عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1013
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

محمد علی مردانی  ، پنجم مهرماه سال 1301 در روستای آشمسیان سادات از توابع شهرستان خمین متولد شد.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در خمین فرا گرفت و پس از آن برای تحصیل در علم صرف و نحو به اراک رفت. او که از کودکی به شعر علاقه و ذوق و قریحه شاعری داشت، از اراک به تهران آمد و به انجمن های ادبی راه یافت و با اشعار مذهبی شناخته شد.
مردانی سالیان متمادی دبیری انجمن دانشوران را به عهده داشت و در سال ۱۳۵۱انجمن "نغمه سرایان مذهبی" توسط او و عده ای از دوستانش تاسیس شد که به صورت ثابت در خانه اش تشکیل می شد.
وی پس از پیروزی انقلاب به عضویت شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و واحد ادبیات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی درآمد و در سال های جنگ تحمیلی رژیم صدامعلیه ایران، در جبهه های جنگ حاضر شد.استادمحمدعلیمردانی در پی عارضه مغزی، در 15 اردیبهشت سال ۱۳۷۸دار فانی را وداع گفت.

 

عنایت امام حسین علیه السلام به مرحوم مردانی

خسرو آقایاری مسئول دفتر شعر حوزه هنری در مراسم یاد بود مرحوم مردانی گفت: زنده‌یاد مردانی ۱۷سال قبل از مرگش، مرده بود. مردانی به صورت توام سکته مغزی و قلبی کرد و از دنیا رفت. او را به سرد خانه بردند و در یکی از کشوهای سردخانه گذاشتند. خود مردانی این ماجرا را که تا مرگش به‌صورت یک راز بود، چنین تعریف کرد: من مرده بودم. همه چیز مانند یک خواب بود. وقتی در حال مرگ بودم دو ملک آمدند و پارچه سفیدی را از پایین پایم به سمت بالای بدنم می‌کشیدند. وقتی پارچه به زیر چانه‌ام رسید، حضرت سیدالشهدا(ع) آمدند و به آن دو فرشته فرمودند: از خدا برای او ۱۷سال فرصت گرفته‌ایم. پارچه را بردارید! بعد از این موضوع احساس کردم که در کشوی سردخانه هستم. به این ترتیب با مشت به در کشو کوبیدم.

آقایاری ادامه داد: بعد از این ماجرا، پرستارها می‌ترسند، اما بعد از مدت کمی جسارت می‌کنند و کشو را بیرون می‌کشند. تا قبل از این جریان شعر اهل بیت در میان اهالی ادبیات مظلوم بود و عده‌ای آن را وهن ادبیات می‌دانستند. بسیاری معتقد بودند که شعر اهل بیت (ع) خیال‌انگیزی ادبی ندارد و اصلاً شعر نیست. مرحوم مردانی توسعه شعر اهل بیت (ع) را از میان دانش‌آموزان کلید زد و اولین جرقه‌های شعر عاشورایی در یک اردوی دانش‌آموزی در رامسر زده شد.مهم ترین کتاب هایی که از استادمحمدعلیمردانیمنتشر شده اند؛

احتجاج بانوی بزرگ اسلام یا سیاست شوم و دفاع مظلومانه / 1335 شکوه ایمان (مدایح و مراثی اهل بیت"ع") /مردانی/ 1353

طلوع خورشیدها (مدایح و مراثی اهل بیت"ع")/مردانی/ 1358
نوای رزمندگان (شعر عاشورا و جنگ) / کلینی / 1363
هدیه ماه صیام / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / 1364
سیمای حج و جهاد (با استفاده از سخنان محسن قرائتی) / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / 1364
لاله های جاویدان (آلبوم تعدادی از شهدای مفقودالاثر و گمنام که محل اعزام و دفن شان، هر کدام با یک رباعی ثبت شده است) / 1365
دو دریای رحمت (علی،مظهر عدل و فاطمه،مظهر تقوی) / امیرکبیر / 1366
فروغ ایمان (شعر عاشورا و جنگ) / امیرکبیر / 1366
یوسف دل (شعر عرفانی و انقلابی) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1368
در معبر نور (درباره امام راحل و انقلاب اسلامی) / پیام آزادی / 1369 زمزمه های نیایش (درباره نماز) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1371
حریم عشق (نوحه و مرثیه) / یاسین / 1372.
مجموعه آفتاب (چهارده ترکیب بند عاشورایی و ...) / تربیت / 1372
پ‍رت‍وی از خ‍ورش‍ی‍د (ت‍ض‍م‍ی‍ن ۵۷غ‍زل از غ‍زل ه‍ای ع‍رف‍ان‍ی ام‍ام ع‍ارف‍ان ح‍ض‍رت ام‍ام خ‍م‍ی‍ن‍ی "ره")/ یاسین / 1373
سرود وصل (اشعاری در فضیلت نماز) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1374
ضیافت عشق (درباره روزه و ماه رمضان) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1374
سربداران عشق (مجموعه شعر درباره سرداران شهید سپاه اسلام) / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / 1375
حضرت زینب (س)/ نشر هماهنگ / 1376
حضرت فاطمه (س)/ نشر هماهنگ / 1376
حضرتعلی(ع) / نشر هماهنگ / 1376
حضرتمحمد(ص) / نشر هماهنگ / 1376
پرنده زیبای من (شعر کودک و نوجوان) / انتشارات رافع / 1376
صلای عاشقان (شعر جنگ) / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / 1376
مهتابی در غبار (در مدح و رثای حضرت رقیه "س")/مردانی/ 1377
عصر انتظار (منقبت ولی عصر "عج")/مردانی/ 1377
رباعیات ائمه اطهار "ع" /مردانی/ 1377
خلوت دل (غزلیات عرفانی و عاشورایی) /مردانی/ 1377
امامعلیبن موسی الرضا(ع))/ نشر هماهنگ / 1377
حضرت ابوالفضل(ع)/ نشر هماهنگ / 1377
امام حسین (ع)/ نشر هماهنگ / 1377
امام حسن مجتبی(ع)/ نشر هماهنگ / 1377
چهار باب ارادت /مردانی/ 1377
گزیده ادبیات معاصر (مجموعه شعر 100) / کتاب نیستان / 1379
همراز مرغان سحر (یادمان استادمحمدعلیمردانی) / مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری / 1381

مجموعه شعرهایی که به اهتمام استادمردانیتدوین شده اند؛

نغمه های انقلاب /مردانی/ 1358
گلزار شهیدان (شعر عاشورا و جنگ) / کلینی/ 1363
جُنگ جنگ (شعر عاشورا و جنگ جلد 1) / موسوی / 1363
جُنگ جنگ (شعر عاشورا و جنگ جلد 2) / موسوی / 1363
حدیث طف (شعر عاشورایی) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1368
چشم بیمار (در سوگ امام (ره))/ با همکاری عباس براتی پور و سیمیندخت وحیدی / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری/ 1368
زمزمه مستی (گاهنامه شعر دفتر 6) / با همکاری عباس براتی پور / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1368
گل انتظار (ادبیات عاشورا 2) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری) / 1368
همراه با کاروان (مجموعه شعر) / با همکاریمحمدحسن صفوی پور / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1369
ادبیات عاشورا (2) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1369
غم دلدار (در سوگ امام خمینی(ره))/ با همکاری عباس براتی پور و سیمیندخت وحیدی / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1369
راهیان عاشورا / انجمن ادبی نغمه سرایان مذهبی / 1369
بر تربت خورشید (گاهنامه شعر دفتر 3) / با همکاری عباس براتی پور/ سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1369
شهره بازار (درباره امام راحل(ره)) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1370
ادبیات عاشورا (3) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1370
دو دریا (ادبیات عاشورا جلد 5) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1371
چکامه های نیایش (درباره نماز) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1371
خیمه بی آب (ادبیات عاشورا جلد 6) / سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری / 1372
ایثار جان (ادبیات عاشورا) / سازمان تبلیغات اسلامی، معاونت آموزش و پژوهش / 1376
پژواک عشق (درباره نماز) / با مقدمه دکتر بهراممحمدیان / ستاد اقامه نماز / 1377

کتاب هایی که اشعار استادمحمدعلیمردانیرا دربر دارند؛

مسابقه شعر جنگ / وزارت ارشاد اسلامی / 1361
جمعه خونین مکه به روایت شاعران امروز / گردآورندگان محمود شاهرخی، عباس مشفق / سروش (صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) / 1367
ماه هاشمی / گردآورنده مهدی صدیقیان / بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، موسسه نشر هنر اسلامی / 1373
گلواژه (بهترین اشعار جمع آوری شده از دیوان مختلف) / به اهتماممحمدمطهر/ الهادی (قم) / 1376
گل رزم (مجموعه شعر بسیج) / به اهتماممحمدمطهر / الهادی (قم) / 1378
صبوحی زدگان (قصیده های دهه اول و دوم انقلاب اسلامی) / به کوشش مرتضی نوربخش و مشفق کاشانی / موسسه تنظیم نشر و آثار حضرت امام خمینی(ره)) /

 

 

ز مرغ عشق با شور و نوا

زد نوا کی عاشقان نینوا

راز دار سالکان کوی عشق

پرده بر‌می دارد از مشکوی عشق

مصلح تورات و انجیل و زبور

خازن گنجینه الله و نور

گوید آنک هر که هم پیمان ماست

کربلا سرچشمه کرب و بلاست

زهره چنگی نوازد چنگ غم

تا زند بر شیشه دل سنگ غم

غم زهر سو ترکتازی می کند

عاشقان را دلنوازی می کند

اهل دل را همنوا باشد سروش

آید از هر گوشه بانگ نوش نوش

درد نوشان الستی صف به صف

جامها از باده گلگون به کف

محو سر و قامت ساقی همه

مست و سرخوش از می باقی همه

آن زصهبای شهادت مست مست

این براه عشق از جان شسته دست

گشته ساقی واله و شیدای عشق

تا نهد سر در ره مولای عشق

تا به خاک پای دلبر بار یافت

نور عشق از لذت دیدار یافت

عاشقان را طلعتش آئینه شد

سرّ حق را سینه اش گنجینه شد

آتش عشقش به جان شد شعله ور

نور مطلق گشت از پا تا به سر

مردم چشمو دل ام البنین

زاده آزاده حبل المتین

کرد رو بر درگه سبط رسول

گفت با آن جوهر جان بتول

کی گرامی اتر برج کمال

ای رخت مرآت ذات ذوالجلال

تا به بزم عشق مهمان توأم

ساقی طفلان عطشان توأم

بی نصیب از خوان احسانم مکن

حرمت زهرا پریشانم مکن

رخصتم بخش ای عزیز تو تراب

تا کنم از بهر طفلان فکر آب

اذن ده تا روی سوی میدان کنم

جان به راه دین حق قربان کنم

سر کنم اثار راهت یا حسین

تا سرافراز آیم اندر نشأتین

 

محمد علی مردانی



:: موضوعات مرتبط: , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: مردانی , محمدعلی ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1137
نویسنده : آوا فتوحی

نصرالله مردانی در سال 1326 در کازرون به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات خود را در همان‌جا به پایان برد .او به دلیل دارا بودن مسئولیتهای فرهنگی، بسیاری از اوقات خود را در تهران می‌گذراند. رویکرد مردانی به شعر به سال 1337 باز می‌گردد. وی هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی به‌صورت بسیار جدی‌تر به فعالیت پرداخت و همکاریهای خود را با حوزه هنری آغاز کرد. وی از زمره شاعرانی است که شعرهایش در بیشتر روزنامه‌ها، مجلات، مجموعه‌ها و جنگهای ادبی، انتشار یافته است.
«مردانی» همچنین سرپرستی انجمن ادبی شاعران انقلاب اسلامی شیراز را برعهده داشت. وی از آغاز دفاع مقدس در بسیاری از سفرهای شاعران به منظور شعرخوانی در نقاط مختلف جبهه شرکت داشت و در شبهای شعر دفاع و مقاومت و همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس نیز حضوری فعال داشت.
مردانی در آخرین روزهای زندگی خود ،خواسته بود تا به کربلا برود به همین دلیل نیز به همراه همسر و دامادش به کربلا رفت و در همان جا در سن 56 سالگی پس از یکدوره بیماری طولانی ،درگذشت.بی‌تردید برای شاعری چون او که عمری با حماسه و حماسه‌سرایی زیسته بود، مرگ در بستر بسیار حقیر و ناچیز بود و چنین شاعری را هیچ پایانی اینگونه زیبا و ژرف برازنده نبود. پس به تعبیری مردانی که ما‌ه‌ها از رنج بیماری نیاسوده بود و خسته از رنگ‌ها و نیرنگ‌ها آخرین راه را در توسل به مولا و مراد بزرگ خویش جستجو کرده بود، جان خسته را به مقصد رساند و رهایی را طلب کرد تا به آسمان‌ها پربگشاید و چنین شد که آخرین چکامه‌اش را زیبا سرود و مرگ چنان شکوهمند او را دریافت که حسرت بسیاری را برانگیخت.
زندگی پنجاه و شش ساله مردانی سرشار بود از عشق و ارادت بی‌شائبه او به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) و خاندان پاک وحی . گزیده‌ای از اشعار وی در این باره در کتاب «چهارده نور ازلی» توسط نشرشاهد چاپ و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است . پیکر او را برای خاکسپاری به زادگاهش کازرون منتقل نمودند. مردم کازرون با تجلیل از خدمات ارزشمند ادبی زنده یاد مردانی، غنای معنوی نهفته در تفکر و اندیشه های او را ستودند و آن را روشنگر راه آینده ادیبان و شاعران این مرز و بوم دانستند.

مردانی را می توان شاعر انقلاب نامید چرا که تمامی کتاب های شعرش در 28 سال گذشته درباره مفاهیم انقلاب و مذهب است، کتاب خون نامه این شاعر مذهبی در سال ۸۲ به عنوان کتاب سال معرفی شد و از وی به عنوان چهره ماندگار نیز تقدیر به عمل آمد.از مردانی آثاری غیر از شعر نیز باقی مانده از جمله تصحیحی ذوقی از دیوان حافظ با عنوان «حافظ از نگاه مردانی»و تالیف کتاب های گل باغ آشنایی و شهیدان شاعر، اما آن چیزی که در ذهن نسل جوان مانده است قطعه شعری است که در کتاب فارسی دبیرستان آمده است:

نیلوفران آبی چشم انتظار آبند ‎/ ای روح سبز باران

 


از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران
پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران
در شط سرخ آتش، نعش ستاره می‌سوخت
خون‌نامة نبرد است آیین پاسداران
در کربلای ایثار مردانه در ستیزند
رزم‌آوران اسلام با خیل نابکاران
در شام سرد سنگر روشن چراغ خون است
ای آب دیده، تر کن لبهای روزه‌داران
در رزمگاه ایمان با اسب خون بتازند
تا وادی شهادت این قوم سربداران
گلگونة شهیدان با خون گل بشویید
تا سرخ‌تر نماید رخسار روزگاران
هابیلیان کجایید قابیل دیگر آمد
ننگ است جان سپردن در دخمة تتاران
در بادهای سوزان نیلوفران خاکی
چشم‌انتظار آب‌اند ای روح سبز باران
ای ابر پر صلابت، آبی ز دیده بفشان
با مرگ لاله طی شد افسانة بهاران
بی‌باوران عالم با چشم دل ببینید
آیینة زمان است این پیر در جماران

آثار :
1 آتش ني (1370)
2 خون نام پاك (1346)
ويژگي اثر : مجموع? شعر - اين كتاب (در سال 65) در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است .-آشنايي با كتاب خون نام? خاك كتاب مجموعه 132 قطعه شعر، سرود? نصر الله مرداني شاعر متعهد معاصر است كه شامل سروده هاي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب در قالب اوزان كلاسيك (مقفّي – موزون – مردّف) مي باشد. اشعار اين مجموعه اغلب مشتمل بر مضامين بكر و تشبيهاتي نوين است و در حقيقت مانند معدودي از شاعران معاصر افقي تازه در بيكران احساس و انديشه را نمودار ساخته است. مرداني از آندسته شاعراني است كه نوبودن شعر را در تازگي مضمون مي داند نه قالب، و همين خصيصه بسياري از اشعار او را در زمر? مطرح ترين شعر زمان ما قرار داده است
3 ستيغ سخن
ويژگي اثر : تذكره منظوم كه نام بيش از دو هزار شاعر از ظهور شعر تا زمان نيما و از بيش از يكصد و پنجاه تذكره نام برده شد (1371)
4 غزل در آيينه انقلاب
5 قيام نور(1360)
ويژگي اثر : مجموع شعر
6 مجموعه هاي الماس آب



