بیا بیا که زمانه کنار می آید

همین که می گذری از کنار من آرام
تمام سال کنارم بهار می آید

سبک شدی سر قبرم چه خوب می دانی
همین رفیق قدیمی به کار می آید



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصری طهرانی , شعرنو , آوای هنرمندان , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 899
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "صدای قلب مادر" از شاعر "فرشته ترغیبی"

"لبخند"چه آرام
گوشه ی لبانش
سر برگریبان نهاده است!
...ونگاهش آرام
اما بارانیست
گویا که غم به پادشاهی رسیده است!
...دراین سکوت
چه آوازقشنگی درحال نواختن است
صدای قلب مادر
که میخواند
دعای عاقبت بخیری را...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فرشته ترغیبی , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 613
نویسنده : آوا فتوحی

وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود

من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود

بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود

رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم

گفت باید زن بگیری تو ...وَ این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نبود

میوه می خوردیم و كلا. سور و ساتم جور بود

این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!

این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن

اولی نا فهم بود و دومی پر زور بود

خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است

انتخاب اولم باباش کمی بی شعور بود

كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط

هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم كه كی داده...کی گرفته، بی خیال

حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس

شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود...

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود

می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علی محمد میرزا , شعرنو , آوای هنرمندان ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 622
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "گنج" از شاعر "سينا بچاري"

گنج بوسه تو را
به درياي مرواريد
روزگار نمي دهم
تو رفتي و
اين گنج هنوز
بر دلم سنگين است .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سینا بچاری , شعرنو , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 495
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "مترسک" از شاعر "نسیم افتخار" ماهی گُلی
می گرید برای آدم برفی
و آدم برفی
ذوب می شود برای مترسک
مترسک اما...
می رقصد و دست می گشاید و
آزادانه پرواز می کند انگار
و کسی نمی داند
روزه سکوت گرفته برای سلامتی ماهی و آدم برفی



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , نسیم افتخار , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 637
نویسنده : آوا فتوحی

از شاعر "غزاله رستم زاده"

آن دنیا
تکه های آدم را جمع می کنند
مثل یک پازل،
کنار هم می گذارند و به بهشت می برند
چشم هایش در اروند
دست راستش خرمشهر
و دلش را در پنجره ای جا گذاشته است
که هر غروب
رو به اهواز باز می شود.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: غزاله رستم زاده , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 765
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "انار" از شاعر "مهتاب صدیق"

انار های همسایه به بلوغ رسیده اند..
دلم ترک بر میدارد..
درست یک جمعه پاییزی..
من..
تو..
و هراس انارهایی که در تشویش خواب آلودگی مادربزرگ دانه دانه شد..

دلم ترک برداشته است..
دیگر برایم انار نمیچینی؟



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , مهتاب صدیق , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 510
نویسنده : آوا فتوحی

خسته از فریاد
گلویی صاف میکنم
آماده
برای سکوت.


پیچک منطق های خشک
فلسفه ی کودکی ام را فرا میگیرد
هوای مردگی
رنگ آبی خاطراتم را سیاه میکند.

سایه ها
می آیند


همانا که قاتلان افکارم هستند
یا شاید وارثان گذشته
چه فرق می کند.
تکیه داده بر دیوار
نظاره گر
یکدیگر را تسلا میدهند.

تنگی نفس
صورت افق را سرخ میکند
می میرم
برف ها آب می شوند
درختان گرم .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "احمد بياباني , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 542
نویسنده : آوا فتوحی

کجاست آن حکیم
که از تجربتی تلخ
نقاب بر چهره می زند
وای برمن
که حکیم من تویی با آن نقاب شوم
بیا
کمی خودت باش نه آن نقاب
کدام حکیم
نگاه مرا
و دل تو را
شاید به درمان خواهد نشست
بیا



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , بیابانی ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 630
نویسنده : آوا فتوحی

درساحل تنهایی ام
حیات غزلهایم را
به نظاره می نشینم.
وقتی که
واژه ها
درمرداب قافیه ها غوطه ورند.
به تک تک ابیاتم سوگند
که من اندوه کلامم
به تنهایی نمی خرم.
من وسوختن بال پروانه چه؟
من وتیشه ی فرهاد دیوانه چه؟
.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "مصطفی رادقره ویس" , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 525
نویسنده : آوا فتوحی

نگاه کن بر این سنگِ کوچک
سینه سپر کرده بر قله ی کوه
استوار در برابرِ طوفان .
نشسته بر آن شاهینِ تیز چشم
خیره به اعماقِ عصیان ...
تا دوردست
وگرفته قلبِ من به منقار خود !

