عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 561
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "فاصله" از شاعر "مجتبی بضاعت پور"

توغم انگیزترین ناحیه ی افکاری
قطره ای حل شده درسبزینه
وچواشکی که جدامیشود از پاکترین سطح قنوتی درشب
کلبه ای در لب پنهان حیاط ملکوت
ومن ازگشتن آن درته این فاصله ها گم شده ام
آری احساس من این است که من گم شده ام
عمق غوغای خزان دل تو
غرق فهمیدن افطار پرستوی غریبت در نور
لای اندیشه ی پروسعت تنهایی هرلحظه ی تو
و تراویدن هر ثانیه ای روی زمانی نگران در پی تو...
از میان دو صدایی که فریبانه ملاحت به نگاه همه ی خاطره ها می بخشد
و غروبی که پریشانی خود را به فضایی نیلی میشوید
و نسیمی که طراوت به روان گس این منظره در تاریکی می آرد
من غریبانه به دنبال سکوتی هستم
در مسیر تپش فاصله ها
درلب ساحل غمناک فرورفته در این مرثیه ها
در هجوم خنک تابستان
در پی سادگی خواب درختی که نماهنگ متینی دارد
و در آسودگی خط قلم
در رسیدن به کلامی دیگر...
لحظه ها منتظر خاطره اند
شاید این خاطره ای را که تو در منحنی خلوت شب های من انداخته ای
امتداد نفس گلهاییست
که در ایوان امیدی ویران میرویند
کاش این صفحه ی تقویم که بر دوری ما می خندد
با نسیمی گذران از سر شادی ورقی تازه کند
و مداری پرازاحساس وپر از عاطفه در برگیرد...
آشتی دادن مهتاب و سحر حس عجیبی دارد
و چه ابعاد لطیفی دارد
خواهش سرد وضو،به تن خسته ی من
من در این حاشیه ی درد بدنبال خدا خواهم رفت
و نمازی خواهم خواند به آرامی یک خواب زلال...
و در این لحظه ی متروک از روح
رقص مستانه گندم چه شکوهی دارد
چه هماهنگی خوبی دارد
چینش روغنی منظره در بالادست
تابش جامد اشیاء مجاور،فراسوی خیالی مشکوک
جنبش برگ فرورفته در ادراک خدا
روی سجاده ی یک برکه در این نزدیکی
سایه ی تنگ خجالت به سردفتر من می ریزد...
پشت این خاطره ها
من به آشفتگی خط قلم نزدیکم
و صدای تپش ظلمت را میشنوم
من دگرگونه به بیداری خورشید در این آبادی می نگرم
و در این کوچه که هر لحظه در آن،وزش امیدی می آید...
بادِ احساس تو سرگشته و سرمست از انبوه درختان انار
با کمی خنده به آغوش چمن های غنی از هیجان می آید
میزند سر به درون کدر و تار تنورِ سر راه
بوسه بر کاغذ این دفتر بی جلد و پر از واقعه ها می فکند
روی پیشانی این کاغذ پژمرده و ناصاف مدام
آخرین جمله ی اندوه تو در سجده ی خورشید سراسیمه به من می نگرد
و به من می گوید
راه معراجِ به آغوش تو را...
حجم این زمزمه هایی که تو را می خواند
قدر ابریست که در کوچه ی بن بست زمان میگرید
جنس این مرثیه هایی که مرا پی در پی میشکند اندوه است
دست کوتاه حقیقت نغمه هایی جاوید از نی اقبال برون می آرد
نغمه هایی که از اسرار تو با من لب آن رود سخن میگوید
گرچه نیلوفر احساس تو از باغچه ای میروید
که صداقت به تن سرد حروفی دارد
که صمیمانه من آن را به لبانی که زمانی بنشستند بر اعضای تو از پنجره بر مهتابی می گویم...
فرصت سبز رسیدن ب کران همه ی فاصله ها نزدیک است
به طناب غم تنهاییمان سنجاقی خواهم زد
خواهم انداخت بر آن رخت تر رابطه را
من از اندازه ی پیراهن خوشبختی این رابطه بر مردم این دشت سخن خواهم گفت
به اصول خنک شهریور
وصله ای خواهم زد...
تکیه هایی که تو بر سادگی منحنی شانه ی من میکردی
وسعتی داشت به اندازه ی آفاق خزان
بُعدی از خواهش دستان تو در آن طرف نامعلوم
فقط این چینش پنهانی افکار اتاق
فقط این دست نوازشگر امواج نسیم
در بروی غم تنهایی دل میبندد
من از آزادترین بام فراموشی ها
روح و رویای هم آغوشی با باران را
با سبد های پر از غصه به تقدیر زمان بخشیدم
کاش میشد جریان نفس فاصله ها را کم کرد
کاش میشد به سمیرای تهیدست خزان منطق داد
کاش میشد که خدا را فهمید
من به قانون خدا شک دارم
من به ناپاکی آرامش بوسیدن دستان تو عادت دارم
و سر خاضع ایمان به تن بالش تاکید مه آلود گناه
و شکیبایی آن بستر پرمهر
دردامنه ی تاریکی
و تمنای تو در زاویه ای بحرانی
حالیا ترک تو اجبار غم حادثه ی فرداهاست
خط پیوستگی و وصلت ما آبی نیست...
به شبانگاه دو دیدار قسم
و همین ثانیه هایی که تَرَک میدهد افکار مرا
و به اقطار پر از برگ همین دلتنگی
و به پژواک قدم هایت بر روی هرم های هوایی هشیار
من به این جاذبه ی نمناک خاطره ها دلشادم
من به این رایحه ی تلخ فراقت متوسل شده ام
چشم بارانی من جامه ی اندام تو را پوشیده
فکر سودای تو دربستر آکنده به هر عشق تهی
از لب نقره ای خاطره با شیون افسوس وفغان خواب مرا میروبد
آخرین آیه ی تصنیف همین فاصله ها را دریاب
مهربانی به پریشانی شب های من ارزانی دار
و مرا رد کن از این قاعده ی بیداری
و مرا کم کن از این هوش ظریف
نازنینا تو پراکنده بضاعت به لب پورِبضاعت دادی
با نگاهی دیگر
تازگی بخش بر این دل خسته...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجتبی بضاعت پور , شعرنو , ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 470
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "دلتنگی" از شاعر "قاسم بیابانی"