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: مردانی , نصرالله مردانی , ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1085
نویسنده : آوا فتوحی

 

حميد سبزواري ، شاعر معاصر ايران است . حميد شاعري است ازنسل ديروز . نسلي كه با ما همنفس وهم آوا است ،‌اما پژواك صدايش تا قرن هادرامتداد زمان جاري خواهد بود ، پس شعراو شعرآينده نيز هست . او شاعري است كه آيندگان قدر و منزلت او را بيشتر خواهند شناخت . پدرش ‌عبد الوهاب پيشه ور و ساده اي بود كه قريحه شعري داشت . جدش ،‌ملا محمد صادق ممتحني ،‌شاعري مردمي بود كه مجرم  تخلص مي كرد و آثارش درسفري به مشهد و درحمله راهزنان به يغما رفت . حميد قبل از مدرسه قرآن را در خانه و نزد ماردش آموخته بود . او بعدا به مدرسه شيخ حسن داورزني رفت . دردوره نوجواني درسبزوار زندگي مي كرد . درسبزوار كتابفروشي به نام خسروي بود . او شعرهاي حميد را چاپ كرده و فروخت . حميد مي خواست اينكار را درتهران نيز انجام بدهد ليكن اين امر صورت نگرفت و وي از اين لحاظ خوشحال است . حميد درنوجواني شاهد فرهنگ ستيزي ،‌خشونت و سركوب احساسات مذهبي مردم توسط رضا شاه پهلوي بود . چهارده ساله بود كه سرودن شعر را آغاز كرد . حميد جوان در آن سالها به هر حزب و گروهي كه فكر مي كرد حامل حقيقت يا حامي محرومانند سري مي زد اما به سرعت در مي يافت كه آن سراب ها هيچگاه نمي توانند عطش عدالت خواهي و شوق استقلال جويي او را سيراب كنند و سرخورده كنارمي كشيد .مادر او ، شايد اولين استاد وي بود . او جامع المقدمات را نزد ميرزا حبيب جويني خوانده است . حاج آقا محمد علي محمدي نيز ازديگر استادان وي بود .  دراثر كودتاي 28 مرداد 1332 حميد متواري و مخفي شد . ليكن بعدا خود را به شهرباني سبزوار معرفي كرد و چهار سال دروضعيت بلا تكليفي و تعليق طي كرد تا سرانجام تبرئه شد . ميد سبزواري ابتدا به شغل معلمي مشغول بود . او سپس كارمند بانك بازرگاني درتهران شد و سپس به شاعري وري آورد . مهمترين فعاليت سبزواري ،‌شاعري مي باشد . شعر حميد ،‌شناسنامه زمان مند انقلاب است ، زيرا كمتر حادثه يا رويدادي است كه انعكاس از آن درشعر او نباشد . شاعر با حساسيت ويژه خويش ،‌هر رويداد مهم تاريخ معاصرايران رابا گل واژه هاي شعرش درحافظه زمانه نقش كرده است تا آيندگان ازياد نبرند كه نسل گذشته درچه شرايط دشواري از آرمان ها و انقلابش دفاع كرده است . حميد سبزواري هنگامي كه دربانك بازرگاني مشغول بود يك نشريه اي داخلي راه انداخت . نشريه اي داخلي كه علاوه بر اخبار بانك و مسايل اقتصادي ،‌جدول وصفحه شعر ، داستان هم داشت . يكي از همفكران حميد سبزواري ،‌فخر الدين حجازي مي باشد كه ازدوران جواني با هم دوست بودند . سبزواري درميان شعراي متقدم ،‌كار مسعود سعد سلمان و ناصر خسرو را بيشتر مي پسندد . در ميان شعراي معاصر نيز فرخي و نسيم شمال دراو تاثير گذار بوده اند. تاريخ ادبيات شيعه، سرشار از آفرينشگراني جان بركف و دار بر دوش است كه هر يك فصلي درخشان و سبز از شعر انقلاب و مقاومت را جان بخشيده و بر درخت كهنسال ادب فارسي شكوفه‌ها رويانيده‌اند.در تداوم شعر شيعه ـ شعر توفندگي و ستم‌ستيزي ـ ؛ از ابتداي شروع مبارزات مردم ايران عليه استبداد و آغازين روزهاي نهضت، شاعران متعهد پيام نهضت را بر بالِ مرغ تيز‌پرواز شعر بستند و كبوتر قيام را بر دوردست‌هايي از اعماق انسانها پرواز دادند.

خط هر انديشه كه پيوسته شد

بر پرِ مرغان سخن بسته شد«نظامي»

شعر دوران انقلاب، بخش برجسته‌اي از اصيل‌ترين و صادقانه‌ترين شعر همة دوران تاريخ ادب ايران به شمار مي‌رود. اين برهه از ادبيات ايران، در ميان همه مقاطع تاريخ ادب فارسي، به طور كامل در راستاي آرمان‌ها و هدف‌هاي والاي انساني در حركت بوده و سخنگويي احساسات و افكار ملتي را برعهده داشته كه شاعر از آن تبار برخاسته است.

در ميان شاعران انقلاب اسلامي، برخي از چهره‌ها در تمام فراز و فرودهاي سال‌هاي مبارزه و رويارويي با جريانات مخالف و سال‌هاي دفاع مقدس همراه با انقلاب قلم زده‌اند كه در اين ميان نام « حميد سبزواري» از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. مقام معظم رهبري در مقدمة ديوان شعر حميد سبزواري او را چنين مي‌شناسانند: « شاعر گرامي ما، آقاي حميد سبزواري از پيشكسوتان و پيشروان اين راه است. زبان فاخر در شعر حميد، با مضمون انقلابي و مكتبي، آميزه‌اي مطلوب و ارزنده پديد آورده و مجموعه شعر او در ديوان معاصر فارسي، فصل رغبت‌انگيز و شايسته‌اي گشوده است».

اينك ضمن پاسداشت مقام ادبي حميد سبزواري به مناسبت انتشار مجموعة «حالِ اهل درد» كه مروري بر خاطرات و اشعار استاد حميد سبزواري است و از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده، نيم نگاهي به حيات و شعر اين شاعر پيشكسوت انقلاب داريم.

■■■

حسين ممتحني متخلص به «حميد» و معروف به « حميد سبزواري» به سال 1304 خورشيدي در سبزوار متولد شد.

نوجواني حميد كه همزمان با «دين ستيزي پهلوي اول» بود، شعرهاي آن دوران او را به سمت و سوي «ترويج فرهنگ اسلامي» ، هدايت مي‌كرد و او از نخستين سال‌هاي شاعري «شعر تعهّد» را سرلوحه كارهاي ادبي‌اش قرار داده بود.

محيط اجتماعي سبزوار كه خاستگاه ديرين تشيع در ايران اسلامي است، به همراه تربيت‌هاي معنوي پدر، حميد سبزواري را وارد مبارزات ضدشاهنشاهي كرد و حيات پرفراز و نشيبي براي او رقم زد.

حميدسبزواري در اداره فرهنگ سبزوار مشغول به كار مي‌شود و در پنهان، فعاليت‌هاي سياسي‌اش را پي‌مي‌گيرد.

در جريان كودتاي 28 مرداد و تلاش حميد در مبارزه عليه نظام پهلوي، از اداره فرهنگ اخراج و سالها بعد، به طريقي در يكي از بانك‌هاي سبزوار مشغول خدمت مي‌شود.

پس از جريان 28 مرداد، حميد شعر خود را درخدمت مبارزه و ستم‌ستيزي مي‌نهد و علناً به سرودن اشعار ضدپهلوي اقدام مي‌كند. از رهگذر همين اشعار بود كه با بزرگاني چون آيت الله طالقاني، دكتر شريعتي ، فخرالدين حجازي و ... آشنا مي‌شود.

حميدسبزواري از همان اوان نهضت، اشعاري در تحريض مردم به انقلاب مي‌سرود، لكن بواسطه خفقان شديد و سانسور پهلوي، به سائقه شعر ديرپاي مقاومت، حميد نيز اشعار خود را در زبان رمز و استعاره مي‌سرود:

مرا كه يار نباشد، بهار را چه كنم

بهار، بي‌گل روي نگار را چه كنم

اميد بود كه با نوبهار بازآيي

ملامت دلِ اميدوار را چه كنم...

با وجود اين، درپي تشديد مبارزات مردمي، حميد، زبان رمز را كنار گذاشت و به طور صريح، از امام خميني سخن راند:

بنازم بر آن پير و فكر جوانش

كه عاجز بود خامه از داستانش

چه بحري است يارب كه نتوان رسيدن

به صد موج انديشه بريك كرانش...

نباشد «محمد» وليكن زنسبت

بود پاك فرزندي از خاندانش

نباشد امام زمان، ليك خوانم

در ايام غيبت ، امام زمانش

«امام خميني» كه خوي حسيني

هويداست از چهرة پرتوانش

به پيكار در، با يزيد زمانه

نه پرواي تيغش، نه بيم سنانش

حميد سبزواري كه سالها بود در فراق امام و حسرت ديدار ايشان مي‌سوخت، در پي شهادت استاد مطهري و سرودن شعر معروف «اي مجاهد، شهيد مطهر» به محضر امام خميني شرفياب مي‌شود.

خود در اين باره مي‌گويد:

«بعد ازاين سرود به محضر مقدس امام (ره) دعوت شدم واز حضور ايشان بهره‌مند و دست آن بزرگوار را بوسيدم ... هيبت حضرت امام مرا گنگ كرد. فقط نگاه كردم. امام متوجه شدند و خنديدند. خدا رحمت‌شان كند...»

پس از انقلاب ، حميد سبزواري بارها در كنار مقام معظم رهبري و عمدتاً در محافل ادبي فعاليت مي‌كرد. سبزواري آشنايي خود با رهبر معظم انقلاب را مربوط به سال‌هاي جواني و سفر رهبر به سبزوار براي تحريض مردم به انقلاب مي‌داند. در دهه‌هاي چهل و پنجاه نيز در محافل ادبي مشهد، به حضور مقام معظم رهبري مي‌رسيده است.

سبزواري شايد تنها شاعر خوش‌اقبالي باشد كه ديوان شعر او با مقدمه‌اي از رهبر معظم انقلاب آغاز مي‌شود. جريان مقدمه نويسي از زبان سبزواري چنين است: «يك روز در خدمت حاج آقا (مقام معظم رهبري) بودم. فرمودند: «آقا حميد چرا كارهايتان را چاپ نمي‌كنيد؟!» به شوخي عرض كردم: «آقا منتظرم شما مقدمه‌اي بنويسيد» ايشان هم به طور جدي فرمودند: «من براي هيچ كس اين كار را نكرده‌ام، ولي براي شما اين كار را انجام خواهم داد.»

پس از رحلت امام و انتخاب مقام معظم رهبري به رهبري نظام، سبزواري شعر بلند و معروف «به جاي امام» را سرود:

اي ثناي توام، ثناي امام

با ولاي توام، ولاي امام

خلف الصدق آن بزرگي و هست

عزم و راي تو، عزم وراي امام...

تا كه راه امام گم نشود

حق گزيده تو را براي امام

هر كه را ديده خرد باز است

نشمارد تو را سواي امام

مي‌ستايد تو را به فضل و كمال

مي‌نشاند تو را به جاي امام

با شروع دفاع مقدس ، حميد سبزواري بارها لباس رزم پوشيد و در كنار رزمندگان و سنگرهاي خاكي جبهه‌هاي نبرد بيتوته كرد.

خرمشهر كه آزاد شد، سرود جاودانه «خجسته باد اين پيروزي» را سرود كه هنوز برزبان مردم جاري است.

حميد سبزواري كه علاقه ويژه‌اي به قالب قصيده دارد، اشعار پرشكوه ناصر خسرو قبادياني در حكمت و موعظه را بسيار مي‌پسندد. در غزل نيز «بيدل» را «شاعري توانا» و «ناشناخته» مي‌داند كه تأثيري شگرف از او داشته است.

پايان بخش مقاله خود را به غزل «بازسازي وطن» از آخرين سروده‌هاي حميد سبزواي اختصاص مي‌دهيم:

 

بازسازي

بهار را دل من پرترانه مي‌خواهد

براي خنده، لب من بهانه مي‌خواهد

به بازسازي ميهن، بيا كمر بنديم

كه عندليب چمن، آب و دانه مي‌خواهد

نهال نهضت ما، تا گل آورد به چمن

فراغتي ـ كه برآرد جوانه ـ مي‌خواهد

زبان زنغمة بيگانگي ببند اي دوست

كه بزم ما سخنِ دوستانه مي‌خواهد

فريب حيلة دشمن مخور كه آن مكّار

بهانه‌اي پي‌تاراجِ خانه مي‌خواهد

زفكر تفرقه پرهيز كن كه اهريمن

فناي ملت ما ، زين ميانه مي‌خواهد

از اين طليعه كه لرزد زبام شرق «حميد»

تداوم سحري شادمانه مي‌خواهد

 



:: موضوعات مرتبط: , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: حمیدسبزواری , ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1071
نویسنده : آوا فتوحی

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال 1318 ﻫ. ش در کدکن از روستاهای قدیمی بین نیشابور و تربت حیدریه به دنیا آمد.
 

او تحصیلات ابتدایی و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد شد و به تحصیل پرداخت و لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد.

دکتر شفیعی، همزمان با تحصیلات متوسطه و دانشگاهی در حوزه علمیه مشهد به تحصیل علوم ادبی و عربی پرداخت و ادبیات عرب را نزد اساتید معظم این حوزه فراگرفت.

او در زمانی که در مشهد به تحصیل اشتغال داشت از اعضای موثر و فعال انجمنهای ادبی به شمار می رفت و از همان آغاز نوجوانی آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشک به چاپ می رسید.

در سالهای بعد از 1332 ﻫ. ش با همکاری تنی چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبی تشکیل دادند که بیشتر طرفداران شعر نو و ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات فرنگی بودند که دکتر علی شریعتی نیز از جمله اعضای آن انجمن بودند.

شفیعی پس از عزیمت به تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دوره فوق لیسانس خود را گذراند و سپس دوره دکترای زبان و ادبیات عرب را نیز پشت سر گذاشت.

او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال ورزید و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد.

دکتر شفیعی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.

دکتر شفیعی از استادان بارز و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار می‌رود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز مقام والایی دارد و صاحب سبک و شیوه خاصی است که او را به عنوان شاعری پیشرو می‌شناسند.

آنچه که از آثار و تاألیفات دکتر شفیعی به چاپ رسیده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خوانی، از زبان برگ، در کوچه باغهای نیشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوی جوی مولیان، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، ادوار شعر فارسی، شعر معاصر عرب، گزیده غزلیات شمس، حزین لاهیجی زندگی و زیباترین غزلهای او، شاعر آینه ها، بیدل و سبک هندی، اسرار التوحید از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعید، ابو روح میهنی، مختار نامه، مجموعه رباعیات عطار، مرموزات اسدی در مرموزات داودی نجم الدین رازی، ترجمه تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا از نیکلسون ،مختار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه، اسرار نامه و منطق الطیراز شیخ عطار، نقد و تحلیل شیخ محمود شبستری، خواجه عبدالله انصاری، ابوالحسن خرقانی، قلندریه در تاریخ و...