نگاه کن بر آن برگِ زرد
آویخته بر درختِ کهنسال
در ستیزِ نا برابر با باد .
نشسته بر آن کرمِ ابریشم
می جود ناله های زمین ...
زمان
و رگهای من در میانِ دندانهایش !

اینک ببین مرا
در شوکتِ شگفتِ شوقِ شاعری !
با قلبی ...
در اوجِ قله
به اهتزاز !
و رگهایی ...
جان داده بر تار و پود زندگیِ مردمان !
سوار بر بادی
در تسخیر مدامِ من !
مهرم در انتشار
و خونم همیشه در تپش !



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیرخیزی , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 662
نویسنده : آوا فتوحی

تـــو در آغوش گرم آفتاب روییدی
و مــن
با هر نگاه سرد باد می رقصم

و مـــا در بـــاغ
هرگــزنفهمیدیم

درد ِریشه ی گل های زیبایی
که در گلدان
گرفتارند ...!!!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: باغانی , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 586
نویسنده : آوا فتوحی

اینجایم
من از خاکسپاری شقایق می آیم
و
ساده تر ازاین،
نمی توانم بمیرم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: جزایری , شعرنو ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 623
نویسنده : آوا فتوحی

این همه آلبالو در باغ

اما

لب تو در یاد.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سلطانیان , شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 523
نویسنده : آوا فتوحی

سخن با تو نگفتم من .... !!
سخن با تو نگفتم من ....
سخن با تو نگفتم من ...
چو میداد فکری پریشان هر لحظه آزارم ....
که در دستم چه دارم من ؟
چه سازم من ؟ چه گویم من ؟
خدایا زورقی داشتم کاشکی !!
زدریای چشمان فسونکارش .....
روم برساحل وجود نازنینش من !!!
سخن با تو نگفتم من .....
که ترسم بود زغرقیدن در اعماق نگاه تو ....
سخن با تو نگفتم من ......
سخن با تو نگفتم من .. !!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: احتشامی راد , ,
تاریخ : دو شنبه 21 بهمن 1392
بازدید : 630
نویسنده : آوا فتوحی

كمی جلوتر
من آن طرف امروز پیاده می شوم
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
كسی از سایه های هر چه ناپیدا می آید
از آن
طرف كودكی
و نزدیك پنجشنبه به راه بعد از امروز می افتد
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
تو همان آشناترین صدای این حدودی
كه مرا میان مكث سفر
به كودك ترین سایه ها می بری
با دلم كه هوای باغ كرده است
با دلم كه پی چند قدم شب زیر ماه می گردد
و مرامی نشیند
می
نشینم و از یادمی روم
می نشینم و دنیا را فكر می كنم
آشناترین صدای این حدود پنجشنبه
كنار غربت راه و مسافران چشمخیس
دارم به ابتدای سفر می روم
به انتهای هر چه در پیش رو می رسم
گوش می كنی ؟
می خواهم از كنار همین پنجشنبه حرفی بزنم
حالا كه دارم از یاد
می روم
دارم سكوت می شوم
می خواهم آشناترین صدای این حدود تازه شوم
گوش می كنی؟
پیش روی سفر
بالای نزدیك پنجشنبه برف گرفته است
پیش روی سفر
تا نه این همه ناپیدا
تنها منم كه آشناترین صدای این حدودم
تنها منم كه آشناترین صدای هر حدودم
حالا هر چه باران است ، در من برف می شود
هر چه دریاست ، در من آبی
حالا هر چه پیری است ، در من كودك
هر چه ناپیدا ، در من پیدا
حالا هر چه هر روز و بعد از این
هر چه پیش رو
منم كه از یاد می روم ، آغاز می شوم
و پنجشنبه نزدیك من است
جهان را همین
جا نگهدار
من پیاده می شوم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , هیوا مسیح , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 534
نویسنده : آوا فتوحی