عشق

حکایت

چتر و غروب



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: قاسم بیابانی ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 470
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "فراموش شدَست!" از شاعر "مجیدجعفرزاده کسیانی"

روزگــاریـست کـــه لــبخـنـد فــــرامــوش شــدَسـت

سالـهـا پـیـش لـَـب از قَـــنـد فــــرامــوش شـــدَســت

چـشـمـه ی شـعرِ مـن انــگــار هـمه خــشکـیدَســت!

شـعــرم از قــافــیـه و بـَنــد، فـــرامــوش شـــدَســت

تــیـشـه بـر ریــشـه ی اندیـشـه ام آخــــر بــــزنــیـد،

بـــه جـهنـم کــه هـنـرمـنـد فــــــرامــوش شــدَســت!

نــه صـفــا مـانــده بــه دلـهــا و نــه مـهـری و وفـــا

آنچـه از صِدق کــه گــفتند، فــــرامـــوش شـــدَسـت

صـد تَـرَک خـورد لـَبَم ،چون کـه گَـــــــزیــدم بـسیار

گــوشــم از هَـرزگی ی پـَــنـد فــــرامــوش شــدَسـت

ســالـها از پِـیِ خــــود گــشـته و مـی گـَــردم بـــــاز

آه! ایـــــن بــنـده ی دربـنـد، فـــــرامـــوش شـــدَســت

هــمـه دلـها کـه پــر از حیله و نـیـرنگ و ریـــاسـت،

عشـق بــا بازی و تَـــرفَـنــــد فـــرامــوش شــــدَسـت

چـون بَـشَر خونِ بَـشَـر را بـــه شَــری مـی ریــــزَد،

زنــدگی هــم زده چــون گــند، فـــرامـوش شـــدَسـت

دیــرگاهـیــست کـــــه دلـخـانـه مــرا می خــوانَـــــد،

بــــه جــهــــانی کـــه خداونـد فــرامـوش شــدَسـت!

تَـبَـر آریـــد کــــه من ،یــکــسَره جــنـگل بِــزَنَــــم،

تَـبَـرِسـتانِ شــما چـند؟ فــــــــرامــوش شـــدَسـت؟!

عصرِ مـا ،عـصرِ فــرامـوشی و بـیگـانـگی اســـت

پــدر و مـادر و فـرزنـد فــرامـــــــوش شــــدَســت!

سـاده تَر گویم ،از ایـن عصر، چه ها می خواهـیم؟!

هــرچـه دِل بــوده و دِلـبَـند، فـــرامـوش شــــدَسـت!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجید جعقر زاده کسیانی , شعرنو ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 424
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

شعر "غزه " از شاعر "بهروز عسکرزاده"

یعقوب زادگانِ دروغین!


غزه چه مزه ای دارد


که ـ ملچ مولوچ ـ می مزید


و خونش می مکید؟!



نفرین بر آن کس


که وعدۀ آزنشان خدایی


بر دفتری مقدس


به دروغ نویسانید!


و چنین


باوری آزورانه


از یائسه ای زایانید!



این پایان قصه نیست...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: بهروز عسکرزاده , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 355
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "..." از شاعر "محمد مرادی"

 

دلم


جای تو نیست


کشندهای قرمز


سرخ آبی اش


کرده اند...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: محمد مرادی , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 512
نویسنده : آوا فتوحی

شعر ".... هفتم" از شاعر "مهدی نادعلیان"

من مانده ام و
تنهایی
که خدا بود!
****
همه خوبیم!
من، پنجره، اطلسی ها ، حتی آینه
تنها گاه و بی گاه
فنجان سراغ شهد لبانت
از من می گیرد.
****
دیگر
به آسمان هم اعتمادی نیست
خودم می آیم
سراغت از ماه می گیرم!