:: موضوعات مرتبط: , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: شفیعی کذکنی , ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1153
نویسنده : آوا فتوحی

 

احمد شاملو (زادهٔ ۲۱ آذر ۱۳۰۴؛ ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵، در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ خیابان صفی‌علیشاه[۱] - در تهران، درگذشتهٔ ۲ مرداد ۱۳۷۹؛ ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۰ در شهرک دهکده، فردیس کرج) شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم ایرانی و از مؤسسان و دبیران کانون نویسندگان ایران در قبل و بعد از انقلاب بود. آرامگاه او در امامزاده طاهر کرج واقع شده است. در دوره‌ای از جوانی شعرهای خود را با تخلص الف. بامداد و الف.صبح منتشر می‌کرد. سرودن شعرهای آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی، عنوان شاعر آزادی ایران را برای او به ارمغان آورده است.
شهرت اصلی شاملو به خاطر سرایش شعر است که شامل گونه‌های مختلف شعر نو و برخی قالب‌های کهن نظیر قصیده و نیز ترانه‌های عامیانه‌ می‌شود. شاملو در سال ۱۳۲۶ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نو (که بعدها شعر نیمایی هم نامیده شد) روی آورد، اما برای نخستین بار در شعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به‌ صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور [۲] یا شعر شاملویی[۳] یاد کرده‌اند. تنی چند از منتقدان ادبی او را موفق‌ترین شاعر در سرودن شعر منثور می‌دانند. [۴]
شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌های مطبوعاتی، کارهای تحقیق و ترجمهٔ شناخته‌شده‌ای دارد. مجموعهٔ کتاب کوچهٔ او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامهٔ مردم ایران( با تمرکز بر فرهنگ تهران) می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌است.
زندگی و فعالیت‌ها
تمام مطالب این بخش با توجه به اطلاعات ارائه شده در سال‌شمار زندگی احمد شاملو نوشته آیدا شاملو تهیه شده‌است. این سال‌شمار در منابع گوناگون از جمله وب‌گاه احمد شاملو، دفتر هنر[۵]، احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها[۶]، شناخت‌نامه[۷]، منتشر شده‌است. هر جا از منبع دیگری استفاده شده باشد در پانویس ذکر شده‌است.
تولد و سال‌های پیش از جوانی [ویرایش]
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت که تبار او به گفتهٔ شاملو در شعر «من بامدادم سرانجام...» از مجموعهٔ مدایح بی‌صله به اهالی کابل بازمی‌گردد. مادرش کوکب عراقی شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، به همراه خانواده‌اش به ایران کوچانده‌شده‌بود[۸]. دورهٔ کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش رضا شاه بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. (به همین دلیل شناسنامهٔ او در شهر رشت گرفته شده‌است و محل تولد در شناسنامه، رشت نوشته شده‌است.) دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد و بیرجند گذراند و از دوازده سیزده سالگی شروع به ضبط لغات متداول عوام (که در فرهنگ‌های رسمی ثبت نمی‌شود) کرد.
دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد، گرگان و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را مدتی در دبیرستان ایران‌شهر و مدتی در دبیرستان فیروز بهرام تهران خواند و به شوق آموختن زبان آلمانی در مقطع اول هنرستان صنعتی ایران و آلمان ثبت‌نام کرد.
دوران فعالیت سیاسی و زندان [ویرایش]
در اوایل دهه ۲۰ خورشیدی پدرش برای سر و سامان دادن به تشکیلات از هم پاشیده ژاندرمری به گرگان و ترکمن‌صحرا فرستاده شد. او همراه با خانواده به گرگان رفت و به ناچار در کلاس سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، در فعالیت‌های سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشه‌وری و فرقهٔ دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخهٔ آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتاب‌فروشی مشغول به کار شد.
ازدواج اول و چاپ نخستین مجموعهٔ شعر و آشنایی با نیما [ویرایش]
شاملو در بیست و دو سالگی (۱۳۲۶) با اشرف‌الملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. در همین سال اولین مجموعه اشعار او با نام آهنگ‌های فراموش‌شده به چاپ رسید. مدتی بعد با نیما دیدار کرد و تحت تأثیر آشنایی با او و به قصد معرفی شعر او، دست به انتشار مجلات کوچک مقطعی (چون سخن نو، هنر نو (ساعت ۴ بعد از ظهر)، روزنه، راد، آهنگ صبح و ... زد.
در سال ۱۳۳۰ شعر بلند «۲۳» و مجموعه اشعار قطع نامه را به چاپ رساند. در سال ۱۳۳۱ به مدت حدود دو سال مشاورت فرهنگی سفارت مجارستان را به عهده داشت.
دستگیری و زندان [ویرایش]
در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر مصدق و با بسته شدن فضای سیاسی ایران مجموعه شعر آهن‌ها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده می‌شود و با یورش مأموران به خانه او ترجمهٔ طلا در لجن اثر زیگموند موریس و بخش عمدهٔ کتاب پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موریوکایی با تعدادی داستان کوتاه نوشتهٔ خودش و کتاب‌ها و یادداشت‌های کتاب کوچه از میان می‌رود و با دستگیری مرتضی کیوان نسخه‌های یگانه‌ای از نوشته‌هایش از جمله مرگ زنجره و سه مرد از بندر بی‌آفتاب توسط پلیس ضبط می‌شود که دیگر هرگز به دست نمی‌آید. او موفق به فرار می‌شود اما پس از چند روز فرار از دست مأموران در چاپخانهٔ روزنامهٔ اطلاعات دستگیر شده، به عنوان زندانی سیاسی به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده می‌شود. در زندان علاوه بر شعر، به بررسی شاهنامه می‌پردازد و دست به نگارش پیش‌نویس دستور زبان فارسی می‌زند و قصهٔ بلندی به سیاق امیر ارسلان و ملک بهمن می‌نویسد که در انتقال از زندان شهربانی به زندان قصر از بین می‌رود [۹]. مرتضی کیوان به همراه ۹ افسر سازمان نظامی اعدام می‌شود و او در زمستان ۱۳۳۳ پس از تحمل یک سال حبس، از زندان آزاد می‌شود.
ازدواج دوم و تثبیت جایگاه شعری
در سال ۱۳۳۶ با انتشار مجموعهٔ اشعار هوای تازه، به عنوان شاعری برجسته تثبیت می‌شود. این مجموعه شامل فرم‌ها و تجربه‌هایی متفاوت در قالب شعر نو است. در همین سال مجموعه‌ای از رباعیات ابوسعید ابوالخیر، خیام و باباطاهر را منتشر می‌کند. پدر شاملو در ۱۳۳۶ فوت می‌کند.
شاملو در ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج می‌کند. دومین ازدواج شاملو مانند ازدواج اول مدت زیادی دوام نمی‌آورد و چهار سال بعد در ۱۳۴۰ از همسر دوم خود نیز جدا می‌شود.
در سال ۱۳۳۹ مجموعه شعر باغ آینه منتشر می‌شود. معروف‌ترین ترانه‌های عامیانهٔ معاصر فارسی همچون پریا و دخترای ننه دریا در این دو مجموعه منتشر شده‌است. در سال ۱۳۴۰ هنگام جدایی از همسر دومش همه چیز از جمله برگه‌های تحقیقاتی کتاب کوچه را رها می‌کند.
شروع فعالیت‌های سینمایی
در سال ۱۳۳۸ شاملو به اقدام جدیدی یعنی تهیه‌ی قصه‌ی خروس زری پیرهن پری ( با نقاشی فرشید مثقالی برای کودکان دست می‌زند. در همین سال به تهیه فیلم مستند سیستان و بلوچستان برای شرکت ایتال کونسولت [۱۰] نیز می‌پردازد. این آغاز فعالیت سینمایی بحث‌انگیز احمد شاملو است. او بخصوص در نوشتن فیلمنامه و دیالوگ‌نویسی فعال است. در سال‌های پس از آن و به‌ویژه با مطرح شدنش به عنوان شاعری معروف، منتقدان مختلف حضور سینمایی او را کمرنگ دانسته‌اند. خود او می‌گفت: «شما را به خدا اسم‌شان را فیلم نگذارید.» و بعضی شعر معروف او «دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است» را به این تعبیر می‌دانند که فعالیت‌های سینمایی او صرفاً برای امرار معاش بوده‌است.[۱۱] شاملو در این باره می‌گوید: «کارنامهٔ سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!»[۱۲] برخی فیلمنامهٔ فیلم گنج قارون را که در سال‌های میانی دهه ۴۰ سینما را از ورشکستگی نجات داد منتسب به شاملو می‌دانند. استفادهٔ فراوان از امکانات زبان محاوره در گفت‌گوهای گنج قارون می‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد.[۱۳]
در سال ۱۳۳۹ با همکاری هادی شفائیه و سهراب سپهری ادارهٔ سمعی و بصری وزارت کشاورزی را تأسیس می‌کند و به عنوان سرپرست آن مشغول به کار می‌شود. در سال ۱۳۴۰ با همکاری دکتر محسن هشترودی ۲۵ شماره از هفته‌نامهٔ کتاب هفته را منتشر می‌کند. هفته‌نامهٔ کتاب هفته و خوشه از تأثیرگذارترین هفته‌نامه‌های ادبی دههٔ ۴۰ بودند.
 
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

شاملو در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ با آیدا سرکیسیان ( ریتا آتانث سرکیسیان) آشنا می‌شود. این آشنایی تأثیر بسیاری بر زندگی او دارد و نقطهٔ عطفی در زندگی او محسوب می‌شود. در این سال‌ها شاملو در توفق کامل آفرینش هنری به سر می‌برد[۱۴] و تحت تأثیر این آشنایی شعرهای مجموعهٔ آیدا: درخت و خنجر و خاطره! و آیدا در آینه را می‌سراید. او دربارهٔ اثر آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه می‌نویسم برای اوست و به خاطر او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده‌بودم پیدا کردم».[۱۵]
آیدا و شاملو در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج می‌کنند و شش ماه در ده شیرگاه (مازندران) اقامت می‌گزینند و از آن پس شاملو تا آخر عمر در کنار او زندگی می‌کند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نام‌های آیدا در آینه و لحظه‌ها و همیشه را منتشر می‌کند و سال بعد نیز مجموعه‌یی به نام آیدا: درخت و خنجر و خاطره! منتشر می‌شود و در سال ۱۳۴۵ برای سومین بار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه راآغاز می‌کند و برنامهٔ فصه‌های مادربزرگ را برای بخش برنامه‌های کودک تلویزیون ملی ایران تهیه می‌کند.
آیدا شاملو در برخی کارهای احمد شاملو مانند مجموعهٔ کتاب کوچه با او همکاری داشت و سرپرست این مجموعه بعد از اوست.[۱۵]
در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامهٔ خوشه را به عهده می‌گیرد. در سال ۱۳۴۷ «شب شعر خوشه» را با همکاری دکتر عسکری و با حضور 110 شاعر معاصر، نمایشگاه نقاشی منصوره حسینی، نمایشگاه کاریکاتور اردشیر محصص و تئاتر در درانتظار گودو را با هنرمندی داوود رشیدی، پرویز صیاد و پرویز کاردان برگزار می‌کند. همکاری او با نشریه خوشه تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک تعطیل می‌شود، ادامه دارد. در سال ۱۳۴۷ او به عضویت هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران در می‌آید و کار بر روی غزلیات حافظ و تاریخ دورهٔ حافظ را آغاز می‌کند. نتیجه این تحقیقات بعدها به انتشار حافظ شیراز به روایت احمد شاملو انجامید. شاملو مطالعهٔ شعر و تاریخ اجتماعی سیاسی دورهٔ حافظ و اصلاح روایت خود از حافظ را تا پایان عمر ادامه داد.
در خرداد ۱۳۵۰ ترجمهٔ بازبینی شدهٔ رمان پابرهنه‌ها، نوشتهٔ زاهاریا استانکو با استقاده و تکیه بر زبان تداولی منتشر شد. در اسفند ۱۳۵۰ شاملو مادرش را از دست داد. در همین سال به فرهنگستان زبان ایران برای تحقیق و تدوینِ کتاب کوچه، دعوت شد و به مدت سه سال به همکاری خود با فرهنگستان ادامه داد.
سفرهای خارجی
شاملو در دههٔ ۱۳۵۰ به فعالیت‌های گسترده‌ای در شعر، نویسندگی، روزنامه نگاری (از جمله همکاری با کیهان فرهنگی و آیندگان)، ترجمه، شعرخوانی (از جمله در انجمن فرهنگی گوته و انجمن ایران و آمریکا و فعالیت‌های سینمایی (از جمله تهیهٔ گفتار برای چند فیلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر) را ادامه می‌دهد. در دانشگاه صنعتی شریف نیز سه ترم به تدریس مطالعهٔ آزمایشگاهی زبان فارسی مشغول می‌شود در سال ۱۳۵۱ نوارهای صوتی از شعرهای حافظ، مولوی، ابوسعید ابوالخیر با صدای شاملو و موسیقی اسفندیار منفردزاده و فریدون شهبازیان و مجموعه‌ای از آثار نیما با موسیقی احمد پژمان منتشر می‌شود. در رادیو برای کودکان و نوجوانان برنامه می‌نویسد و اجرا می‌کند. مدتی بعد از تحمل دردهای شدید برای معالجهٔ آرتروز گردن به پاریس می‌رود و جراحی می‌شود.
سال بعد، ۱۳۵۲، مجموعه شعر ابراهیم در آتش را به چاپ می‌رساند و برای چند فیلم مستند (مشهد، اصفهان و تبریز) گفتار متن می‌نویسد و اجرا می‌کند.
در سال ۱۳۵۴ دانشگاه رم از او دعوت می‌کند تا در کنگرهٔ جهانی نظامی گنجوی شرکت کند و از همین رو با یدالله رویایی عازم ایتالیا می‌شود.
در ۱۳۵۵ انجمن قلم آمریکا و دانشگاه پرینستون از او برای شرکت در گردهمایی ادبیات امروز خاورمیانه و سخنرانی و شعرخوانی دعوت می‌کنند و او عازم ایالات متحده آمریکا می‌شود. شاملو در این سفر به سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاه‌های نیویورک و پرینستون می‌پردازد. او با شاعران و نویسندگان مشهور جهان همچون یاشار کمال، آدونیس، البیاتی و کوزمینسکی در این سفر دیدار می‌کند و پس از سه ماه همراه آیدا به ایران باز می‌گردد. در همین سال با دعوت دانشگاه بوعلی سینا، برای مدتی به سرپرستی پژوهشکدهٔ آن دانشگاه مشغول می‌شود. چند ماه بعد، این بار در اعتراض به سیاست‌های حکومت شاهنشاهی ایران کشور را به مقصد ایتالیا (رم) ترک می‌کند و از آنجا به آمریکا می‌رود و در دانشگاه‌های هاروارد، و ام آی تی و دانشگاه برکلی به سخنرانی می‌پردازد. تحقیق روی کتاب کوچه و حافظ شیراز را ادامه می‌دهد. پیشنهاد دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک را برای همکاری در تدوین کتاب کوچه نمی‌پذیرد.
در سال ۱۳۵۷، پس از یک سال تلاش بی‌حاصل برای انتشار هفته‌نامه، به امید نشر و فعالیت علیه رژیم شاه به بریتانیا می‌رود. در لندن ۱۴ شمارهٔ نخست هفته‌نامهٔ ایرانشهر را سردبیری می‌کند اما در اعتراض به سیاست‌ دوگانهٔ مدیران آن در قبال مبارزه با رژیم و مسائل مربوط به ایران استعفا می‌دهد. ∗ مجموعه شعر دشنه در دیس در ایران منتشر می‌شود.
انقلاب و بازگشت به ایران
با وقوع انقلاب بهمن ۵۷ ایران و سقوط رژیم شاهنشاهی، شاملو سه هفته پس از پیروزی انقلاب در ۱۱ اسفند به ایران باز می‌گردد. در همین سال انتشارات مازیار اولین جلد کتاب کوچه را در قطع وزیری منتشر می‌کند. شاملو به عنوان عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران انتخاب می‌شود و مقاله‌ها و مصاحبه‌های متعددی پیرامون تحلیل و آسیب‌شناسی انقلاب و مسائل روز سیاسی و اجتماعی از او در مجلات و روزنامه‌ها به چاپ می‌رسد.
در سال ۱۳۵۸ هفته‌نامهٔ کتاب جمعه با سردبیری احمد شاملو و مدیریت عسکری پاشایی منتشر می‌شود. انتشار این هفته‌نامه پس از ۳۶ شماره توقیف می‌شود.در این سال‌ها مجموعه‌ای از شعرهای سیاسی خود را به نام کاشفان فروتن شوکران - که در آن شعر «مرگ نازلی» در بزرگداشت وارطان سالاخانیان، مبارز مسیحی ایرانی است [۱۶]- و مجموعه‌های پریا، ترانهٔ شرقی (لورکا)، مسافر کوچولو و یل و اژدها را دکلمه می‌کند که به صورت نوار صوتی منتشر می‌شوند.
از ۱۳۶۲ با تغییر فضای سیاسی ایران چاپ آثار شاملو نیز متوقف می‌شود. در حالی که کار و فعالیت شاملو متوقف نمی‌شود. نوار کاست سیاه همچون اعماق آفریقای خودم (ترجمهٔ شعرهای لنگستون هیوز) و سکوت سرشار از ناگفته‌هاست (ترجمهٔ شعرهای مارگوت بیکل) با موسیقی بابک بیات در انتشارات ابتکار منتشر می‌شود. شاملو ترجمه و تألیف و سرودن را ادامه می‌دهد به‌ویژه روی کتاب کوچه با همکاری همسرش آیدا مستمر کار می‌کند. ترجمهٔ رمان بلند دن آرام (نوشتهٔ میخائیل شولوخوف) را آغاز می‌کند. چندین گفت‌وگو از او به چاپ می‌رسد تا آن که در سال ۱۳۷۲ با کمی‌ بازتر شدن فضای سیاسی ایران آثار شاملو به صورت محدود مجوز نشر می‌گیرند.
در ۱۳۶۷ به آلمان غربی سفر می‌کند تا به عنوان میهمانِ مدعوِ دومین کنگرهٔ بین‌المللی ادبیات (اینترلیت ۲) با عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور شرکت کند. در این کنگره نویسندگانی از کشورهای مختلف از جمله عزیز نسین، دِرِک والکوت، پدرو شیموزه، لورنا گودیسون و ژوکوندو بِلی حضور داشتند. سخنرانی شاملو با عنوان «من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!» به تأثیر فقر و ناآگاهی و خرافه در عدم دستیابی به فرهنگ یکپارچه و متعالی جهانی اختصاص داشت. در ادامهٔ این سفر به دعوت خانم روترات هاکرمولر در اتریش، به شعرخوانی و سخنرانی می‌پردازد و به دعوت انجمن جهانی قلم (Pen) و دانشگاه یوته‌بوری به سوئد می‌رود. به دعوت ایرانیان مقیم سوئد در خانهٔ مردم استکهلم شب شعر اجرا می‌کند و با دعوت هیأت رئیسهٔ انجمن قلم سوئد با آنان نیز ملاقات می‌کند. مجموعه شعرهای احمد شاملو (دوجلدی) در آلمان غربی منتشر می‌شود.
در ۱۳۶۹ برای شرکت در جلساتی که به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA) در دانشگاه برکلی برگزار شد به عنوان میهمان مدعو به آمریکا سفر می‌کند. سخنرانی‌های او، «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ» و «حقیقت چقدر آسیب‌پذیر است» که با نام «نگرانی‌های من» منتشر شد، واکنش گسترده‌ای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج از کشور داشت و مقالات زیادی در نقد سخنرانی‌های شاملو نوشته شد.
در بوستون دو عمل جراحی مهم روی گردن او صورت گرفت با این حال چندین شب شعر در شهرهای مختلف با حضور شاملو که تعدادی از آنها به نفع زلزله‌زدگان ایران و آوارگان کرد عراقی بود برگزار شد.
در این بین به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه برکلی زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی را به دانشجویان ایرانی تدریس کرد و در همین زمان ملاقاتی با لطفی علی‌عسکرزاده ریاضی‌دان شهیر ایرانی داشت.
در دی‌ماه سال ۱۳۷۰، احمد شاملو طی قراردادی رسمی که غالب آثار او را شامل می‌شد آیدا سرکیسیان شاملو و ع. پاشایی را سرپرستان مادام‌العمر آثار خود تعیین کرد تا بر چاپ و نشر آثار او نظارت کنند.
احمد شاملو در سال ۱۳۷۰، بعد از یک سال و نیم دوری از کشور، به ایران بازگشت.
در دههٔ هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوهٔ نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش با این شیوه منتشر شد. پس از توقفی طولانی در انتشار کتاب‌های شعرش، مجموعهٔ ترانه‌های کوچک غربت (۱۳۵۹)، مدایح بی‌صله در ۱۳۷۱(در استکهلم)، در آستانه در ۱۳۷۶، و آخرین مجموعه شعر احمد شاملو، حدیث بی‌قراری ماهان در ۱۳۷۹ منتشر شد.
سرانجام احمد شاملو در ساعت ۹ یکشنبه شب دوم مرداد ۱۳۷۹ در خانهٔ دهکده درگذشت. پیکر او در روز پنج‌شنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه مندان وی تشییع و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. کانون نویسندگان ایران، انجمن‌های قلم آمریکا، سوئد، آلمان و چندین انجمن داخلی و برخی محافل سیاسی پیام‌های تسلیتی به مناسبت درگذشت وی در این مراسم ارسال کردند. [۱۸]
نظرات شاملو درباره حافظ