به‌ هر كجاي‌ ببينم‌ كه‌ كار ها لنگ‌ است
‌نه‌ كار ها كه‌ به‌ هرجاي‌ كار بي‌ رنگ‌ است‌

در اين‌ زمانه‌ كه‌ عالَم‌ به‌ بي‌ خِرَديست
‌به دست‌ و پنجه‌ ي‌ هربي‌ كيان‌ وفرهنگ‌ است‌

ملول‌ و هم‌ نگران‌، مردمان‌ صاحب‌ عقل‌
خوش‌ است‌ آن‌ كه‌ به‌ كارش‌ هزار نيرنگ‌ است‌

بگير اي‌ دل‌ غافل‌ پياله‌ اي‌ و بزن‌
كه‌ تا به‌ روز قيامت‌ كُميت‌ ما لنگ‌ است‌

مكن‌ تو فكر و بزن‌ باده‌ تا چنين‌ دنياست
‌ملامت‌ دگران‌ هم‌ بگو كه‌ آهنگ‌ است‌

به‌ چشم‌ عقل‌ ببين‌ كار و بار دنيا را
كه‌ كار دست‌ چو ديوانه‌هاي‌ دل‌ سنگ‌ است‌

دلم‌ هواي‌ فراوان‌ به‌ روي‌ خوبان‌ داشت‌
ولي‌ كجا بكنم‌ رو كه‌ عاقبت‌ تنگ‌ است‌

چنين‌ بگو شده‌ قسمت‌ براي‌ ما دنيا
به‌ هر كجا كه‌ رَوي‌ زور يا كه‌ چون‌ جنگ‌ است‌

تو «فاتحا» بنگر وضع‌ آن‌ سيه‌ بختان‌
به‌ قدرتند و ولي‌ چهره‌ها پُر از ننگ‌ است‌.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فاتح , شعر نو ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 579
نویسنده : آوا فتوحی

هر چه دل بر رخ تقدیر نوشتم غم شد
هر غم بر دل دیوانه کشیدم کم شد
هر چه تدبیر به تغییر قضا آوردم
مثل شیر و شبه سایگیِ بی دم شد
هر چه تنویر شکفت از شب مهتابی شوق
آهِ محزون دلم قسمتی از ماتم شد
دل سپردم به طربخانه عیشی تازه
شور افسونگریش معرکه عالم شد
لحن دلگش شکرستان شهودم جوشید
تا متاع سفرم سیب رخ آدم شد
رشک غمدیده یچشمم چو خم اندر خم گشت
صد ملک اشک فشان در غم آدم خم شد
.((................از این جا قافیه عوض شده))
نرسیدم که زنم بوسه به دستان سحر
گرگُ میش آمد ُ افتاد هوا از نفسم
یک جلو دار کشیده همه را سوی خطا (1)
مرگ شیطان بزند بوسه به دار قفسم
سبز شد ه سرخی دلناله ز خودآگاهی
تا سلامی برسد از نفس صبح کَسم
باز شد ه دیده ی تاریک تر از زهره ی دل
تا که نوشیده ز شهدی که رسید از عسسم
در قفا تاب و تبم شعله گر گرمی بود
تا نینداخت نقابش به خیال هو سم
طوق طوفان زده بر داشت زشبگردی ِآه
چشمکی نرم کشیده به خروش جرسم
وقت خوش باشدم آن گَه که بخواند رمزی

بزند سینه داغش نفسی بر نفسم
15/11/92

منظور از جلو دار خطا ابلیس است



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصر اهورا , شعرنو , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 535
نویسنده : آوا فتوحی