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: نادعلیان , مهدی , ,
تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393
بازدید : 378
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "چند قطره غزه" از شاعر "سید موحد"

 

هجوم آورید مرا

 

چند قطره غزه

 

درون خونم

 

منتظر گلوله اند

 

چه نشسته ای

 

که خون من

 

به پا خواسته.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سید موحد , شعر نو , سایت , ,
تاریخ : شنبه 7 تير 1393
بازدید : 540
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "هم و غم " از شاعر "احد هوشمند"

دلـــــم گرفــــــــــته چو ابر بهار می گرید
دگـر توان فغــــــــــان نیست زار می گرید
کبوتران دوچشمم درآن فـــــــــواصل دور
همی مشاهده کردند ســـــــــــار می گرید
به مرگ غنچه همه لـب سکوت می نگرند
به این سکـــــــــوت غمین آبشار می گرید
شراب می طلبـــــد وین سبـــــو پر اما نه
به این تفکر ســــــــــاقی که خار می گرید
منت نشســــــــــــــته کنجی همیشه گریانم
نه من بدان که هزاران هـــــــزار می گرید
ودیوها زده جــــــــــــــــام الست بشکسته
کمی چشیــــــده دوچشــم خمار می گرید

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: هوشمند , احد , ,
تاریخ : سه شنبه 19 فروردين 1393
بازدید : 1043
نویسنده : آوا فتوحی

 

- بیا ساقی و مِی در ساغرم ریز
که رفت ایام ُصوم و ماه پرهیز

2- نیارم سر بر از بیداد ِ خوبان
اگر بر گردنم است خنجر ِ تیز

3- هنوز دربیستون مانده به گوشم
ز شیرینی صدای ِ ثم ِ شبدیز

4- ازین پژواک بریزد تیش فرهاد
ازین امواج ستیزد اسب ِ پرویز

5- بُدم در بسترغم دوش نما عفو
اگر شد کاسه ِ صبر تو لبریز

6- به دل آخر ُخورَد آن تیر ِ مژگان
مرا آخر ُکشد آن چشم ِ خونریز

7- بجای گل به گلرویان نما خو
که گل عمرش کمست از باد پائیز

۸- سلاطیـن كلامند اهـل شیـراز
اگر چه شهریـارانند ز تبریـز

9- ازین عشقی که شد ِاکسیر دولت
ز دل خشنودم و از دلستان نیز

10- سرت بیچاره"مهران"گرم شد از مِی
برفتند کاروان زین خواب برخیز



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مهران اکبری قاضی چاک , ,
تاریخ : سه شنبه 19 فروردين 1393
بازدید : 517
نویسنده : آوا فتوحی

ازمن گذشت عاشقی
ولی عشق نمی گذرد
کفترِ چاهی است دیگر
لانه میخواهد
من نیز تادلت بخواهد فرورفته ام !
به عمق سوختن!
به وسعت باختن !
بلدی حساب کنی ؟
حجم واژگونۀ تنهایی را؟
ضرب هایت کاری است !
هربار که اشتباه کنی
بیشترفرومیروم
وتو!
ازاین پایین
چقدرباشکوهی!

 


:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: رحمن بهزادی فر ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 660
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "قرار" از شاعر "مجتبی ناصری طهرانی"

او دوباره روی عهدش پا گذاشت
چون قرار دیدن من را گذاشت

سال روز عشق ما امروز بود
وعده دیدار را فردا گذاشت

آمد این فردا ولی یک سال شد
با همه غمها مرا تنها گذاشت

عطر نرگس بود فهمیدم چه زود
مثل سابق دسته گل را تا گذاشت

آمد و حرفی نزد آرام رفت
اشک هایش را دوباره جا گذاشت


لحظه ای برگشت گفتم شاید او…
بر مزارم ظرفی از خرما گذاشت

پانوشت:

ببین دوباره صدای قطار می آید
ببین چگونه دلش بی قرار می آید

گمان کنم که دوباره دلش گرفته ولی
بریده است به قصد فرار می آید

بیا بیا که زمانه اگرچه جانکاه است
بیا بیا که زمانه کنار می آید

همین که می گذری از کنار من آرام
تمام سال کنارم بهار می آید

سبک شدی سر قبرم چه خوب می دانی
همین رفیق قدیمی به کار می آید



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصری طهرانی , شعرنو , آوای هنرمندان , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 895
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "صدای قلب مادر" از شاعر "فرشته ترغیبی"

"لبخند"چه آرام
گوشه ی لبانش
سر برگریبان نهاده است!
...ونگاهش آرام
اما بارانیست
گویا که غم به پادشاهی رسیده است!
...دراین سکوت
چه آوازقشنگی درحال نواختن است
صدای قلب مادر
که میخواند
دعای عاقبت بخیری را...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فرشته ترغیبی , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 610
نویسنده : آوا فتوحی

وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود

من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود

بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود

رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم

گفت باید زن بگیری تو ...وَ این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نبود

میوه می خوردیم و كلا. سور و ساتم جور بود

این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!