شاملو در سی سال آخر زندگی خود، همیشه به بازبینی دیوان حافظ می‌پرداخت و کتاب خود را که با عنوان حافظ شیراز منتشر کرده بود، اصلاح می‌کرد. در مقدمهٔ این کتاب، شاملو روش تصحیح و اصول کار خود را بیان می‌کند. او به مشکلات و تحریف‌های موجود در دیوان حافظ اشاره می‌کند و در اینکه حافظ یک عارف مسلک بوده دقیق شده او حافظ را مبارز و مصلحی اجتماعی می‌داند که فرهنگ ریا و زهد را نقد می‌کند.
قابل ذکر است که این دیدگاه هم با دیدگاه مذهبی، و هم کسانی که از زاویهٔ غیر دینی به غزلیات حافظ نگریسته‌اند، به تناقض می‌رسد. به عنوان نمونه، حتی داریوش آشوری نیز در کتاب عرفان و رندی در شعر حافظ، حافظ را یک عارف می‌داند. [۱۹]
تصحیح شاملو از دیوان حافظ مورد نقد بسیاری از حافظ پژوهان، از جمله بهاءالدین خرمشاهی قرار گرفته‌است. [۲۰]

مرتضی مطهری در کتابی با عنوان تماشاگه راز ادعای شاملو بر تحریف دیوان حافظ و دست بردن در ترتیب ابیات را، بدون اینکه نامی از شاملو ببرد، مردود دانسته‌است. مقدمهٔ حافظ شیراز پس از انقلاب در ایران اجازه نشر نیافت و از آن پس حافظ شیراز بدون مقدمه منتشر شد و مجموعه‌ای با عنوان حواشی و یادداشت‌های حافظ شیراز که به بررسی وضع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوران حافظ و شرح و تفسیر چند غزل اوست تاکنون به انتشار نرسیده است.[۲۱]
او در سال ۱۳۵۰، پس از کنگرهٔ جهانی حافظ و سعدی در شیراز، گفت و گویی بحث برانگیز با روزنامه کیهان داشت. [۲۲]
نظرات شاملو درباره فردوسی و تاریخ ایران
در سال ۱۳۶۹ به دعوت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA) جلساتی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا برگزار شد که هدف آن، بررسی هنر و ادبیات و شعر معاصر فارسی بود. سخنران یکی از این جلسات احمد شاملو بود. او در این جلسات با ایراد سخنانی پیرامون شاهنامه به مباحث زیادی دامن زد. شاملو این سخنرانی را در توجه دادن به حساسیت و نقد برای رسیدن به حقیقت و نقد روش روشنفکری ایرانی و مسئولیت‌های آن ایراد کرد و با طرح سؤالی فرهیختگان ایرانی خارج از کشور را به بازبینی و نقد اندیشه و یافتن پاسخ برای اصلاح فرهنگ و باورها فراخواند. [۲۳]
اظهار نظر شاملو درباره تاریخ ایران پیشاپیش در کتاب جمعه، در پانویس نوشتاری که قدسی قاضی‌نور درخصوص حذف مطالبی از کتاب‌های درسی پس از انقلاب به رشتهٔ تحریر درآورده بود، به چاپ رسیده بود ولی واکنش نسبت به آنها، پس از سخنرانی در دانشگاه برکلی نمایان شد.
برخی از معاصران در دوران حیات شاملو او را علناً و مستقیماً دربارهٔ نظراتی که در دانشگاه برکلی در مورد فردوسی و تاریخ ایران بیان کرده بود، مورد انتقاد قرار دادند[۲۴]. فریدون مشیری و مهدی اخوان ثالث از این دست بودند.
آثارشناسی
تمام مطالب این بخش با توجه به اطلاعات ارائه شده در کتاب‌شناسی احمد شاملو تهیه شده‌است. این کتاب‌شناسی در منابع مختلف از جمله احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها[۲۵]، شناخت‌نامهٔ احمد شاملو[۲۶]، در بارهٔ هنر و ادبیات[۲۷] منتشر شده‌است. هر جا از منبع دیگری استفاده شده باشد در پانویس ذکر شده‌است. برای اطلاع بیشتر از فهرست و شناسهٔ آثار شاملو و آثاری که در آن به فعالیت‌ها و آثار شاملو پرداخته‌اند به آثارشناسی توصیفی احمد شاملو [۲۸] مراجعه کنید.
دفترهای شعر
برای نوشتن این بخش علاوه بر منابع یاد شده در بخش کتاب‌شناسی، از احمد شاملو مجموعهٔ آثار دفترِ یکم:شعرها[۲۹] نیز استفاده شده‌است. تاریخ‌ها به‌جز مورد اول مربوط به زمان سرودن شعرهای موجود در دفتر شعر مربوطه‌است. مورد اول سال انتشار است.
• ۱۳۲۶ آهنگ‌های فراموش‌شده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد.
• ۱۳۲۹-۱۳۲۶ آهن‌ها و احساس، در چاپ‌خانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد.
• ۱۳۳۰-۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰.
• ۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپ‌های سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیه‌های خاک.
• ۱۳۳۵-۱۳۲۶ هوای تازه
• ۱۳۳۸-۱۳۳۶ باغ آینه
• ۱۳۴۰-۱۳۳۹ لحظه‌ها و همیشه
• ۱۳۴۳-۱۳۴۱ آیدا در آینه
• ۱۳۴۴-۱۳۴۳ آیدا: درخت و خنجر و خاطره!
• ۱۳۴۵-۱۳۴۴ ققنوس در باران
• ۱۳۴۸-۱۳۴۵ مرثیه‌های خاک
• ۱۳۴۹-۱۳۴۸ شکفتن در مه
• ۱۳۵۲-۱۳۴۹ ابراهیم در آتش
• ۱۳۵۶-۱۳۵۵ دشنه در دیس
• ۱۳۵۹-۱۳۵۶ ترانه‌های کوچک غربت
• ۱۳۶۹-۱۳۵۷ مدایح بی‌صله
• ۱۳۷۶-۱۳۶۴ در آستانه
• ۱۳۷۸-۱۳۵۱ حدیث بی‌قراری ماهان
شعر (ترجمه)
• غزل غزل‌های سلیمان، ۱۳۴۷.
• هم‌چون کوچه‌یی بی‌انتها، ۱۳۵۲.
• هایکو، شعر ژاپنی، با ع. پاشایی، ۱۳۶۱.
• سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمه و اجرای شعرهایی از لنگستون هیوز، نشر ابتکار، ۱۳۶۲، ترجمه چند شعر دیگر از هیوز در ۱۳۷۰ با حسن قباد و موسیقی کیت جارت
• ترانه‌های میهن تلخ، ترجمهٔ شعرهایی از یانیس ریتسوس، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی میکیس تئودوراکیس، نشر ابتکار، ۱۳۶۰.
• ترانهٔ شرقی و اشعار دیگر، ترجمهٔ شعرهایی از فدریکو گارسیا لورکا، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی گیتار آتا هوآلپا یوپانکویی. نشر ابتکار، ۱۳۵۹.
• سکوت سرشار از ناگفته‌هاست، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرین‌بال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵.
• چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی) ترجمهٔ آزاد با محمد زرین‌بال و اجرای شعرهایی از مارگوت بیکل، موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار، ۱۳۶۵.
داستان و رمان و فیلمنامه
• زیر خیمهٔ گر گرفتهٔ شب، ۱۳۳۵
• زنِ پشتِ درِ مفرغی، ۱۳۳۵
• حلوا برای زنده‌ها، ۱۳۴۵
• درها و دیوار بزرگ چین، ۱۳۵۲
• تخت ابونصر (براساس داستان صادق هدایت)،، ۱۳۵۲
• میراث، ۱۳۶۵
• روزنامهٔ سفر میمنت اثر ایالات متفرقهٔ امریغ (اوکلند کالیفرنیا)، منتشر نشده‌است
رمان و داستان(ترجمه)
• نایب اول، اثر رنه بارژاول، ۱۳۳۰.
• پسران مردی که قلبش از سنگ بود، اثر موریوکایی، ۱۳۳۲.
• لئون مورنِ کشیش، اثر بئاتریس بک، ۱۳۳۴.
• برزخ، اثر ژان روورزی، ۱۳۳۴.،
• زنگار (خزه)، اثر هربرت لوپوریه، ۱۳۳۵.
• پابرهنه‌ها، اثر زاهاریا استانکو ترجمه ناقصی با عطا بقایی،. ۱۳۳۷، ترجمهٔ کامل ۱۳۵۰.
• افسانه‌های هفتاد و دو ملت در دو جلد، ۱۳۳۹.
• ۸۱۴۹۰، اثر آلبر شمبون، ۱۳۴۶.
• قصه‌های بابام، اثر ارسکین کالدول، ۱۳۴۶.
• خزه (ترجمهٔ مجدد زنگار)، ۱۳۵۰.
• دماغ، سه قصه و یک نمایش‌نامه اثر ریونوسوکه آکوتاگاوا، ۱۳۵۱.
• افسانه‌های کوچک چینی، ۱۳۵۱.،
• دست به دست، نوشتهٔ ویکتور آلبا، ۱۳۵۱.
• لبخند تلخ، ۱۳۵۱.
• زهرخند، ۱۳۵۲.
• مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل، ۱۳۵۲.
• سربازی از دوران سپری شده، ۱۳۵۲.
• شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنت‌اگزوپری. نخست در ۱۳۵۸ با نام مسافر کوچولو در کتاب جمعه منتشر شد و بار دیگر در ۱۳۶۳ به ضمیمهٔ نوار صوتی با موسیقی گوستاو مالر توسط نشر ابتکار انتشار یافت.
• بگذار سخن بگویم، اثر مشترک دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر، با ع. پاشایی، ۱۳۵۹ .
• دن آرام اثر میخائیل شولوخف، ۱۳۸۲.
• عیسا دیگر، یهودا دیگر، بازنویسی رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرین، در ۱۳۵۶. ترجمه شد اما تاکنون (۱۳۸۵) چاپ نشده‌است.
• گیل‌گمش، تهران، نشرچشمه، ۱۳۸۲.
نمایش‌نامه (ترجمه
• مفتخورها، اثر گرگهٔ چی‌کی، با انگلا بارانی، ۱۳۳۳.
• درخت سیزدهم، اثر آندره ژید، ۱۳۴۰.
• سی‌زیف و مرگ، اثر روبر مرل، با فریدون ایل‌بیگی، ۱۳۴۲.
• نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر، اثر ژیلبر سسبرون، ۱۳۶۱.
• خانهٔ برناردا آلبا، عروسی خون (با بازبینی مجدد) بار اول در ۱۳۴۷، با یرما در سه نمایشنامه از فدریکو گارسیا لورکا، ۱۳۸۰.
متن‌های کهن فارسی
• حافظ شیراز به روایت احمد شاملو، ۱۳۵۴ تصحیح دیوان حافظ، مقدمهٔ این کتاب پس از انقلاب اجازه چاپ پیدا نکرد و تمام چاپ‌های بعد از چاپ سوم (۱۳۶۰) بدون مقدمه منتشر شده‌است.[۳۰]
• افسانه‌های هفت گنبد، نظامی‌گنجوی، ۱۳۳۶.
• ترانه‌ها (رباعیات ابوسعید ابوالخیر، رباعیات خیام و رباعیات بابا طاهر)، ۱۳۳۷.
ادبیات کودکان
• خروس زری پیرهن پری، بر اساس قصهٔ آلکسی تولستوی، با نقاشی‌های فرشید مثقالی، ۱۳۳۸ و به صورت نوار صوتی برای کودکان، ۱۳۶۰.
• قصهٔ هفت کلاغون، با نقاشی‌های ضیاالدین جاوید، ۱۳۴۷.
• پریا، با نقاشی ژاله پورهنگ، ۱۳۴۷، به صورت نوار صوتی با صدای شاعر به نام قاصدک، ۱۳۵۸.
• چی شد که دوستم داشتن؟، اثر ساموئل مارشاک، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۸.
• ملکهٔ سایه‌ها، بر اساس قصه‌ای ارمنی، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۴۹.
• دخترای ننه دریا، با نقاشی ضیاءالدین جاوید، ۱۳۵۷.
• قصهٔ دروازهٔ بخت، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷.
• بارون، با نقاشی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷.
• یل و اژدها، بر اساس قصه‌ای از آنگل کرالی یی‌چف، با نقاشی اصغر قره‌باغی، ۱۳۵۸ و با ضمیمهٔ نوار صوتی، ۱۳۶۰.
• قصهٔ مردی که لب نداشت، با نقاشی مهردخت امینی، ۱۳۷۸.
سردبیری نشریه‌ها