طلوع :
خوش آن دمی که ز آغاز زندگی سبز است
حضور و خلوت آدم ز اختیار فراغ
نشسته است به بردار آیینه خورشید
طلوع سلسله ای نو تلالویی نو را
هنوز نبوده ام از هیچ و هیچ هیچم نیست...
هنوز نبوده است خدمت ایام در پساپیشم
کنون که جلوه ی هستی نمای خود افروخت
به شکر لطف و عطایش هزار بار سپاس
سپید بودم و الان که با سیاه و سپید...
به اختیار ، کدامش به بند خود گیرم ؟؟
ببینم و شنوم ، حضور بستانم
قدم قدم زنم و پله پله ره بگشایم
نفس نفس زنم و پر کنم نفس به قفس
نشان دهم ثمرات گوهر نهانی را
زنم نفیر به پرده سرای سفیر دنیایی
هجوم عقده ی سینه به لحظه های فراز
آه ....
زمان چه وحشیانه ز تیکش به تاک می بازد
زمین چو فرصتی است وُرا (او را) نشانه خوش سازد
به خنده و نیش و کنایه می تازد ...
به به به و چه چه کمانه می سازد
کنون که باغ وجودت هنوز خندان است
به میوه های نارس عمرت حلاوتی باران
امیر لحظه لحظه عمرت سپید و گلباران
اگر غنیمت نهی.. تو روز باران را .

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیر قربانی , شعر نو ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 523
نویسنده : آوا فتوحی

شعر " دختر احساس گل " از شاعر "جواد رحیمی"

شب ، دختر احساس گل را دار می زد
باران به دشت غنچه ها بس زار می زد

یک خوشه مهر از کلبه ی چشمی چکاندم
باقی زمان یک جا خریده بار می زد

شمع از شعار افتاده ، خورشید از تکاپو
توفان به جانم خیمه ای از عار می زد

چشم خیال از باغ فردا ،گل هوس کرد
غم ، چانه ها بهر فروش خار می زد

روی خیال صخره ی پشت رهایی
« راحم»، جهالت ،ننگ آدم جار می زد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , جواد رحیمی ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 494
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "تب شعر" از شاعر "زکریا عرفانی"

بوی خون می دهد دهانت
خال
لب تو
چه تبی دارد به زخم !!!
در خواب
حکایت داغ بوسه وعشق است،؟
یا صدایت را کسی نشنید
وچراغ درباد
، به جستجو
ستاره وماه نبود ،
شب سیاه
تو می خواستی.... ............
آه
چقدر
باری
سنگین است
تنهای عشق را جستجو کردن
آدمیان
جای اشباح
حرف می زنند
سرود کبوتران چیزی دیگر است در خواب
این که کابوس است دیده ای تو!
چند فصل است که من هم می بینم
یا
،نکند این روزها
تو
هم سیگار می کشی
و
شعر می نویسی.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: زکریا عرفانی , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 560
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

*****

شعر "دیدم که میگم!" از شاعر "مهدی میرزاوند"

یکی عاشق شد و از کوره در رفت
آخه معشـــوقه اش با یک نفر رفت

کشید کبریت و آتش را برافروخت
خودش را کُشت در مجموع هدر رفت!

******************************

 
*****

دو چَشمت گرچه زیبا و خُمار است
قساوت های قلبـــت بیــــشمار است

به عشــــــق تو ندارم اعتــــــمادی
عسل خوردن ز دستت زهرمار است !

*************************************

یکی میگفت اشــــــعار حمــــاسی
نه جان میداد نه حتی یک پاپاسی

هزینه کردن اینگونه؟ چه راحت!
هوای گرم........غسلِ ارتــماسی

*****************************

باشد که همه مثل تو زیبا باشند
از جنسِ حریرِ نرم و دیبا باشند

هنگامه ی فقر و سختی و بی پولی
همراه شوند....حساب سیـــبا باشند

***********************

نمی گیرد کسی از ما سراغی
مگر آوایِ محــــزونِ کلاغـی

از این بغضِ سراسر غصه خَستَم
خوشا عَرعَر زدن های الاغـی!