این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن

اولی نا فهم بود و دومی پر زور بود

خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است

انتخاب اولم باباش کمی بی شعور بود

كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط

هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم كه كی داده...کی گرفته، بی خیال

حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس

شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود...

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود

می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علی محمد میرزا , شعرنو , آوای هنرمندان ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 620
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "گنج" از شاعر "سينا بچاري"

گنج بوسه تو را
به درياي مرواريد
روزگار نمي دهم
تو رفتي و
اين گنج هنوز
بر دلم سنگين است .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سینا بچاری , شعرنو , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 495
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "مترسک" از شاعر "نسیم افتخار" ماهی گُلی
می گرید برای آدم برفی
و آدم برفی
ذوب می شود برای مترسک
مترسک اما...
می رقصد و دست می گشاید و
آزادانه پرواز می کند انگار
و کسی نمی داند
روزه سکوت گرفته برای سلامتی ماهی و آدم برفی



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , نسیم افتخار , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 636
نویسنده : آوا فتوحی

از شاعر "غزاله رستم زاده"

آن دنیا
تکه های آدم را جمع می کنند
مثل یک پازل،
کنار هم می گذارند و به بهشت می برند
چشم هایش در اروند
دست راستش خرمشهر
و دلش را در پنجره ای جا گذاشته است
که هر غروب
رو به اهواز باز می شود.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: غزاله رستم زاده , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 764
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "انار" از شاعر "مهتاب صدیق"

انار های همسایه به بلوغ رسیده اند..
دلم ترک بر میدارد..
درست یک جمعه پاییزی..
من..
تو..
و هراس انارهایی که در تشویش خواب آلودگی مادربزرگ دانه دانه شد..

دلم ترک برداشته است..
دیگر برایم انار نمیچینی؟



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , مهتاب صدیق , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 509
نویسنده : آوا فتوحی

خسته از فریاد
گلویی صاف میکنم
آماده
برای سکوت.


پیچک منطق های خشک
فلسفه ی کودکی ام را فرا میگیرد
هوای مردگی
رنگ آبی خاطراتم را سیاه میکند.

سایه ها
می آیند


همانا که قاتلان افکارم هستند
یا شاید وارثان گذشته
چه فرق می کند.
تکیه داده بر دیوار
نظاره گر
یکدیگر را تسلا میدهند.

تنگی نفس
صورت افق را سرخ میکند
می میرم
برف ها آب می شوند
درختان گرم .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "احمد بياباني , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 542
نویسنده : آوا فتوحی

کجاست آن حکیم
که از تجربتی تلخ
نقاب بر چهره می زند
وای برمن
که حکیم من تویی با آن نقاب شوم
بیا
کمی خودت باش نه آن نقاب
کدام حکیم
نگاه مرا
و دل تو را
شاید به درمان خواهد نشست
بیا



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , بیابانی ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 628
نویسنده : آوا فتوحی

درساحل تنهایی ام
حیات غزلهایم را
به نظاره می نشینم.
وقتی که
واژه ها
درمرداب قافیه ها غوطه ورند.
به تک تک ابیاتم سوگند
که من اندوه کلامم
به تنهایی نمی خرم.
من وسوختن بال پروانه چه؟
من وتیشه ی فرهاد دیوانه چه؟
.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "مصطفی رادقره ویس" , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 523
نویسنده : آوا فتوحی

نگاه کن بر این سنگِ کوچک
سینه سپر کرده بر قله ی کوه
استوار در برابرِ طوفان .
نشسته بر آن شاهینِ تیز چشم
خیره به اعماقِ عصیان ...
تا دوردست
وگرفته قلبِ من به منقار خود !

نگاه کن بر آن برگِ زرد
آویخته بر درختِ کهنسال
در ستیزِ نا برابر با باد .
نشسته بر آن کرمِ ابریشم
می جود ناله های زمین ...
زمان
و رگهای من در میانِ دندانهایش !

اینک ببین مرا
در شوکتِ شگفتِ شوقِ شاعری !
با قلبی ...
در اوجِ قله
به اهتزاز !
و رگهایی ...
جان داده بر تار و پود زندگیِ مردمان !
سوار بر بادی
در تسخیر مدامِ من !
مهرم در انتشار
و خونم همیشه در تپش !