 
هفته‌نامهٔ خوشه، شماره ۲۲ مرداد ۱۳۴۶(در سال ۱۳۴۸ با اخطار رسمی ساواک تعطیل شد.)
• هفته‌نامهٔ ادیب، صاحب‌امتیاز: سید اسماعیل یمینی، ۱۳۲۵.
• هفته‌نامهٔ سخن‌نو (پنج شماره)، که پس از ترور نافرجام شاه تعطیل می‌شود، ۱۳۲۷.
• مجلهٔ هنرنو، صاحب‌امتیاز: ا.ع.تهرانی، ۱۳۲۸.
• هفته‌نامهٔ آهنگ صبح، ۱۳۲۹-۱۳۲۸.
• هفته‌نامهٔ هدیه، با همکاری فرهنگ فرهی، ۱۳۲۹.
• هفته‌نامهٔ روزنه (نه شماره)، ۱۳۲۹.
• مجلهٔ خواندنی‌ها، سردبیر چپ (در مقابل سردبیر راست)، صاحب‌امتیاز: علی‌اصغر ایرانی، ۱۳۳۰.
• هفته‌نامهٔ آتشبار، به مدیریت ابوالقاسم انجوی شیرازیکه انتشار آن پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ باعث دیتگیری شاملو می‌شود، ۱۳۳۱.
• هفته‌نامهٔ بامشاد، صاحب‌امتیاز: تفضلی، سردبیر مسئول: اسماعیل پوروالی، ۱۳۳۵.
• هفته‌نامهٔ آشنا (هفده شماره)، ۱۳۳۷-۱۳۳۶.
• اطلاعات ماهانه، (از دورهٔ یازدهم) ۱۳۳۷.
• ماهنامهٔ اطلاعات، صاحب‌امتیاز و مدیر مسئول: عباس مسعودی (دو شماره)، ۱۳۳۸-۱۳۳۷.
• مجلهٔ فردوسی، ۱۳۳۹.
• هفته‌نامهٔ کتاب هفته(۳۶ شمارهٔ اول)، ۱۳۴۰.
• هفته‌نامهٔ ادبی و هنری بارو، صاحب‌امتیاز: هوشنگ کاووسی و زیر نظر احمدشاملو و یدالله رویایی- که بعد از سه شماره با اولتیماتوم وزیر اطلاعاتِ وقت تعطیل می‌شود، ۱۳۴۵.
• بخش ادبی و فرهنگی هفته‌نامهٔ خوشه- که در سال ۱۳۴۸ با اخطار رسمی ساواک تعطیل شد، از شهریور ۱۳۴۶.
• همکاری با روزنامه‌های کیهان فرهنگی و آیندگان، ۱۳۵۱.
• هفته‌نامهٔ ایرانشهر در لندن - که پس از انتشار ۱۴ شماره در دی‌ماه ۵۷ به علت اختلاف دیدگاه با صاحبان هفته‌نامه استعفا می‌دهد، شهریور ۱۳۵۷.
• هفنه‌نامهٔ کتاب جمعه که پس از ۳۶ شماره به اجبار تعطیل می‌شود، ۱۳۵۹-۱۳۵۸.
مجموعهٔ کتاب کوچه
مجموعه‌ٔ کتاب کوچه دایرة‌المعارفی است از ضرب‌المثل‌ها، تمثیل‌ها، باورها، خواب‌گزاری، تعبیرها، تکیه‌کلام‌ها، خرافه‌ها و اصطلاحات زبان عامیانه‌ و زندگی اجتماعی مردم تهران. از سال ۱۳۶۰ به بعد با همکاری آیدا شاملو تدوین شد. به دلیل توقف انتشار آن، شاملو در دوره‌هایی کار بر روی آن را رها کرد و به کارهای دیگر پرداخت. پس از درگذشت شاملو کار بر روی این کتاب توسط آیدا ادامه دارد. چاپ مجلدات این مجموعه که تا حرف ج (جلد یازدهم) منتشر شده، هنوز به پایان نرسیده‌است.[۳۱]
سخنرانی و شعرخوانی
• ۱۳۴۶ شب شعر در کرمانشاه به دعوت دانشجویان
• ۱۳۴۶ سخنرانی در دانشگاه شیراز
• ۱۳۵۱ (۲۶ مهرماه) شب شعر در انجمن فرهنگی گوته
• ۱۳۵۱ (اول آبان) شب شعر در انجمن ایران و آمریکا
• ۱۳۵۴ شرکت در کنگره‌ٔ نظامی‌گنجوی به دعوت دانشگاه رم
• ۱۳۵۵ سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاه‌های MIT بوستون، برکلی
• ۱۳۵۵ میهمان مدعو فستیوال جهانی شعر در سانفرانسیسکو و دانشگاه تگزاس در آستین، شب شعر به دعوت دانشجویان ایرانی فیلادلفیا و نیویورک
• ۱۳۵۵ شب شعر در انستیتو گوته
• ۱۳۶۷ سخنرانی تحت عنوان «من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!» در دومین کنگره‌ٔ بین‌المللی ادبیات: اینترلیت ۲، سخنرانی تحت عنوان «جهانِ سوم: جهانِ ما» در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور
• ۱۳۶۷ شب شعر در کُل‌لوکیومِ ادبی برلین غربی
• ۱۳۶۷ سفر به اتریش به دعوت دانشگاه اقتصاد وین و یورو آفریک اینستیتو، برای شب شعر و سخنرانی.
• ۱۳۶۷ شب شعر در شهر دانشگاهی گیسن آلمان.
• ۱۳۶۷ سفر به سوئد به دعوت انجمن جهانی قلم(Pen) و دانشگاه Göteborg (گوتنبرگ)؛ شب شعر در Folket hus («خانهٔ مردم»)، استکهلم
• ۱۳۶۹ میهمان مدعو مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA) در دانشگاه برکلی، سخنرانی‌های «حقیفت چقدر آسیب‌پذیر است» منتشر شده با نام «نگرانی‌های من» و «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ»، دو شب شعر در برکلی
• ۱۳۶۹ شب شعر دانشگاه UCLA لوس‌آنجلس، در رویس هال
• ۱۳۶۹ شب شعر و سخنرانی در دانشگاه‌های شیکاگو، میشیگان، کلمبیا، واشنگتن، راتگرز، هاروارد، دانشگاه تگزاس دردالاس و آستین
• ۱۳۶۹ سه شب شعر در بوستون و برکلی به نفع زلزله زدگان ایران
• ۱۳۶۹ شب شعر در کالج ارامنهٔ بوستون
• ۱۳۶۹ شب شعر به نفع آوارگان کُرد عراقی در UC برکلی و UCSC لوس‌آنجلس به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها (آمریکا)
• ۱۳۶۹ شب شعر به نفع آوار‌گان کُرد عراقی در دانشگاه وین (اتریش) به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها (اروپا)
• ۱۳۷۳ شب شعر در Göteborg، سوئد
• ۱۳۷۳ دو شب شعر در Åsa gymnasium استکهلم
سایر آثار و فعالیت‌ها [ویرایش]
• کارگردانی چند فیلم مستند قوم‌شناسی برای تلویزیون ملی، در سال‌های ۱۳۵۱-۱۳۴۸ از جمله پاوه، شهری از سنگ در دل تپه‌های سبز، آناقلیچ داماد می‌شود، عروسی در داراب‌کلا، رقص دیلمانی، یالانچی پهلوان، یاور سری، ورزا جنگ و نویسندگی و اجرای گفتار متن مستندهای باد جن (ناصر تقوایی، ۱۳۴۸)، مشهد، اصفهان، تبریز (حسین ترابی)، هفت شهر عشق (علی‌اکبر صادقی)، حمام گنجعلی‌خان، در ستایش هنر، نفت و مدرنیزاسیون (همایون پورمند، ۱۳۵۵) و...
• نوشتن مقدمه بر نمایشگاه و آثار نقاشی اردشیر محصص، گیتی نوین (زیر عنوان پوستموس : سیری در فضاهای شعری احمد شاملو) [۳۲])، ضیاء‌الدین جاوید، داریوش رادپور و بیژن بیژنی و مجموعه شعرهایی از نیما یوشیج، م. آزاد، ندا ابکاری و چند مجموعهٔ دیگر.
• نگارش و نشر بیش از پنجاه مقالهٔ تحلیلی و انتقادی در زمینهٔ ادبیات معاصر ایران و جهان، شعر و داستان، سینما و تئاتر، نقاشی و کاریکاتور، ادبیات کودک، فرهنگ عوام و ادبیات شفاهی، زبان و ترجمه، جامعه‌شناسی و سیاست، نقد و روشنفکری و ...گزینه‌ای از مقالات شاملو با عنوان از مهتابی به کوچه، انتشارات توس، تهران، ۱۳۵۷ منتشر شده و مجموعه مقالات شاملو با همین عنوان در حال گردآوری است.
• انجام بیش از چهل گفت‌وگو، مصاحبه و میزگرد با مطبوعات و تلویزیون‌های داخلی و خارجی پیرامون هنر و ادبیات، سیاست و فرهنگ، نقد و روشنفکری و... که مجموعهٔ این گفت‌وگوها و مصاحبه‌ها گردآوری شده است.
• دکلمه و شعرخوانی آثار شاعران کهن فارسی چون حافظ، مولوی، خیام، عطار، باباطاهر و شعرهای نیما و خودش و ترجمه‌هایش از شعرهای لورکا، ژاک پره‌ور، مارگوت بیکل و لنگستون هیوز.
• محمدعلی، محمد. «گفت‌وگو با احمد شاملو». در گفت‌وگو با احمدشاملو، محمود دولت‌آبادی، مهدی اخوان ثالث. تهران: نشر نقره، ۱۳۷۲. ۸۰-۹.
• در بارهٔ هنر و ادبیات دیگاه‌های تازه، گفت‌وشنودی با احمد شاملو. حریری، ناصر. چاپ سوم. تهران: نشر اویشن و نشر گوهرزاد، ۱۳۷۲.
• شب‌های شعر خوشه. شاملو، احمد. تهران: انتشارات گل‌پونه، ۱۳۷۷. شابک ‎۴۰۴۶۶۶۳۹۶۴.
آثار درباره شاملو
کتاب‌ها، مقاله‌ها و گفت‌وگوهای بسیاری دربارهٔ شاملو و نقد آثارش به چاپ رسیده که به تعدادی اشاره شده است. برای اطلاع دقیق به آثارشناسی توصیفی احمد شاملو مراجعه کنید.
کتاب
• دستغیب، عبدالعلی. نقد آثار احمد شاملو، تهران: چاپار، ۱۳۵۲.
• پورنامداران، تقی. سفر در مه: تاملی در شعر احمد شاملو، تهران: آبان، ۲۵۳۷ ۱-۰۴-۶۷۳۹-۹۶۴ ISBN
• مهاجرانی، سیدعطاءالله. گزند باد، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۹.
• اخوان لنگرودی، مهدی. یک هفته با شاملو، تهران: مروارید، ۱۳۷۲.
• پاشایی، ع. انگشت و ماه، تهران: نگاه،۱۳۷۷ ۱-۰۴-۶۷۳۹-۹۶۴ ISBN
• پاشایی، ع. احمد شاملو از زخم قلب... (گزیده شعرها و خوانش شعر)، تهران:نشر چشمه، ۱۳۷۳.
• نیکبخت، محمود. از اندیشه تا شعر (مشکل شاملو در شعر)، تهران: هشت‌بهشت، ۱۳۷۴.
• مجابی، جواد. شناخت‌نامهٔ احمد شاملو، تهران: قطره ۱۳۷۷ ۵-۸۶-۵۹۵۸-۹۶۴ ISBN
• آزاد، پیمان. در حسرت پرواز: حکایت نفس در شعر شاملو و سپهری، تهران: هیرمند،۱۳۷۴ ۳-۵۱-۵۵۲۱-۹۶۴ ISBN
• پاشایی، ع. نام همه شعرهای تو، تهران: ثالث، ۱۳۷۸.
• ارجمند، بهمن. لعنت جاودانه، تهران: آشنا، ۱۳۷۹.
• مجابی، جواد. آینه بامداد: طنز و حماسه در آثار شاملو، تهران: فصل سبز، ۱۳۸۰.
• فلکی، محمود. نگاهی به شعر شاملو، تهران: مروارید، ۱۳۸۰.
• نوری‌زاد، محمدحسین. چهار افسانه شاملو، تهران: دنیای نو، ۱۳۸۰.
• به کوشش صاحب اختیاری، بهروز و حمیدرضا باقرزاده. احمد شاملو شاعر شبانه‌ها و عاشقانه‌ها، تهران: هیرمند، ۱۳۸۱ ۹۶۴-۶۹۷۴-۴۰-۶ ISBN
• به کوشش: سرکیسیان، آیدا. بامداد همیشه (یادنامهٔ احمد شاملو)، تهران: نگاه، ۱۳۸۱ ۵-۱۲۳-۳۵۱-۹۶۴ ISBN
• شهرجردی، پرهام. ادیسهٔ بامداد، تهران: انتشارات کاروان، ۱۳۸۱. [۱]
• جلالی، بهروز. قناری به روایت سوم، تهران: روزگار، ۱۳۸۱.
• فرخزاد، پوران. مسیح مادر، تهران: ایران‌جام، ۱۳۸۳.
• سلاجقه، پروین. امیرزادهٔ کاشی‌ها، تهران: مروارید، ۱۳۸۴.
• پرهیزکاری، سعید. سنگ بر دوش، تهران: مهر برنا، ۱۳۸۴.
• بقایی، محمد (ماکان). شاملو و عالم معنا، تهران: مروارید، ۱۳۸۶.
• جم‌زاده، الهام. آنیما در شعر شاملو، تهران: شهر خورشید، ۱۳۸۶.
• خداجو، علی. نقد و بررسی آثار احمد شاملو و منوچهر آتشی در یک بحران تطبیقی، رشت: حرف نو، ۱۳۸۶.
• اشرافی، منصوره.[۲] معشوق بی صدا: رویکردی جامعه شناختی بر عاشقانه‌های احمد شاملو [۳]، تهران: مینا، ۱۳۸۶.
• مظفری ساروجی، مهدی. از بامداد (گفت‌وگوهایی پیرامون زندگی و آثار شاملو)، تهران: مروارید، ۱۳۸۶.
• ترابی، ضیاءالدین. بامدادی دیگر، تهران: نشر افراز، ۱۳۸۷.
• حقوقی، محمد. شعر زمان ما، انتشارات نگاه.
• از رودکی تا شاملو، انتشارات آوای دانش.
• فرخزاد، پوران. دستان سخنگوی شاملو
و آثاری که در بخش‌هایی از آن به شاملو پرداخته‌اند:
• زرین‌کوب، حمید. چشم‌انداز شعر نو فارسی، تهران: توس، ۱۳۵۸.
• شفیعی کدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی، تهران: توس، ۱۳۵۹.
• شفیعی کدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر، تهران: آگاه، ۱۳۶۸.
• شمس لنگرودی، محمد. تاریخ تحلیلی شعر نو، تهران: مرکز، ۱۳۷۰.
• مختاری، محمد. انسان در شعر معاصر، تهران: توس، ۱۳۷۱.
• براهنی، رضا. طلا در مس، تهران: ناشر مؤلف، ۱۳۷۱.
• فلکی، محمود. موسیقی در شعر سپید فارسی، تهران: نشر دیگر، ۱۳۸۰.
مقالات و ویژه‌نامه‌ها درباره شاملو
• ماهنامهٔ اندیشه و هنر، ویژهٔ ا.بامداد، به سردبیری و مدیریت دکتر ناصر وثوقی. دورهٔ پنجم، شمارهٔ ۲، فروردین ۱۳۴۳.
• هفته‌نامه رستاخیز جوانان، زیر نظر حسین سرفراز، شماره ۱۵۱، ۳۱ تیر ۱۳۵۷.
• بولتن تلویزیون ما، زیر نظر پریسا ساعد، شماره ۱، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۹، چاپ کالیفرنیا.
• مجلهٔ زمانه، مدیر و سردبیر: خسرو قدیری، شماره ۱، مهرماه ۱۳۷۰، سن هوزه، کالیفرنیا.
• هفته‌نامه رویش، سال اول، شماره ۶، آذرماه ۱۳۷۴، چاپ اونتاریو (کانادا).
• ماهنامه دفتر هنر، صاحب امتیاز و سردبیر بیژن اسدی پور، سال چهارم، شماره ۸ و ۹، مهر و اسفند ۱۳۷۶، نیوجرسی (آمریکا).
• هفته‌نامه ساحل، ویژه کوچ شاعرانه احمد شاملو، چهارشنبه ۵ مرداد ماه ۱۳۷۹.
• ماهنامه نافه، صاحب‌امتیاز و مدیر مسئول: ناهید توسلی، سال اول، شماره ۳ و ۴، مرداد و شهریور ۱۳۷۹.
• ماهنامه تصویر، صاحب‌امتیاز و مدیر مسئول: سیف‌الله صمدیان، شماره ۳۲ تابستان ۱۳۷۹.
• دوماهنامه آفتاب، مدیر مسئول: عباس شکری، شماره ۴۳ و ۴۴، مهرماه ۱۳۷۹، چاپ اسلو (نروژ).
• ایرانشهر، تک‌شماره، بنیانگذار: بیژن خلیلی، آبان ماه ۱۳۷۹.
• ماهنامه کلک، صاحب‌امتیاز و مدیر مسئول: میرکسرا حاج‌سیدجوادی، «ویژه انقلاب مشروطیت- یادواره احمد شاملو»، شماره ۱۲۰-۱۱۷، آذرماه ۱۳۷۹.
• دو ماهنامه پایاب، شماره ۳، آبان ۱۳۷۹.
• ماهنامه دنیای سخن، ویژه احمد شاملو، هوشنگ گلشیری و نصرت رحمانی، سال شانزدهم، شماره ۹۱، پاییز ۱۳۷۹.
• چنین گوید بامداد شاعر (ویژه‌نامه بامداد به یاد احمد شاملو)، آرش، سوئد، پاییز ۱۳۷۹.
• فصل‌نامه گوهران، شماره ۹ و ۱۰، پاییز و زمستان ۱۳۸۴.
• مجموعه مقالات ششمین همایش بین المللی انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی، تناسب و تقابل عناصر در شعر شاملو، فریدون قدحچی پورآذر، چاپ اول، انتشارات خانه کتاب، خرداد 1390
تصویری
• فیلم Ahmad Shamlou: Master Poet of Liberty ساخته مسلم منصوری (۱۹۹۹)
• احمد شاملو به روایت تصویر، کارگردان رضا علیپور متعلم، تصویر دنیای هنر
ترجمه آثار به زبان‌های دیگر