 
 


:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: میرزاوند , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 813
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "گردباد" از شاعر "سهراب مظاهری"

اینجا
میانه ی یکسانی وعطش
برخط متداوم دعا وبزم
برخاست گردبادی
پیچان تنوره شد

***
غران به هرسوی می شد و
رقصان به سوی خود
میدان گردشش
نزدیک برج شهر
افزون برآن نشد .

چندی زمان گذشت
گرد و غبار نشست

آنسان فراز
کزفرودش جدا نشد
گویی کمانه کرد
قیامتی ،
کز قعودش رها نشد

زان اهتمام نا تمام
صد راز ، نهفته ماند
هرگز بیان نشد

هوا جابه جا شد ،
همین ،
آب ازآب تکان نخورد
خُردک پیامی ،
حتی ، زاَبتَری
از خاکیان نیامد و برآسمان نشد

آن خیزش وچرخش وتکرار حادثه
تاوان غفلتی است که سرمایه ای نشد
مستورِخود بماند وهرگز عیان نشد
محصول ، مکرر است
خرمن یکسانی و
عطش و
دعا و
بزم...
که هیچکس فغا ن نکرد
پیچان وپوچ آمد و
هیچ
درجهان نشد

***

گفتند شاهدان :
مخروط واژگونه ای بود
که هیچش میان نبود

سُرنای دهان گشادی
که واژگون دمیده شد

شاید که حفره ای
چون چاه ویل حرص
که قعرش عیان نشد
گردبادی بود ...!
سرگیجه بود ...!
هرگزاَمان نشد...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سهراب مظاهری , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 502
نویسنده : آوا فتوحی

شعر ""طبل های مکررندانستن..."" از شاعر "سهراب مظاهری"
چه خطوط درهمی
امروز
دست ساختِ آدمی شده است !
که همه لحظه های او ،
اینک
صَرف توجیهِ همان ابهام
چرخ و دور مداومی شده است .

این زمانه ،
هزار هزار تصویر
بر افق
خط قائمی شده است .

روح زمانه ، خود ، امروز
در گریز از تفکر و معنا
غقلت از ذات قدسی والا
کارگاه لوازمی شده است .
*****
راستی
کوبه های بلند دانستن
برطبلهایِ مکررِندانستن
برچه تقدیر
تقویت شده است ؟
هان ...
چکونه این تناقض مشهود
بارآورده
تربیت شده است ؟
بی محابا ،
ازاین گریز از خود
بی خیال ازاین فراموشی
خود،حصارتعزیت شده است .
حاصل این شلوغی ممتد
به قدوم کدام زایش نو
َوَجهِ پیغام وتهنیت شده است ؟
***
ازمشارق تا مغارب عالم
نومجالسِ مشاوره طی شد
هیچکس ،
هیچ نمی پرسد
که چراعقل آدمی،
امروز
رهزنی بَرمبانی و پِِی شد ؟
روح زخمی زمانه ،
خود ،
امروز
بی شکیب فاش می گوید :
که شتاب می نوردد اکنون، تند
کندیِ دوره هایِ دی، طی شد
جام سنت های دیرینش
خالی از سرخ فامیِ می شد .
ازاین نقیض سیاهی وسپید
شب و روز
خاکستری گردید
این چنین است که فروردین
خود ظهوردوباره ی دی شد .
***
اشک در چشمها و برگونه
راه بر قوس خنده می بندد
قهقهه درمیانه ی زاری است
آدم امروز، گریه می خندد!

سوزِسیلیِ دست ساختش را
با تفاخر
به چهره می خندد ؛
تا شتاب می رباید ازاوهوش
چشم ،
ناگشوده ، می بندد .
جان او مبادله گردید
پیکر،اما،
اقامه می بندد ...!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سهراب مظاهری , ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 647
نویسنده : آوا فتوحی

شعر " بم ،غرور خفته در آوارها " از شاعر "جواد رحیمی"