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیرخیزی , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 658
نویسنده : آوا فتوحی

تـــو در آغوش گرم آفتاب روییدی
و مــن
با هر نگاه سرد باد می رقصم

و مـــا در بـــاغ
هرگــزنفهمیدیم

درد ِریشه ی گل های زیبایی
که در گلدان
گرفتارند ...!!!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: باغانی , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 582
نویسنده : آوا فتوحی

اینجایم
من از خاکسپاری شقایق می آیم
و
ساده تر ازاین،
نمی توانم بمیرم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: جزایری , شعرنو ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 621
نویسنده : آوا فتوحی

این همه آلبالو در باغ

اما

لب تو در یاد.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سلطانیان , شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 523
نویسنده : آوا فتوحی

سخن با تو نگفتم من .... !!
سخن با تو نگفتم من ....
سخن با تو نگفتم من ...
چو میداد فکری پریشان هر لحظه آزارم ....
که در دستم چه دارم من ؟
چه سازم من ؟ چه گویم من ؟
خدایا زورقی داشتم کاشکی !!
زدریای چشمان فسونکارش .....
روم برساحل وجود نازنینش من !!!
سخن با تو نگفتم من .....
که ترسم بود زغرقیدن در اعماق نگاه تو ....
سخن با تو نگفتم من ......
سخن با تو نگفتم من .. !!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: احتشامی راد , ,
تاریخ : دو شنبه 21 بهمن 1392
بازدید : 630
نویسنده : آوا فتوحی

كمی جلوتر
من آن طرف امروز پیاده می شوم
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
كسی از سایه های هر چه ناپیدا می آید
از آن
طرف كودكی
و نزدیك پنجشنبه به راه بعد از امروز می افتد
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
تو همان آشناترین صدای این حدودی
كه مرا میان مكث سفر
به كودك ترین سایه ها می بری
با دلم كه هوای باغ كرده است
با دلم كه پی چند قدم شب زیر ماه می گردد
و مرامی نشیند
می
نشینم و از یادمی روم
می نشینم و دنیا را فكر می كنم
آشناترین صدای این حدود پنجشنبه
كنار غربت راه و مسافران چشمخیس
دارم به ابتدای سفر می روم
به انتهای هر چه در پیش رو می رسم
گوش می كنی ؟
می خواهم از كنار همین پنجشنبه حرفی بزنم
حالا كه دارم از یاد
می روم
دارم سكوت می شوم
می خواهم آشناترین صدای این حدود تازه شوم
گوش می كنی؟
پیش روی سفر
بالای نزدیك پنجشنبه برف گرفته است
پیش روی سفر
تا نه این همه ناپیدا
تنها منم كه آشناترین صدای این حدودم
تنها منم كه آشناترین صدای هر حدودم
حالا هر چه باران است ، در من برف می شود
هر چه دریاست ، در من آبی
حالا هر چه پیری است ، در من كودك
هر چه ناپیدا ، در من پیدا
حالا هر چه هر روز و بعد از این
هر چه پیش رو
منم كه از یاد می روم ، آغاز می شوم
و پنجشنبه نزدیك من است
جهان را همین
جا نگهدار
من پیاده می شوم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , هیوا مسیح , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 534
نویسنده : آوا فتوحی

به‌ هر كجاي‌ ببينم‌ كه‌ كار ها لنگ‌ است
‌نه‌ كار ها كه‌ به‌ هرجاي‌ كار بي‌ رنگ‌ است‌

در اين‌ زمانه‌ كه‌ عالَم‌ به‌ بي‌ خِرَديست
‌به دست‌ و پنجه‌ ي‌ هربي‌ كيان‌ وفرهنگ‌ است‌

ملول‌ و هم‌ نگران‌، مردمان‌ صاحب‌ عقل‌
خوش‌ است‌ آن‌ كه‌ به‌ كارش‌ هزار نيرنگ‌ است‌

بگير اي‌ دل‌ غافل‌ پياله‌ اي‌ و بزن‌
كه‌ تا به‌ روز قيامت‌ كُميت‌ ما لنگ‌ است‌

مكن‌ تو فكر و بزن‌ باده‌ تا چنين‌ دنياست
‌ملامت‌ دگران‌ هم‌ بگو كه‌ آهنگ‌ است‌

به‌ چشم‌ عقل‌ ببين‌ كار و بار دنيا را
كه‌ كار دست‌ چو ديوانه‌هاي‌ دل‌ سنگ‌ است‌

دلم‌ هواي‌ فراوان‌ به‌ روي‌ خوبان‌ داشت‌
ولي‌ كجا بكنم‌ رو كه‌ عاقبت‌ تنگ‌ است‌

چنين‌ بگو شده‌ قسمت‌ براي‌ ما دنيا
به‌ هر كجا كه‌ رَوي‌ زور يا كه‌ چون‌ جنگ‌ است‌

تو «فاتحا» بنگر وضع‌ آن‌ سيه‌ بختان‌
به‌ قدرتند و ولي‌ چهره‌ها پُر از ننگ‌ است‌.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فاتح , شعر نو ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 578
نویسنده : آوا فتوحی