 
تصویر روی جلد سرودهایی در عشق و امید، فرانسوی
• ۱۳۶۶ ترجمهٔ ژاپنی ابراهیم در آتش به ترجمه‌ٔ شوکو یاناگا در مجله‌ٔ (توکیو، موسسهٔ مطالعهٔ زبان‌ها و فرهنگ‌های آسیا وILCAA آفریقا).
• ۱۳۷۱ منتخبی از ۴۲ شعر به زبان ارمنی با نام من دردِ مشترکم در ایروان با ترجمه‌ٔ نُروان. ناشر: کانون فیلم ارمنستان.
• ۱۳۷۱ منتخبی از ۱۹ شعر به زبان سوئدی و فارسی با نام عشق عمومیAllom Fattande Karlik در استکهلم سوئد به ترجمه‌ٔ آذر محلوجیان. Azar Mahloujian ناشرانتشارات آرش.
• ۱۳۷۱ منتخبی از ۱۹ شعر به زبان فرانسه و فارسی با نام سرودهای در عشق و امید Hymnes damour et despoir فرانسه به ترجمه‌ٔ پرویز خضرایی: Ahmad Shamlou Version Francaise, Parviz Khazrai ناشر .Orphe La Diffrence
• ۱۳۷۱ منتخبی از ۶ شعر به زبان اسپانیایی با نام (Aurora) بامداد در مادرید، به ترجمه‌ٔ کلارا خانِس Clara Janes شاعر اسپانیایی.
• ۱۳۷۳ منتخبی از اشعار شاملو توسط جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه گردیده و توسط انتشارات YKY در ترکیه چاپ شده است.
• ۱۳۷۷ منتخبی از ۲۸ شعر به سوئدی: Baran Forlag Stockjolm, Dikter om Natten (شعرهای شبانه) ترجمهٔ سعید مقدم و جان کرلسون Orers: Janne Carlsson & Said Moghadam
• ۱۳۷۸ منت

:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: شاملو , ,

تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1243
نویسنده : آوا فتوحی

سید محمود فرخ خراسانى متخلص به «فرخ» فرزند سید احمد جواهرى متخلص به «دانا»، مقدمات فارسى و عربى را در مدارس قدیمه (مكتبى در مجاورت منزلشان) آموخت، الفباى قرآن را فراگرفت و كتاب‏هاى موش و گربه و حسنین و عاق والدین و حسین كرد و نصاب الصبیان و گلستان سعدى را خواند، امثله و صرف میر را در یكى از حجره‏هاى صحن نو از آخوند مكتبدارى به نام ادیب‏السلطنه آموخت. فنون ادب را (انموذج و هدایة و مغنى و مطول) از محضر شیخ محمدحسین سبزوارى و پدر خود (كتاب گوهر مراد را پیش پدرش خواند) فراگرفت، در هشت سالگى به نظم شعر پرداخت، بیشتر اشعار وى به سبك خراسانى است.
سال‏ها تصدى امور آستان قدس رضوى را بر عهده داشت و چندى نیز كفیل استاندارى خراسان بود. وى در همان حال عضویت هیئت مدیره كارخانه‏ى نخ‏ریسى و برق خسروى را نیز داشت. ضمنا دوره‏هاى دوازدهم و سیزدهم مجلس شوراى ملى نماینده‏ى قوچان بود. در سال‏هاى آخر عمر در مشهد انزوا گزید و به تأسیس انجمن ادبى فرخ اقدام كرد. در سال 1353 دانشگاه مشهد به محمود فرخ مقام استادى افتخارى دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى آن دانشگاه را اعطاء كرد.
فهرست آثار وى به شرح زیر است: تصحیح و چاپ تاریخ مجمل فصیحى خوافى (سه جلد، 1339)؛ مناظرات و اخوانیات، سفینه‏ى فرخ (دو جلد، 1332)؛ دیوان اشعار (شامل چهار هزار بیت كه به چاپ نرسیده است)؛ روضه‏ى خلد (1345)؛ مثنوى فروزنده و منتخب آثار و شرح احوال استاد منشى باشى نصرت (1331)؛ خلاصه‏ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى معروف به مراغه‏اى و مثنوى منطق‏العشاق یا ده نامه‏ى احدى (1335). از فرخ چند مقاله تحقیقى و ادبى در مجله‏هاى «آینده» «یغما» «فرهنگ خراسان» و «یادگار» طبع شده است.
ادیب و شاعر تواناى معاصر، فرزند میرزا احمدخان جواهرى خراسانى، در 1274 ش در مشهد تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى وارد حوزه‏ى علمیه‏ى مشهد شد و نزد علماى مشهور آن زمان از جمله ادیب نیشابورى، ادبیات فارسى و عربى را به حد كمال رسانید و به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. وى از جوانى در تشكیل انجمنهاى ادبى در مشهد و همكارى با مطبوعات پیشقدم بود و اشعار او در بیشتر جراید انتشار مى‏یافت. فرخ در ادوار دوازدهم و سیزدهم مجلس شوراى ملى كه انتخابات هر دو دوره در اوج دیكتاتورى انجام گرفته بود، وكیل شد ولى از آن پس همچنان در آستانه مشغول كار بود. مدتى نیز كفیل آستان قدس رضوى بود و بیشتر وقت او صرف كارهاى ادبى مى‏شد. وى را باید یكى از شعراى بزرگ معاصر دانست، مخصوصا در قصیده در زمره‏ى چند استاد معاصر مى‏باشد. در سن 84 سالگى در مشهد وفات یافت. تالیفات زیادى از او باقى مانده است.
(1360 -1275 ش)، مصحح و شاعر، متخلص به فرخ. در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش از ادیبان خراسان بود. علوم مقدماتى را در مدارس قدیمه‏ى آن شهر و فنون ادب را در محضر شیخ محمد حسین سبزوارى و پدر خود آموخت و در هشت سالگى به نظم شعر پردات. وى داراى مشاغل مختلفى، از جمله: ریاست دفتر آستان قدس رضوى، نمایندگى مردم قوچان در دوره‏هاى دوازدهم و سیزدهم مجلس شوراى ملى بود. فرخ در 1323 ش به ازبكستان سفر كرد. از آثارش: «سفینه‏ى فرخ»؛ تصحیح «مجمل فیحصى»؛ تصحیح كتاب «روضه‏ى خلد»، مجد خوافى؛ «خلاصه‏ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى».[1]
برگرفته از کتاب: گلزار مشاهیر

منابع زندگینامه: [1] آینده (س 7، ش 4، ص 330 -321)، ادبیات معاصر (79 -87)، زندگینامه‏ى رجال و مشاهیر (67 -64 / 5)، سخنوران نامى (299 -290 / 1)، سخنوران نامى معاصر (2623 -2618 / 4)، صدف (542 -533)، صد سال شعر خراسان (431 -418)، فرهنگ سخنوران (697)، مؤلفین كتب چاپى (72 -71 / 6).

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: فرخ , خراسان , فرخی خراسانی , سایت , وب , وبلاگ , ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1043
نویسنده : آوا فتوحی

 

محمد تقی، پسر محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی است و در سال 1304 هـ ق. در مشهد به دنیا آمده است.پدر بهار با آنکه ملک الشعرای زمان خود بود دوست نداشت پسرش به شعر و شاعری روی آورد، اما علیرغم خواست پدر، بهار شاعری را از چهارده سالگی آغاز کرد.در اوایل، اطرافیان فکر می کردند که او اشعار پدرش را به نام خودش می خواند و شاعر بودن بهار را باور نداشتند . سرانجام کار بهار با مدعیان به جایی رسید که قرار شد بهار به صورت بدیهه سرایی با لغاتی که مخالفشان می گویند، در حضور جمع شعری بسازد. در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود از بهار خواستند تا با چهار کلمه : چراغ، نمک ، چنار و تسبیح، چهار مصراع به وزن رباعی بگوید و بهار این رباعی را در چند لحظه ساخت:

به خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کان نمک
کس میوه نچیده است از شاخ چنار

باز رباعی دیگری با این چهار کلمه مطرح شد: خروس، انگور، درفش، سنگ و او این رباعی را ساخت:

برخاست خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصه مشت است و درفش
جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست

پس از مرگ پدر بهار، به فرمان مظفرالدین شاه لقب ملک الشعرایی به پسر واگذار گردید.محمدتقی تخلص خود را نیز از "بهار شیروانی"، یکی از شاعران عهد ناصرالدین شاه گرفت."بهار" ادب فارسی را نزد پدر آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجالس آزادی خواهان شرکت می کرد و در سال 1324 هـ.ق که نهضت مشروطه به پیروزی رسید، "بهار" بیست سال داشت.

"بهار" در دوره استبداد صغیر در خراسان به چاپ روزنامه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشنهای ملی مشهد خوانده می شد. او در سال 1328 هـ.ق در مشهد به انتشار روزنامه "نوبهار" پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روسها و دخالت آنان در سیاست داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. بهار سپس روزنامه ای به نام "تازه بهار" را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید گردید. اشعار آغاز جوانی بهار، که ملک الشهرای آستان قدس رضوی بود، بیشتر زمینه های مدح داشت، مانند: مدح امام هشتم ، مدح حضرت ختمی مرتبت، مدح مظفرالدین شاه . . . و بهار در آن اشعار از استادان قدیم شعر فارسی پیروی می کرد. بعد از مشروطیت و ورود به جرگه آزادی خواهان او شعر خود را وقف آزادی کرد. اشعار "بهار" در این دوره پرشور و صمیمی است او با سیاستهای استعماری به پیکار برمی خیزد.
او با تصویر اوضاع و احوال زمان خود، مردم را به شرکت امور سیاسی و اجتماعی فرا می خواند.پس از جنگ جهانی اول "بهار" که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ روزنامه "نوبهار" را از سرگرفت. در سال 1332 هـ.ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار روزنامه "نوبهار" ادامه داد.

"بهار" در سال 1334 هـ.ق با ایجاد جمعیتی به نام "دانشکده"، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال 1336 هـ.ق به انتشار مجله "دانشکده" دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود. "بهار" در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار می رفت."بهار" در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت. بعد از این سالها "بهار" رو به تدریس و تعلیم آورد و هفده سال از عمر اخود را به دور از سیاست گذراند.بعد از شهریور ماه 1320 هـ. ش مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوییس سفر کرد.او پس از معالجه در 1328 هـ.ش به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه 1330 هـ.ش درگذشت.

آثار بهار

1- دیوان اشعار، که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، مسمط، مثنوی، غزل و قطعه است.
2- سبک شناسی، در سه جلد در باره سبک نوشته های منثور فارسی است.
3- تاریخ احزاب سیاسی.
4- تصحیح برخی از متون کهن، مانند: تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی.
5- انتشار روزنامه و مجلاتی که در شرح احوالش از آنها نام برده شد.
سبک بهار در شعر

"بهار" قصیده سراست و از پیروان شعر قدیم است.

امتیاز "بهار" در آن است که با وجود پایبندی به مکتب شعر قدیم توانسته است شعر خود را با خواسته های ملت هماهنگ سازد.

"بهار" در دوره دوم فعالیت ادبی، قدم به قدم با زمان پیش می آید و به طرز و اسلوب جدید رغبت می کند و به تجدد می گراید و با شاعران جوان و متجدد همکاری می کند. او هرگونه تجدد در ادبیات را می پذیرد، ولی سعی می کند اصول و سنت های قدیمی را حفظ کند.

بهار از یک سو شیفته نمونه ها و یادگارهای شعر قدیم است و از سوی دیگر از تحول زمان بیخبر نیست. به سبک و زبان و آهنگ گویندگان قدیم سخن می گوید و با این همه میل دارد روشهای جدید را با اصول شعر کهن سارش دهد.

بهار با همه میل و ادعا به تجدد دوستی، می کوشد که افکار و احساسات خود و مسائل نوین را در همان اشکال و قالبهای کهن بریزد.مستزادهای او از نظر روان بودن و هماهنگی در مضامین و مصراع های بلند و کوتاه بسیار جالب است. در مثنوی ها و قطعات، غالباً نکات و معانی اخلاقی به کار برده است و لحن بیان نظامی و سنایی و جامی را به یاد آورد. او در همان حال که به حافظ و سعدی و عراقی نظر دارد، لغات و اصطلاحات خاص اهل سیاست و روزنامه نویسان هم عصر خود را نیز به کار می برد.قصاید او محکم و سنگین و گرم است. شور حماسی که در طبع او هست، قصایدش را والا باشکوه کرده است. البته سردی حرمان و نومیدی نیز در قصایدش به چشم می خورد.
اشعاری که بهار برای دوستان خود سروده، همه لطیف و ساده و آکنده از شوق و صفاست. مزیت سخن بهار در این است که توانسته است الفاظ ساده و عامیانه را در میان لغات و ترکیبات کهنه و جاافتاده سبک خراسانی و سبک عراقی وارد کند.