حلقه زد، جاری ، سرازیر از دوچشم
اشک ، یار و همدمم از بغض و خشم
لاله ها، گل های ناز کشورم
در شبی رفتند خونین از برم
پای ذهنم مانده در بهتی سیاه
از غروب غنچه ها قبل از پگاه
من چه گویم تا نمایم شمَه ای
تا برآرم از دل و جان ذمَه ای
« بم» تو ای افسانه ی عصر جفا
ای غرور خفته در آوارها
دست تقدیرت چنین بی تاب کرد ؟
قلب و جان غنچه هایت آب کرد؟
علم و تدبیری کجا تا گل کند
غوره ی اشک یتیمان مل کند
کاسه ی قلب تو را بندی زند
بهر شادی تو لبخندی زند
دیده ی گل ها پر از اشک است آب
از غم و درد تو شد دل ها کباب
هر کسی دست وفا دارد به پیش
تا بگیرد گوشه ای از قلب ریش
صبح جمعه پنجم دی ماه بود
سال هشتاد دو «بم» از ما ربود
دست خون آلود غول زلزله
در دل مردم فکنده ولوله
از چهل قدری فزون باشد هزار
طعمه ی این زلزله این غول هار
هر که مانده در غم دلداده ای
گشته قلبش خون چنان آلاله ای
یارب این تقدیر باشد یا بلا ؟
از تو یا از جهل بی فرجام ما
سرزمین من تمامش یک« بم »است
بهر حفظش پشت تدبیرم خم است
ای بزرگان وطن ، یاری کنید
فکر بکری بهر گل کاری کنید
خار در چشم وطن ، تیری به تن
«راحم» ، آرامش ، گرفته از سخن



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , جواد رحیمی ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 593
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "طلوع بیداری" از شاعر "محمد محمد رضائی(سپیده)"

به باغ سبز نگاهش گل غضب می کاشت
دلم میان کلامم برهنه بود انگار
زدم به کوچه ی صادق- پلاک تنهایی
شروع پرسشم از یک بهانه بود انگار

زبان پاسخ او نرم نرم می رقصید
"خمیده روح جوانان به حزب پوچی باد
میان شهر تو و من،جوندگان پلید
جویده اند بن سروهای دل آزاد"

و باز رفت سراغ اماکن تاریخ
به باغهای پر از میوه ی ملک آباد
جواز حاصلش از میوه های رنگارنگ
فقط به دست بزرگان و حاکمان افتاد

شکفت صحبتمان روی بستر گلها:
دو گل که قصد رسیدن به باغ هم دارند
چرا نمی شود آخر بدون خدشه ی خار
به عطر بودن هم، احترام بگذارند؟

بیان سرخ کشید از نیام اندیشه
زدود فاصله ها را به اعتبار امید
فشاند نور حقیقت به چشم باور من
تمام زمزمه های سیاه و تلخ،پرید...

"همین بس است که تقلیدشان دروغین است
بدون آنکه بسنجند با مبانی عقل
خدا نگفته مطیع و اسیر آن باشید
که الکن است به پرسیدن نشانی عقل"

زه کمان سخن را دلم دوباره کشید
نمی گذاشت که تیر ادب رها سازم!
هراس اینکه مبادا به مقصدش برسیم
گشود دست مرا تا به دل بپردازم...

نشست سادگی ام روی مخمل قلبش
شکست مرز غریبی به موج لبخندش
هزار حرف نگفته به گونه ام بارید
خزید دست خیالم به شاخ پیوندش...

در این مباحثه ها گوش و هوش با او بود
دلم به گوش دلش آیه ها تلاوت کرد
نشاند سوز غریبی به آشنایی مهر
کمی به عقل و دل خسته ام محبت کرد

سپیده قدر نگاه طلوع می داند
نهفته عشق میان طلوع بیداری
به درس عشق بیابیم، راه خانه ی عقل
سلام...ای گل پنهان: "طلوع بیداری"



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو محمد رضایی ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 934
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

 

شعر "آهوی زیبا(دوبیتی)" از شاعر "بهمن نوری قاضی کند

الا ای دل الا ای دل، جوانی

که مثل شیر بیشه پر توانی

به چنگت آر آن آهوی زیبا

رقیب آرد به چنگش، تو بمانی



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , بهمن نوری , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 574
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

کلاغ را

سفید

باید دید

شعرم

برهنه است

همین امروز

دلم

برای همه ماندگان

                      سوخت .