هر چه دل بر رخ تقدیر نوشتم غم شد
هر غم بر دل دیوانه کشیدم کم شد
هر چه تدبیر به تغییر قضا آوردم
مثل شیر و شبه سایگیِ بی دم شد
هر چه تنویر شکفت از شب مهتابی شوق
آهِ محزون دلم قسمتی از ماتم شد
دل سپردم به طربخانه عیشی تازه
شور افسونگریش معرکه عالم شد
لحن دلگش شکرستان شهودم جوشید
تا متاع سفرم سیب رخ آدم شد
رشک غمدیده یچشمم چو خم اندر خم گشت
صد ملک اشک فشان در غم آدم خم شد
.((................از این جا قافیه عوض شده))
نرسیدم که زنم بوسه به دستان سحر
گرگُ میش آمد ُ افتاد هوا از نفسم
یک جلو دار کشیده همه را سوی خطا (1)
مرگ شیطان بزند بوسه به دار قفسم
سبز شد ه سرخی دلناله ز خودآگاهی
تا سلامی برسد از نفس صبح کَسم
باز شد ه دیده ی تاریک تر از زهره ی دل
تا که نوشیده ز شهدی که رسید از عسسم
در قفا تاب و تبم شعله گر گرمی بود
تا نینداخت نقابش به خیال هو سم
طوق طوفان زده بر داشت زشبگردی ِآه
چشمکی نرم کشیده به خروش جرسم
وقت خوش باشدم آن گَه که بخواند رمزی

بزند سینه داغش نفسی بر نفسم
15/11/92

منظور از جلو دار خطا ابلیس است



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصر اهورا , شعرنو , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 534
نویسنده : آوا فتوحی

طلوع :
خوش آن دمی که ز آغاز زندگی سبز است
حضور و خلوت آدم ز اختیار فراغ
نشسته است به بردار آیینه خورشید
طلوع سلسله ای نو تلالویی نو را
هنوز نبوده ام از هیچ و هیچ هیچم نیست...
هنوز نبوده است خدمت ایام در پساپیشم
کنون که جلوه ی هستی نمای خود افروخت
به شکر لطف و عطایش هزار بار سپاس
سپید بودم و الان که با سیاه و سپید...
به اختیار ، کدامش به بند خود گیرم ؟؟
ببینم و شنوم ، حضور بستانم
قدم قدم زنم و پله پله ره بگشایم
نفس نفس زنم و پر کنم نفس به قفس
نشان دهم ثمرات گوهر نهانی را
زنم نفیر به پرده سرای سفیر دنیایی
هجوم عقده ی سینه به لحظه های فراز
آه ....
زمان چه وحشیانه ز تیکش به تاک می بازد
زمین چو فرصتی است وُرا (او را) نشانه خوش سازد
به خنده و نیش و کنایه می تازد ...
به به به و چه چه کمانه می سازد
کنون که باغ وجودت هنوز خندان است
به میوه های نارس عمرت حلاوتی باران
امیر لحظه لحظه عمرت سپید و گلباران
اگر غنیمت نهی.. تو روز باران را .

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیر قربانی , شعر نو ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 520
نویسنده : آوا فتوحی

شعر " دختر احساس گل " از شاعر "جواد رحیمی"

شب ، دختر احساس گل را دار می زد
باران به دشت غنچه ها بس زار می زد

یک خوشه مهر از کلبه ی چشمی چکاندم
باقی زمان یک جا خریده بار می زد

شمع از شعار افتاده ، خورشید از تکاپو
توفان به جانم خیمه ای از عار می زد

چشم خیال از باغ فردا ،گل هوس کرد
غم ، چانه ها بهر فروش خار می زد

روی خیال صخره ی پشت رهایی
« راحم»، جهالت ،ننگ آدم جار می زد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , جواد رحیمی ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 493
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "تب شعر" از شاعر "زکریا عرفانی"

بوی خون می دهد دهانت
خال
لب تو
چه تبی دارد به زخم !!!
در خواب
حکایت داغ بوسه وعشق است،؟
یا صدایت را کسی نشنید
وچراغ درباد
، به جستجو
ستاره وماه نبود ،
شب سیاه
تو می خواستی.... ............
آه
چقدر
باری
سنگین است
تنهای عشق را جستجو کردن
آدمیان
جای اشباح
حرف می زنند
سرود کبوتران چیزی دیگر است در خواب
این که کابوس است دیده ای تو!
چند فصل است که من هم می بینم
یا
،نکند این روزها
تو
هم سیگار می کشی
و
شعر می نویسی.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: زکریا عرفانی , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 557
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

*****

شعر "دیدم که میگم!" از شاعر "مهدی میرزاوند"

یکی عاشق شد و از کوره در رفت
آخه معشـــوقه اش با یک نفر رفت

کشید کبریت و آتش را برافروخت
خودش را کُشت در مجموع هدر رفت!

******************************

 
*****

دو چَشمت گرچه زیبا و خُمار است
قساوت های قلبـــت بیــــشمار است

به عشــــــق تو ندارم اعتــــــمادی
عسل خوردن ز دستت زهرمار است !

*************************************

یکی میگفت اشــــــعار حمــــاسی
نه جان میداد نه حتی یک پاپاسی

هزینه کردن اینگونه؟ چه راحت!
هوای گرم........غسلِ ارتــماسی

*****************************

باشد که همه مثل تو زیبا باشند
از جنسِ حریرِ نرم و دیبا باشند

هنگامه ی فقر و سختی و بی پولی
همراه شوند....حساب سیـــبا باشند

***********************

نمی گیرد کسی از ما سراغی
مگر آوایِ محــــزونِ کلاغـی

از این بغضِ سراسر غصه خَستَم
خوشا عَرعَر زدن های الاغـی!