نمونه هایی از شعر بهار

مرغ سحر ناله سر کن----- داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار، این قفس را----- برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ----- نغمه آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه این خاک توده را----- پر شرر کن، پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد----- آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت----- شام تاریک ما را سحر کن

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت----- شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است----- ابر چشمم ژاله بار است

این قفس چون دلم----- تنگ و تار است

شعله فکن در قفس ای آه آتشین----- دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نگه ای تازه گل از این----- بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن

مرغ بی دل، شرح هجران----- مختصر کن مختصر کن مختصر کن

***

برخیزم و زندگی ز سرگیرم ----- وین رنج دل از میانه برگیرم

باران شوم و به کوه و در بارم----- اخگر شوم و به خشک و تر گیرم

زان نی شرری به پا کنم وز وی----- گیتی را جمله در شرر گیرم

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: بهار , ملک , ملک الشعرا , نویسنده , شاعر , ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 1032
نویسنده : آوا فتوحی

احمد گلچین معانی متخلص به گلچین فرزند علی اکبر از شاعران بزرگ معاصر است . وی در سال 1295 در تهران متولد شد . پس از پایان دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه در سال 1313 در اداره ثبت اسناد و مدارک به خدمت مشغول شد و ضمن انجام خدمت دولتی به همکاری با روزنامه و مجله های کشور پرداخت و اشعار سیاسی و فکاهی خود را با نام های مستعار سیمرغ ، سجاف دفتر ، اشعر الممالک ، شاعر باشی ، لجباز ، توچه ، سارق دیوار در روزنامه های ایران منتشر کرد .در انجمن ادبی حکیم نظامی به مدیریت وحید دسگیری و انجمن ادبی فرهنگستان عضویت داشت و سال ها دبیر اول و رئیس دبیر خانه انمن ادبی فرهنگستان بود.

از سال 1330 الی 1338 بعا از ظهر ها در کاتبخانه ملی ملک در تهران به کتابداری اشتغال داشت و در سال 1338 به کتابخانه مجلس شورای ملی منتقل شد و در افند 1342 بازنشسته شد

از سال 1343 الی 1355 به سمت کارشناس امور گتابخانه ها و مشاور فرهنگی نیابت تولیت آستان قدس رضوی در مشهد به خدمت اشتغال داشت

وفات این شاعر پژوهشگر در سال 1377 در تهران اتفاق افتاد

آثار :

دیوان اشعار

گلزار معانی

رساله تحقیقی گلشن راز

شهر آشوب در شعر فارسی

تذکره پیمانه

کاروان هند

شرح دیباچه انیس الارواح در موسیقی با شواهد منظوم

تصحیح و چاپ لطایف الطوایف تالیف فخرالدین علی صفی بیهقی

تصحیح و چاپ تذکره منظوم رشهسروذه محمد باقر رشح اصفهانی

تصحیح و چاپ تاریخ ملازاده در ذکر مزارات بخارا

تصحیح و چاپ تذکره میخانه تالیف ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی

تصحیح و چاپ کنوزالاسرار و رموز الاحرار

شرح منظوم اسوانح فی العشق شیخ احمد غزالی

چند مجلد ار فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی

رساله در بیان کاغذ و مرکب و رنگ های الوان

از روی کتاب کودکی خواند ایران وطن عزیز ما است

گفتاکه معلمش بگو ماست ما است مخوان که ناروا است

شاگردک بینوا ندانست که ماست جدا وطن جدا است

وز گفتن ماست رو ترش کرد که ماست جدا وطن جداست

گفتا اگر وطن بود ماست ماک و مرقش بگو کجاست

استاد که مرد زیرکی بود چون دید که پرسشی بجا است

گفتش که گر آبکی است این ماست بشنو که بگویمت چرا است

اکنون که اساس ماست مالی بنیان کن خلق بینوا است

وز جمله حقوق خویش محروم این قوم به ضعف مبتلا

ماک و مرغی که دارد این ماست در سفره چرب اغنیا است

ترشیده و چرخ کرده اش نیز قوت شب و روز هر گدا است

گر خاصیتی بود در این ماست البته نصیب اقویا است

کار ضعفا همیشه کشکی است زین ماست کشان بی حیا است

گر ماو توایم شلتر از ماست گر ماست شل است از خود ماست

دیدی ای ماه که شمع شب تارم نشدی تانگشتی زغمم شمع مزارم نشدی

بی خبر از برمن رفتی واین دردم گشت که خبردار ز دشواری کارم نشدی

روی برتافتی و پشت و پناه دل من نشدی کز همه جا رو به تو آرم نشدی

زاریم دیدی و آنقدر تغلا کردی که خبردار ز حال دل زارم نشدی

غافل از یاد تو بودم که نگشتی یارم یا بدیدی که غم روی تو دارمم نشدی

یاد آن عهد که از یکدلی و یک جهتی لحظه ای دور از آغش و کنارم نشدی

+++++++++++++++

نگهش

نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم

دیده روشن بصفای رخ ماهش کردم

تا برم ره بدل آن گل خندان چو نسیم

گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم

همچو ان تشنه که راهش بزند موج سراب

اشتباه از نگه گاه بگاهش کردم

دیدمش گرم سخن دوش چو در صحبت غیر

غیرتم کشت ولی خوب نگاهش کردم

دور آن زلف پریشان دلم ارام نیافت

گرچه زندانی شبهای سیاهش کردم

حاصل شمع وجودم همه اشک آمد و آه

و آنقدر سوختم از غم که تباهش کردم

مهربان گشت مه من بسرودی " گلچین "

تا نثار قدم این مهر گیاهش کردم

+++++++++++++++

مه روی تو، شب موی تو، گل بوی تو دارد

گلزار جهان خرمی از روی تو دارد

گردون که سرا پای وجودش همه چشم است

پیوسته نظر در خم ابروی تو دارد

مهتاب شب افروز که از هاله کند زلف

خود سایه ای از خرمن گیسوی تو دارد

نرگس که نظر باز بود در صف گل ها

تا چشم تو را دیده نظر سوی تو دارد

با نکهت زلف تو نسیم سحری را

هر جا نگرم سر به تکاپوی تو دارد

تا ساقی این بزم تویی باده ی گلرنگ

این گرمی و لطف از اثر خوی تو دارد

گلچین که به شیرین سخنی شهره ی شهر است

لطف سخن از لعل سخنگوی تو دارد



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: گبچین , ,
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392
بازدید : 1126
نویسنده : آوا فتوحی

 

پ

در نوزدهمين نشست عصر كتاب با سخنراني علي اكبر رضادوست شامگاه شنبه 28 آبان ماه در ساختمان امور فرهنگي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور با موضوع هرمنوتيك در مثنوي معنوي برگزار شد.

اين كارشناس زبان و ادبيان فارسي در سخناني كه در اين نشست ايراد كرد هرمنوتيك را شاخه اي از انديشه هاي مولانا جلال الدين رومي ارزيابي كرد كه در جهان معاصر در ذيل عنوان علمي مجزايي بررسي مي شود و با اين مقدمه به تنهايي و انزواي فكري اين انديشمند و شاعر ايراني در عصر خويش اشاره كرد.

آقاي رضادوست هرمنوتيك را مجموعه اي از نظريات مختلف در رابطه با فهم، تاويل، تفسير و برداشت در مواجهه با هر نوع سوژه اعم از متن يا هر مقوله ديگر تعريف كرد. و البته به تعریف پل ريكور هم اشاره ای داشت که مطابق آن: نظريه عمل فهم در رابطه با جريان تفسير متون را هرمنوتيك مي گويند.

وي با اذعان بر اهميت مساله قرائت و خوانش در متون ديني و تاكيد بر آن به اسطوره هرمس كه پيام خدايان را از كوه المپ دريافت كرده و براي مردم قرائت، ترجمه و تفسير می نمود به عنوان بنيان اسطوره اي اين مكتب اشاره نمود.

به عقيده وي نخستين بارقه هاي شكل گيري دانش هرمنوتيك در آثار ارسطو، افلاطون و گزنفون در عصر پيش از ميلاد بروز يافته كه در نوشته هاي خويش با به كار بستن واژه هرمنيون و هرمنيا بر تلفظ، ترجمه و تفسير تاكيد مي ورزيده اند.

اين پژوهشگر همشهري در زمينه آثار و عقايد مولوي مي گويد: دوران جديد دانش مزبور با كتاب هرمنوتيك مقدس در قرن هفدهم شروع مي شود.

وي به تاثيرات توماس اكويناس (همعصر وي با مولانا) و مارتين لوتر رهبر نامدار جنبش اصلاح وضع ديني بر دانش تفسير و تاويل متن تاكيد مي كند و اظهار مي دارد: جنبش اصلاح ديني با حذف معيار عمل صالح و نيز عدم نياز به مفسر براي فهم دين موجبات نگراني ارباب كليسا را فراهم آورد.

به نظر وي فردريك شلاير ماخر يكي از چهره هاي اصلي هواخواه تبديل هرمنوتيك به علمي عمومي و به گزاره ها و قواعد عام تر همچون علوم تجربي بوده كه دو شيوه و ساز و كار دستور زباني و نيز روانشناسي را سرلوحه آموزه هاي خويش قرار داده است.

آقاي رضادوست همچنين متذکر شد: شلاير ماخر نظريه دور هرمنوتيكي به اين معنا كه فهم متن نيازمند فهم واژه است و فهم واژه نيازمند فهم كل متن و از اين طريق تسلسلي جديد شكل مي گيرد را پايه گذاري كرده است.

به عقيده وي بعد از ماخر، دي ال تاي كه شاگرد ماخر بوده روش او را ادامه مي دهد و البته بر روش روانشناختي وي تاكيد بيشتري مي نهد چندان كه به رمانتيك بودن متهم مي شود. البته وي در مقابل سنت رايج فلسفي وقت كه مقارن اوج گيري مكتب پوزيتويسم و سردمداري عقل نقاد و خرد ناب در علوم تجربي بوده به دنبال سمت گيري علوم انساني به سوي خرد خودبنياد نيز بوده است.

رضادوست سپس مي افزايد: هرمنوتيك فلسفي با هايدگر و گادامر شروع مي شود كه انسان را موجودي فهيم تلقي مي كنند و هايدگر عقيده دارد كه رفتار منبعث از آدمي بر اساس فهم شكل مي گيرد كه آن را اصطلاحا فرافكني هم مي گويند. گادامر هم در ادامه همين سنت هرمنوتيكي به تعريف نظريه امتزاج افق ها دست مي زند و بر خلاف تصور دكارتي كه انسان را شناساننده جهان در حال شناسايي مي داند آدمي را جزئي از اين هستي دانسته و معتقد به نوعي تعامل بين انسان و جهان براي فهم يكديگر است. وي همچنين عقيده داشته كه انسان در جريان فهم به پيش فهم هاي خود رجوع مي كند و مطابق دیدگاه ایشان می توان گفت به عنوان مثال فهم يك مسلمان متشرع نسبت به متني همچون شعر حافظ با يك فرد غير مذهبي كاملا متفاوت خواهد بود.

آقاي رضادوست در اين مرحله انديشه هاي مولانا و عين القضات و ديگر متفكران ايراني را در امتداد جريان هرمنوتيكي دانسته و مي گويد: مولانا نيز مساله خودبسندگي تفسير قرآن را طرح كرده و بر اين نكته تاكيد مي كند كه براي فهم دين نيازي به مفسر و غير آن نيست و هر انساني توانايي فهم متون ديني را دارد.

وي نگاه مولوي به مقوله تاويل را با دو رويكرد غايت شناسانه و موضوع شناسانه تعريف كرده و درباره نگاه غايت شناسانه مي گويد: نگاهي است كه گرمي بخش انسان و باعث پويايي وي باشد.

سخنران همچنين با به نقد كشيدن جريان معتزله كه در تاريخ فكري مسلمانان هوادار آزادفكري بوده اند مولانا را طرفدار جريان اشعري خواند و آنچه «عقل جزئي نگر معتزلي» مي خواند را در تفسير از سوي مولانا زير سوال برد.

اين سخنران در پايان اظهارات خويش كه علي رغم تذكرات مجري جلسه از روال معمول گذشته بود در زمينه هرمنوتيك به موضوع تكثر حقيقت پرداخت كه به عقيده وي از سوي مولانا رد مي شود و آنچه فكر ديني بر آن نهايتا تاكيد مي كند جلوه هاي مختلف حقيقت و يا مراتب فهم دين است كه انسان ها را از لحاظ فهم درجه بندي مي كند.

ایشان در پاسخ به پرسش های چند تن از حاضران در جلسه و در سخنان پایانی خود تاکید کرد که از دیدگاه ایشان با وجود تفسیرها و تاویل های مختلفی که در باب حقیقت می شود اما یک حقیقت نهایی بیشتر وجود ندارد. رضادوست پیشنهاد کرد نگاه هرمنوتیکی بهتر است در حد چنین جلسات و نشست هایی مطرح شده و وارد زندگی شخصی و چارچوب خانواده نشود و گرنه در اداره زندگی خود دچار مشکل خواهیم شد.

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: خیام , دینایی , فلسفه , بهاء الدین خرمشاهی , ادبیات , شعر , پروفسور , مولانا ,
تاریخ : جمعه 24 آبان 1392
بازدید : 1162
نویسنده : آوا فتوحی

 

دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای به نام «دهرود» دشتستان جنوب متولد شدم، خانواده ما جزء عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که در حدود ۴ نسل پیش به جنوب مهاجرت کرده بودند.

نام خانوادگی من به دلیل اینکه نام جد من «آتش‌‏خان زنگنه» بود «آتشی» شد، پدرم فردی باسوادی بود و به دلیل علاقه‌‏ای که سرگرد اسفندیاری که در جنوب به رضاخان کوچک مشهور بود، پدرم را به بوشهر انتقال داد و پدرم کارمند اداره ثبت و احوال بوشهر شد. در سال ۱۳۱۸ به مکتب‌خانه رفتم در همان سال‌‏ها قرآن و گلستان سعدی را یاد گرفتم ولی به دلیل شورشی که در آن شهر شد سال دوم را تمام نکرده بودم از کنگان به بوشهر رفتم و در مدرسه فردوسی بوشهر ثبت نام کردم و تا کلاس چهارم در این مدرسه بودم و در تمام این دوران شاگرد اول بودم و کلاس پنجم را به دلیل تغییر محل سکونت در مدرسه گلستان ثبت نام کردم. کلاس ششم را با موفقیت در دبستان گلستان به پایان رساندم، در این سال‌‏ها بود که هوایی شدم و دلم برای روستا تنگ شد و با مخالفت‌‏هایی که وجود داشت دست مادر دو برادر و خواهرم را گرفتم به روستا بازگشتیم و در چاهکوه بود که با عشق آشنا شدم و اولین شعرهایم نیز مربوط به همین دوران است.

البته مساله علاقمندی من به شعر و شاعری به دوران کودکی‌‏ام باز می‌‏گردد خیلی کوچک بودم که به شعر علاقه‌‏مند شدم، اما اولین تجربه عشقی در چاهکوه اتفاق افتاد او نیز توجهی پاک و ساده دلانه به من داشت، آن دختر خیلی روی من تاثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد. شاعر مجموعه «آواز خاک» در ادامه با بیان این نکته که در آن سال‌‏ها ترانه‌‏های زیادی سرودم و به دلیل نرسیدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد دیگر و سرطانی که بعدها به آن دچار شد رد پایی این عشق در تمام اشعار من به چشم می‌‏خورد. پس از آن به بوشهر بازگشتم و دوره متوسطه را در دبیرستان سعادت به پایان رساندم, در آن سال‌‏ها بود که اشعارم را روزنامه‌‏های دیواری که در این مدرسه درست کرده بودیم منتشر می‌‏کردم و حتی در این سال‌‏ها در چند تئاتر نیز نقش‌‏هایی ایفاء کردم. او در ادامه با بیان این نکته که پس از اتمام دوره دبیرستان به دانشرای عالی راه پیدا کرده‌است و به عنوان معلم مشغول به تدریس شده, گفت: در همین سال‌‏ها اولین شعرهایم را در مجله فردوسی منتشر کردم و این شعرها محصول سرگشتگی در کوه‌‏ها و دره‌‏هاست که به صورت ملموس در اشعار من بیان شده‌‏اند. آشنایی با حزب توده تاثیرات بسیار زیادی بر آثار من گذاشت و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‌‏های مستعار در روزنامه‌‏های آن روزها منتشر کردم و حتی در ۲۹ مرداد پس از کودتا در ایجاد انگیزه به کارگران برای شورش نقش بسزایی داشتم, ولی با مسائلی که برای حزب به‌‏وجود آمد، از این حزب فاصله گرفتم و فعالیت جدی سیاسی من به نوعی پایان یافت. من تاکنون دوبار ازدواج کرده‌‏ام که هر دو بار که بی‌‏ثمر بوده‌است، همسر اولم با این که دو فرزند از او داشتم (البته پسرم مانلی به دلیل بیماری که داشت فوت کرد) به دلیل اینکه من حاضر نشدم با او به آمریکا بروم از من جدا شد و دخترم شقایق نیز در حال حاضر در آلمان وکیل است. در سال ۱۳۶۱ ازدواج دیگری داشتم که آنهم به انجام نرسید و یک دختر نیز از این ازدواج دارم.