 

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , آوا رضایی , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 795
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "طلوع زمستان" از شاعر "فردین نوری" غروب اندیشه سرد یخی است
در بستر دریاچه ارمیده در دشت و آسمانی خالی
از پرواز پرندگان خیال
و میشکند شاخه یخ زده پاییز
زیر هجوم سرد زمستان
رقص اخرین خدا حافظی رنگ
وحضور فصلی سفید فصل یکرنگی
زمستان
طلوع میکند با رفتن یلدا
زمستان



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , فردین نوری , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 614
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "و آن غریبه آمد سراغ ما" از شاعر "حسین رضایی"

زمین ما را گرفته اند
کسی به دادمان نمی رسد
کسی هنوز
بعد از اینهمه سال
نیامده توی گوششان بزند
چقدر بی کسیم ما ، چه تنهاییم
زمین مان آب و خاک خوبی داشت
کنار خانواده خوش بودیم
نبود غصه ای تا که همسایه
زمین خود را به یک غریبه فروخت
و آن غریبه آمد سراغ ما
برای ما هفت تیر کشید
وگفت اینجا از ماست
نه پول میدهیم
نه مهلت
از این زمین باید بروید
کجا؟
نمیدانم رفتیم
از آن زمان تا کنون هر روز
به خانه ای میهمان هستیم

به امید آزادی قدس شریف



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , حسین رضایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 دی 1392
بازدید : 705
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "دیواردلت" از شاعر "علیرضا محسنی" توبه من خندیدی
زیرلب هم گفتی
که چرا این همه دیوار دلت کوتاه است
که به دیواردلت خوب نگری،یادگار همه رهگذران پیدا است
ما کشیدیم ،به دور دل خود،برج وباروی بلند
ره نیابد بدان دوست ودشمن به کمند
من دراین فکر،که آیا ، دیوار دلم کوتاه است
لازم است تا به خشتی بلندش کنم
وبه ناگاه، دستی تکان داد به من رهگذری
اوهمان بود،که میگفت به من
که چرا این همه دیوار دلت کوتاه است.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , محسنی ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 1000
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "دوری تو" از شاعر "محسن امیری" طوفان بپا کرد
دلم در هوای تو
شبانگاه که ماه می رقصد
ستارگان سوسو می زنند
دریا امواج موجش به ساحل می ارامد
نسیم باد زلف سیاهت ....
برگونه می رقصاند
آه: این رنج من.....
از دوری تو...
ناله سر می دهد
در ظلمت تاریکی شب



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 آذر 1392
بازدید : 972
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "عشق هی مرا خر می نمود" از شاعر "سید مهدی مرتضوی" عشق افساری است برگردنم
میکشد معشوق و من در حیرتم

میکشم گردن که او را وا کنم
تنگ تر گردد طناب بر گردنم

عشق اول جلوه گر بودوشغال
آتشی روشن به زیر مجمرم

می نابی داد به دستم دلبرم
آتشی انداخت و کرد شعله ورم

بعد کمکم هی مرا خر مینمود
بار می انداخت بر دوش و برم

بعد قلاده نمود بر گردنم
چو سگان هوهو کنان در برزنم

عشق رسوا و نمایانم نمود
و از عشق بازی ها پشیمانم نمود

ای خدایا توبه از عشق و جنون
توبه از جور و جفاها و ظلوم

یک نگاهی بر من بی چاره کن
تا که جان را از تنم بیرون کنم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 1046
نویسنده : آوا فتوحی

چشمها در دهان مبهوت

شانه های

           آوار ِ وهم

                      در سکوت ،

و زخمِ خاکستری

شعر سپیدم را

                 سیاه می کند  .

 

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 1538
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "سلام (نیم غزل!)" از شاعر "بهروز عسکرزاده"
سلام ای عشق دیروزی و امروزی و فردایی
هزاران بار مردم باز می میرم نمی آیی؟

ستم یک سوی و جهلی سخت دیگر سو؛ چه بیدادی!
که تا برجاست این، از آن رهایی هست رؤیایی

چه می جورند در اسطوره های اول پرگرد؟
نمی یابند در آن جز غم و خشکی و نازایی

کجا سی مرغ مرگ اندیش زا، زاییده سیمرغی؟!
نباشد سینه سینایی، کجا یابند بینایی؟

سلام ای غنچۀ پُرپَر که از صرصر شدی پَرپَر
سلام ای راد دارآویز جویای شکوفایی

...