 
 


:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: میرزاوند , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 811
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "گردباد" از شاعر "سهراب مظاهری"

اینجا
میانه ی یکسانی وعطش
برخط متداوم دعا وبزم
برخاست گردبادی
پیچان تنوره شد

***
غران به هرسوی می شد و
رقصان به سوی خود
میدان گردشش
نزدیک برج شهر
افزون برآن نشد .

چندی زمان گذشت
گرد و غبار نشست

آنسان فراز
کزفرودش جدا نشد
گویی کمانه کرد
قیامتی ،
کز قعودش رها نشد

زان اهتمام نا تمام
صد راز ، نهفته ماند
هرگز بیان نشد

هوا جابه جا شد ،
همین ،
آب ازآب تکان نخورد
خُردک پیامی ،
حتی ، زاَبتَری
از خاکیان نیامد و برآسمان نشد

آن خیزش وچرخش وتکرار حادثه
تاوان غفلتی است که سرمایه ای نشد
مستورِخود بماند وهرگز عیان نشد
محصول ، مکرر است
خرمن یکسانی و
عطش و
دعا و
بزم...
که هیچکس فغا ن نکرد
پیچان وپوچ آمد و
هیچ
درجهان نشد

***

گفتند شاهدان :
مخروط واژگونه ای بود
که هیچش میان نبود

سُرنای دهان گشادی
که واژگون دمیده شد

شاید که حفره ای
چون چاه ویل حرص
که قعرش عیان نشد
گردبادی بود ...!
سرگیجه بود ...!
هرگزاَمان نشد...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سهراب مظاهری , ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 500
نویسنده : آوا فتوحی

شعر ""طبل های مکررندانستن..."" از شاعر "سهراب مظاهری"
چه خطوط درهمی
امروز
دست ساختِ آدمی شده است !
که همه لحظه های او ،
اینک
صَرف توجیهِ همان ابهام
چرخ و دور مداومی شده است .

این زمانه ،
هزار هزار تصویر
بر افق
خط قائمی شده است .

روح زمانه ، خود ، امروز
در گریز از تفکر و معنا
غقلت از ذات قدسی والا
کارگاه لوازمی شده است .
*****
راستی
کوبه های بلند دانستن
برطبلهایِ مکررِندانستن
برچه تقدیر
تقویت شده است ؟
هان ...
چکونه این تناقض مشهود
بارآورده
تربیت شده است ؟
بی محابا ،
ازاین گریز از خود
بی خیال ازاین فراموشی
خود،حصارتعزیت شده است .
حاصل این شلوغی ممتد
به قدوم کدام زایش نو
َوَجهِ پیغام وتهنیت شده است ؟
***
ازمشارق تا مغارب عالم
نومجالسِ مشاوره طی شد
هیچکس ،
هیچ نمی پرسد
که چراعقل آدمی،
امروز
رهزنی بَرمبانی و پِِی شد ؟
روح زخمی زمانه ،
خود ،
امروز
بی شکیب فاش می گوید :
که شتاب می نوردد اکنون، تند
کندیِ دوره هایِ دی، طی شد
جام سنت های دیرینش
خالی از سرخ فامیِ می شد .
ازاین نقیض سیاهی وسپید
شب و روز
خاکستری گردید
این چنین است که فروردین
خود ظهوردوباره ی دی شد .
***
اشک در چشمها و برگونه
راه بر قوس خنده می بندد
قهقهه درمیانه ی زاری است
آدم امروز، گریه می خندد!

سوزِسیلیِ دست ساختش را
با تفاخر
به چهره می خندد ؛
تا شتاب می رباید ازاوهوش
چشم ،
ناگشوده ، می بندد .
جان او مبادله گردید
پیکر،اما،
اقامه می بندد ...!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سهراب مظاهری , ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 647
نویسنده : آوا فتوحی

شعر " بم ،غرور خفته در آوارها " از شاعر "جواد رحیمی"

حلقه زد، جاری ، سرازیر از دوچشم
اشک ، یار و همدمم از بغض و خشم
لاله ها، گل های ناز کشورم
در شبی رفتند خونین از برم
پای ذهنم مانده در بهتی سیاه
از غروب غنچه ها قبل از پگاه
من چه گویم تا نمایم شمَه ای
تا برآرم از دل و جان ذمَه ای
« بم» تو ای افسانه ی عصر جفا
ای غرور خفته در آوارها
دست تقدیرت چنین بی تاب کرد ؟
قلب و جان غنچه هایت آب کرد؟
علم و تدبیری کجا تا گل کند
غوره ی اشک یتیمان مل کند
کاسه ی قلب تو را بندی زند
بهر شادی تو لبخندی زند
دیده ی گل ها پر از اشک است آب
از غم و درد تو شد دل ها کباب
هر کسی دست وفا دارد به پیش
تا بگیرد گوشه ای از قلب ریش
صبح جمعه پنجم دی ماه بود
سال هشتاد دو «بم» از ما ربود
دست خون آلود غول زلزله
در دل مردم فکنده ولوله
از چهل قدری فزون باشد هزار
طعمه ی این زلزله این غول هار
هر که مانده در غم دلداده ای
گشته قلبش خون چنان آلاله ای
یارب این تقدیر باشد یا بلا ؟
از تو یا از جهل بی فرجام ما
سرزمین من تمامش یک« بم »است
بهر حفظش پشت تدبیرم خم است
ای بزرگان وطن ، یاری کنید
فکر بکری بهر گل کاری کنید
خار در چشم وطن ، تیری به تن
«راحم» ، آرامش ، گرفته از سخن



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , جواد رحیمی ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 593
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "طلوع بیداری" از شاعر "محمد محمد رضائی(سپیده)"

به باغ سبز نگاهش گل غضب می کاشت
دلم میان کلامم برهنه بود انگار
زدم به کوچه ی صادق- پلاک تنهایی
شروع پرسشم از یک بهانه بود انگار

زبان پاسخ او نرم نرم می رقصید
"خمیده روح جوانان به حزب پوچی باد
میان شهر تو و من،جوندگان پلید
جویده اند بن سروهای دل آزاد"

و باز رفت سراغ اماکن تاریخ
به باغهای پر از میوه ی ملک آباد
جواز حاصلش از میوه های رنگارنگ
فقط به دست بزرگان و حاکمان افتاد

شکفت صحبتمان روی بستر گلها:
دو گل که قصد رسیدن به باغ هم دارند
چرا نمی شود آخر بدون خدشه ی خار
به عطر بودن هم، احترام بگذارند؟

بیان سرخ کشید از نیام اندیشه
زدود فاصله ها را به اعتبار امید
فشاند نور حقیقت به چشم باور من
تمام زمزمه های سیاه و تلخ،پرید...

"همین بس است که تقلیدشان دروغین است
بدون آنکه بسنجند با مبانی عقل
خدا نگفته مطیع و اسیر آن باشید
که الکن است به پرسیدن نشانی عقل"

زه کمان سخن را دلم دوباره کشید
نمی گذاشت که تیر ادب رها سازم!
هراس اینکه مبادا به مقصدش برسیم
گشود دست مرا تا به دل بپردازم...

نشست سادگی ام روی مخمل قلبش
شکست مرز غریبی به موج لبخندش
هزار حرف نگفته به گونه ام بارید
خزید دست خیالم به شاخ پیوندش...

در این مباحثه ها گوش و هوش با او بود
دلم به گوش دلش آیه ها تلاوت کرد
نشاند سوز غریبی به آشنایی مهر
کمی به عقل و دل خسته ام محبت کرد

سپیده قدر نگاه طلوع می داند
نهفته عشق میان طلوع بیداری
به درس عشق بیابیم، راه خانه ی عقل
سلام...ای گل پنهان: "طلوع بیداری"



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو محمد رضایی ,
تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392
بازدید : 931
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

 

شعر "آهوی زیبا(دوبیتی)" از شاعر "بهمن نوری قاضی کند

الا ای دل الا ای دل، جوانی

که مثل شیر بیشه پر توانی

به چنگت آر آن آهوی زیبا

رقیب آرد به چنگش، تو بمانی



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , بهمن نوری , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 573
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

کلاغ را

سفید

باید دید

شعرم

برهنه است

همین امروز

دلم

برای همه ماندگان

                      سوخت .

 

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , آوا رضایی , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 791
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "طلوع زمستان" از شاعر "فردین نوری" غروب اندیشه سرد یخی است
در بستر دریاچه ارمیده در دشت و آسمانی خالی
از پرواز پرندگان خیال
و میشکند شاخه یخ زده پاییز
زیر هجوم سرد زمستان
رقص اخرین خدا حافظی رنگ
وحضور فصلی سفید فصل یکرنگی
زمستان
طلوع میکند با رفتن یلدا
زمستان



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , فردین نوری , ,
تاریخ : جمعه 6 دی 1392
بازدید : 614
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "و آن غریبه آمد سراغ ما" از شاعر "حسین رضایی"

زمین ما را گرفته اند
کسی به دادمان نمی رسد
کسی هنوز
بعد از اینهمه سال
نیامده توی گوششان بزند
چقدر بی کسیم ما ، چه تنهاییم
زمین مان آب و خاک خوبی داشت
کنار خانواده خوش بودیم
نبود غصه ای تا که همسایه
زمین خود را به یک غریبه فروخت
و آن غریبه آمد سراغ ما
برای ما هفت تیر کشید
وگفت اینجا از ماست
نه پول میدهیم
نه مهلت
از این زمین باید بروید
کجا؟
نمیدانم رفتیم
از آن زمان تا کنون هر روز
به خانه ای میهمان هستیم

به امید آزادی قدس شریف



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , حسین رضایی , ,

تعداد صفحات : 11


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com