سلامی بر تو بوی جانفزای داد و آزادی
اگر روزی درین ارمانسرا پیچی به پیدایی!



:: موضوعات مرتبط: , شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 758
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "غرق" از شاعر "رضا جوکار " دریا!
در شبی طوفانی
پدرم غرق چشمانت شد
من و مادر تنها ماندیم


**********
پ.ن

در کودکی
با شمارش ستارگان خوابم می برد
و اکنون با شمارش غم هایم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , جوکار , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 834
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "ادامه دارد.." از شاعر "محسن نوزعیم" ادامه دارد...
این بازی سترگ
در ادوار تاریک
که تو آغاز کردی اش
تکیه زده ا ی بر آن اریکه
تو سواره ی
و من پیاده.
تازیانه بدستی
و میزنی
برسینه دلم
اما
غافلی از قلمم
که گم شده در
"سپیدی خود "
غافلی از گذرگاه واژه هایم
که همچون
"کودک درون"
با من انس پیدا کرده
و بالغ می شود
.
.
"بالغ می شود"

پ.ن.
این ادوار حکایتها دارد
این "قلم" با خود زخمها دارد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , نورعیم , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 832
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "خزان من" از شاعر "نسیم افتخار"

دوباره فصل عاشقی، دوباره گریه ی خزان
دوباره عطر زردی و دوباره سستیِ توان

صدای ناله های مرگ، میان بهت خاطرات
پوسته های خستگی، زیر قدم های جهان

سکوت کز کرده ی شب چنگ زده به قلب من
شمع فروز و غم ببر، بلوغ شب شود نهان

بارش رشته های نور، بر فلک جلوه نما
هست گران، هست گران، هست گران

نغمه ی پژمردگی و تاول غم بر دل شب
آمدن ساغر اندوه، فغان، آه فغان، آه فغان

بوسه ی رسوایی نم به زورق زلف زمین
پیکر گم گشته ی ماه آمد و شد وقت اذان



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , نسیم افتخار , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 846
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "بانی مرگ زلیخایت کی است ؟" از شاعر "محمد علی شیردل"

بشکفد تا غنـــــچه ی سرخ لبت
طبع شعری و شاعری گـــل می کند
ساغر لــــــــــب های عناب نگار
دفتر شعرم , پر از مُـــــل می کند

می نشـــــــــــیند تا قلم آهسته در
گرمیِ آغوشِ انگشتانِ دســـت
از شراب اشک, ناگه می شــــــود
دفتر وشعر و قلم , شــیدا و مست

دســــــــــــت در دست قلم انداختم
می روم , تا عشق را پیــــــدا کنم
رفته ای , مجبور می گــــردم که باز
با تمام غــــصه هایت , تا کنم

بس که شعر ازغصه و غم گفته ام
عالم و آدم زدســــــتم شاکی است
آآآی یوسف مُردم و معلوم نیست
بانی مرگ زلیـــخایت , کی است ؟

ای که عمری بر دل مجــــــنون من
بی محابا کدخـــــــــدائی کرده ای
آشیانم را چنین آتش مــــــــــــزن
ای که من را دل هوائی کرده ای

تو بیا تا ای مـــــــه زیبای عشق
روی ماه ِ آسمان را , کـــم کنم
خنده کن تا باز در دیوان خـــــود
جای پای عشق را محـــکم کنم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , شیردل , ,
تاریخ : پنج شنبه 30 آبان 1392
بازدید : 991
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "تـیـشــــه" از شاعر "صادق چکاوک" (*)

دلــــ ها

بیستـــــون شده اند

برای رسیدن به شیرین

تیشـــــه باید داشت...!

پس توآهنــــــــگر...!

بســـــــــــــــــــــــاز
و
بســــــــــــــــــــــاز
و
بســــــــــــــــــــاز
1392/08/04
******************************

 
******************
(**)
پول هایش را

درون قلک زندگی انداخت

می خواست بزرگ شد

آنها را خــرج کنـــــــد

حالا؛ تمام دارایش را میدهد

تا کودکیـــش را برگردانــــــد


:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,

تعداد صفحات : 11


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com