فعالیت‌‏ام را با آموزش و پرورش آغاز کردم البته شغل‌‏های متعددی را تجربه کردم، مدتی با صدا و سیما همکاری داشتم، مسئول شعر مجله تماشا بودم، مشاور ادبی نشریات و انتشارات مختلف بوده‌‏ام و در حال حاضر نیز در نشریه کارنامه مشغول هستم. من با این سن ام هیچ کتابی نیست که در حوزه فعالیت‌‏ام ناخوانده مانده باشد، اگر کسانی که به شعر علاقه‌‏مند هستند و حس می‌‏کنند قریحه شعری دارند به سراغ شعر بروند و گرنه به دنبال شعر رفتن کاری عبث و بیهوده‌است.

»

 

سبک شعری

منوچهر آتشی در اواخر دههٔ ۳۰ با «» در شعر معاصر به تجربه‌ای تازه دست می‌زند. او با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی به نوعی خشونت غریزی در شعر دست می‌یابد. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیرمنسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش (مثلاً از نصرت رحمانی یا کیومرث منشی‌زاده) متمایز می‌کند به‌جز حضور «جنوب»، لحن حماسی آن است.[۱]

شعرهای آتشی در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ شعر کویر است و عناصر طبیعی این کویر حماسه و خشونت را با هم می‌آمی‌زند.

گذشته از آن، عشق و امید و آرزو نیز خود را به این طبیعت جنوبی غرق می‌کند و احساس تنها در مثلث خشونت-حماسه-جنوب چهره نشان می‌دهد.[۲]

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: منوچهر آتشی , مهاجر , آمزش و پرورش , صدا وسیما , شعر معاصر ,
تاریخ : جمعه 24 آبان 1392
بازدید : 983
نویسنده : آوا فتوحی

معیری فرزند محمدحسین‏خان مؤیدخلوت و نوهٔ دوستعلی‌خان نظام‌الدوله در دهم اردبیهشت ۱۲۸۸ خورشیدی در تهران,گلشن چشم به جهان گشود . پدرش قبل از تولد رهی درگذشته بود. رهی معیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد. آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانه سلطنتی اشتغال داشت.
 
رهی از اوان کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی دلبستگی فراوان داشت و در این هنرها بهره‌ای بسزا یافت. هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود: 
کاش امشبم آن شمع طرب می‌آمد

وین روز مفارقت به شب می‌آمد 
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست

ای کاش که جانِ ما به لب می‌آمد

در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که به ریاست وحید دستگردی تشکیل می‌شد شرکت جست و از اعضای مؤثر و فعال آن بود و نیز در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای مؤسس و برجسته آن به شمار می‌رفت . وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت . اشعار رهی در بیشتر روزنامه‌ها و مجلات ادبی نشر یافت و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او در روزنامه باباشمل و مجله تهران مصور چاپ می‌شد. در شعرهای فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه» ، «شاه پریون» ، «گوشه‌گیر» و «حق گو» استفاده می‌کرد.
 
رهی معیری در سال‌های آخر عمر در برنامه گل‌های رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. رهی در همان سال‌ها سفرهایی به خارج از ایران داشت از جمله: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن انقلاب کبیر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگر در سال ۱۳۴۵. عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر معیری بود. 
آرامگاه رهی معیری
رهی معیری که در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران طی یک بیماری که تاب و توان از وی گرفته بود در ۵۹ سالگی درگذشت. وی در گورستان ظهیرالدوله شمیران مدفون گردیده است.  
مجموعه‌ای از اشعار رهی معیری با عنوان سایه در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسید. رهی بدون تردید یکی از چند چهره ممتاز غزل‌سرای معاصر است. سخن او تحت تأثیر شاعرانی چون سعدی، حافظ، مولوی، صائب و گاه مسعود سعد سلمان و نظامی است. اما دلبستگی و توجه بیشتر او به زبان سعدی است . این عشق و شیفتگی به سعدی، سخنش را از رنگ و بوی شیوه استاد برخوردار کرده است، و حتی گفته‌اند که همان سادگی و روانی و طراوت غزلهای سعدی را از بیشتر غزلهای او می‌توان دریافت.
  انگلستان.شوروی.انجمن.موسیقی.فرهنگستان
گاه‌گاه، تخیلات دقیق و اندیشه‌های لطیف او شعر صائب و کلیم و حزین و دیگر شاعران شیوه اصفهانی را به یاد می‌آورد و در همان لحظه زبان شسته و یکدست او از شاعری به شیوه عراقی سخن می‌گوید.
 
رنگ عاشقانه غزل رهی، با این زبان شسته و مضامین لطیف تقریباً عامل اصلی اهمیت کار اوست، زیرا جمع میان سه عنصر اصلی شعر - آن هم غزل- از کارهای دشوار است.
 
از شعرهای معروف او، خزان عشق (به عبارتی همان تصنیف مشهور "شد خزان گلشن آشنایی" که بدیع‌زاده آن را در دستگاه همایون اجرا کرد)، نوای نی، دارم شب و روز، شب جدائی، یار رمیده، یاد ایام، بهار، کاروان، مرغ حق است.

شعر یاد ایامی 
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم 
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود

عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم 
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی
 

چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم 
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود

در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشقي زجانم برده طاقت ورنه من

داشتم آرام تا آرام جانی داشتم 
بلبل طبعم «رهی» باشد زتنهایی خموش

نغمه‌ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم
 


 
شعر بهار  


نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار

ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار 
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن

که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر

کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار 
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم

چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار 
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست

گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار 
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز

بوسه ده‌ای گل نورسته، که عید است و بهار 
گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق

گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار 
گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل

نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار 
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید

جای عیدی، تو به من بوسه ده‌ای لاله عذار



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: رهی , رهی معیری , شمع , اشک , هوا , عمر , روزنامه , شاعر , بهار , رادیو , رنگارنگ , سفر , خارج , زندگی , ,
تاریخ : دو شنبه 20 آبان 1392
بازدید : 998
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : جمعه 17 آبان 1392
بازدید : 1190
نویسنده : آوا فتوحی

 

 دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني با برشمردن اهميت خيام در فلسفه و ادبيات و شعر، مروري داشت بر دنياي فلسفي خيام و در بخشي از سخنراني خود گفت: «خيام يک نظريه‌پرداز نيست و به هماهنگي ميان نظر و عمل و ضرورت آن در زندگي که فقط با صدق و راستي شکل گيرد، مي‌انديشد.

شک نيست که خيام يک رياضي‌دان برزگ بوده و در علم بر مرتبه‌اي بالا دست يافته است. اما خيام فيلسوفي است که اهل ادب هم بوده است. خود انتخاب وزن رباعي نشان مي‌دهد که خيام مي‌خواسته انديشه‌هاي فلسفي و تفکراتش را در قالب يک ژانر ادبي بيان کند.

من خيام را متفکري بزرگ مي‌دانم. ذات او و فکر او طرح پرسش است. پرسش به قدري در پرسش مهم است که مي‌خواهم بگويم: نترس و بگو تفکر، يعني پرسش. کار اصلي خيام طرح پرسش است و کوشش براي يافتن پاسخ. و نتيجه هم چنين بود. او هم پرسش مي‌کند و پرسشگر است.»

ديناني در بخشي ديگر از سخنان خود افزود: «در آشنايي با تفکر خيامي حقارت‌هاي انساني شکسته مي‌شود. خيام حقارت‌ها را مي‌شناسد؛ انسانِ نگران و انساني که در شکست‌هاي کوچک غوطه‌ور است، همين‌جاست که ما در برابر خيام سر تعظيم فرود مي‌آوريم؛ چون متوجه مي‌شويم او چقدر بزرگ‌تر از ماست؛ بنابراين تا زماني که دردمندي خيام از انسان نباشد، درک خيام مشکل است. خيام قاعده نيست، اصلاً در متفکران بزرگ ما نمي‌توانيم قاعده درست کنيم. در واقع تقليد از زندگي و اسلوب خيام خوشايند نيست؛ اما اگر کسي به دردمندي خيام مبتلا باشد، در واقع خودش يک خيام ديگر است. خيام از سر دردمندي سخن مي‌گفت. خيام با تمام وجود از انجماد گريزان است. او همواره در حال تفکر فکري است و در حال تفکر و در پي تفکر جلو مي‌رود. خيام صاحب ابتکار است، حتا اهل ابداع. به اين جهت است که تمام تاريخ و فرهنگ ايران در او دروني شده است. خيام با بيرون خودش در تعارض است. اجازه بدهيد يکي از رباعيات مهم خيام را با هم بخوانيم:

جامي است که عقل آفرين مي‌زندش

صد بوسه ز مهر بر جبين مي‌زندش

اين کوزه‌گر دهر ببين، کاين جام لطيف

مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش

جام همان انسان است که عقل به زيبايي‌اش آفرين مي‌گويد و او را بوسه‌باران مي‌کند. جام جهان‌نما نيز گوهر آدمي است. در واقع خيام با تعبير "کوزه‌گر دهر" سازنده را دهر مي‌داند. اين خيلي معنادار است که خيام دهر را کوزه‌گر مي‌داند که مي‌سازد و بر زمين مي‌زند. او در واقع مي پرسد که آيا اين عمل لغو نيست که دهر مي‌سازد و بعد مي‌زند و مي‌شکند؟ ساختن و شکستن چيست و چگونه؟»

ديناني در ادامه به تفسير فلسفي دنياي خيام پرداخت.

پس از آنبهاءالدين خرمشاهي نيز طي گفتاري به شعرهاي خيام پرداخت و «باده» را که يکي از مضامين هميشگي رباعيات خيام است، مورد بررسي قرار داد: «يکي از مضامين هميشگي رباعيات خيام، توجه و اعتناي بسيار به باده و خطاب‌هاي مکرر به ساقي است. اگر اشاره‌ها و مضمون‌سازي‌هاي خيام در پيرامون باده، و ستايش مستي و بي‌خبري در رباعيات او، به معني حقيقي گرفته شود، از خيام ژرف‌انديش که حکيم و رياضي‌داني والامقام و به احتمال بسيار شاگرد (و در غير اين صورت پيرو فلسفه) ابن سينا بوده است، چهره فردي بي‌مسؤوليت و لاابالي و دائم‌الخمر و لذت‌باره و مي‌پرست و تلف‌کننده وقت و عمر و کار و کارنامه ارائه مي‌دهد. در شعر حافظ هم اشاره به مي و مطرب و تصوير و توصيف مي‌خانه و خرابات بسيار است. ولي قطع نظر از اين‌که اين دو بزرگ و بزرگوار دختر رز را به عقد خود درآورده باشند يا نه، از تعمق در شعرشان برمي‌آيد که باده‌اي که مي‌ستايند و بر محور آن چه بسيار مضامين و معاني ژرف پديد مي‌آورند، غالباً بالصراحه باده انگوري نيست؛ بلکه به تعبير راقم اين سطور (در آثار حافظ پژوهي‌اش) باده ادبي است؛ يعني باده مجرد و انتزاعي و زيبايي‌شناختي و هنري و هنرآفرين.

پژوهندگان پيشين هم به اين حقيقت توجه داشته‌اند. شادروان فروغي در جايي از اوايل مقدمه‌اش در همين مجموعه حاضر مي‌گويد کساني که از رباعيات خيام استنباط مي‌کنند که او شراب‌خواره و فاسق بوده است، اشتباه و سطحي‌نگري مي‌کنند و غافل‌اند از اين‌که "در شعر غالباً مي و معشوق به نحو مجاز و استعاره گفته مي‌شود. و از اين بيان مقصود آن تأويلات خنک نيست که مثلاً در شعر حافظ مي دوساله را به قرآن و محبوب چهارده‌ساله را به پيغمبر (ص) تأويل مي‌کنند؛ وليکن شک نيست که در زبان شعر غالباً شراب به معني وسيله فراغ خاطر و خوشي يا انصراف يا توجه به دقايق و مانند آن است. وقتي که خيام مي‌گويد دم را غنيمت بدان و شراب بخور که به عمر اعتباري نيست، مقصود اين است که قدر وقت را بشناس و عمر را بيهوده تلف مکن و خود را گرفتار آلودگي‌هاي کثيف دنيا مساز" و سپس مي‌افزايد که بزرگاني از معاصران خيام به او کمال احترام و حرمت را مي‌نهاده‌اند و او را "امام" و "حجة الحق" مي‌خوانده‌اند و "هيچ‌يک مي‌خوارگي و فسق و فجور يا فساد عقيده يا بي‌مبالاتي به او نسبت نداده‌اند" و بزرگان پارسايي از معاصران مانند حاج ملاهادي سبزواري (و در اعصار جديدتر مانند علامه طباطبايي) را مي‌شناسيم که بيش‌ترين فاصله را از مي و مطرب و عيش و عشرت داشته‌اند؛ اما صورت ظاهر و مضامين شعرشان مانند شعر حافظ يا خيام اشاره به باده يا معشوق يا مغني و مطرب دارد.

علي دشتي در دمي با خيام همين نگرش را دارد و شأن خيام را بسي بالاتر از تبليغ فسق و فجور و مي‌خوارگي بي‌بند و بار مي‌داند: "نسبت دادن رباعي‌هايي به وي که مبناي آن صرفاً تجاهل به فسق است و يا بر تحقير مباني شرعي قرار دارد، اشتباه محض است. "در اين‌جا اين سؤال پيش مي‌آيد که چرا خيام و حافظ اگر اهل مي و معشوق و مطرب و لذت‌پرستي نبوده‌اند، در شعرشان مدام از اين عناصر سخن مي‌گويند و تاروپود شعرشان درهم تنيده از مي و معشوق و مطرب است؟ پاسخش اين است که اين انديشه‌وران هنرمند يا هنرمندان انديشه‌ور اگر اهل فسق نبوده‌اند، اهل زهد و زهدفروشي هم نبوده‌اند و نمي‌خواسته‌اند هم که مانند ناصرخسرو يا ابن يمين از پند و پارسايي سخن بگويند. اين هنرمندان به ارزش زيبايي‌آفريني مي و معشوق و مطرب توجه داشته‌اند و طرفدار نظريه هنر براي هنر بوده‌اند و قدر شعر را بالاتر از آن مي‌دانسته‌اند که وسيله و در خدمت مقاصد غيرهنري ـ ولو اخلاقي ـ باشد. در غير اين صورت چگونه مي‌تواستند بدون اين زيبايي‌ها و ظرايف، شعر زيبا و ظريف بسرايند. زيبايي مجرد هم که قابل تصور و تصوير نيست، لذا باده ادبي را دستمايه هنر والاي خود ساخته‌اند و در يک کلام «از خنده مي» نبايد «در طمع خام افتاد». در واقع و به تعبيري دقيق‌تر و معنوي‌تر پرداختن اين انديشه‌وران والا به اين مضامين در حکم "کلّميني يا حميرا" و "کلّم الناس علي قدر عقولهم" است.»



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: خیام , دینایی , فلسفه , بهاء الدین خرمشاهی , ادبیات , شعر ,
تاریخ : جمعه 17 آبان 1392
بازدید : 987
نویسنده : آوا فتوحی

شمس: پرخاشگر مهربان

     "شمس" كم‌حوصله، تندخو، یكدنده، پرخاشگر، سختگیر و انعطاف‌پذیر است. به هنگام معلمی و مكتب‌داری، این تندخوئی و انعطاف‌ناپذیری خویشتن را آزموده است. به هنگام تنبیه، به هیچگونه، از سختگیری‌های خود، نمی‌كاهد. لیكن در دل آرزو دارد كه ای كاش، درباره‌ی رفتار خارج از مرز، و بیرون از اصول تربیتی كودكی كه به قمار دست آلوده است، وی را آگاه نمی‌ساختند. و یا ای كاش، زمانیكه او به جستجوی كودك، در حین انجام خلاف، می‌رود، كودك را آگاه می‌ساختند، و از خشم او می‌گریزاندند. لیكن به هنگام عمد، و یا جهل و ناشناسی عوام، نسبت به او حتی با همه اهانت‌های خویش، نمی‌توانند خشم او را برانگیزند .شمس، در عمق دل، حتی توان دیدار شكنجه‌های تباهكاران را نیز ندارد .



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: شمس , ,
تاریخ : جمعه 10 آبان 1392
بازدید : 1306
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم

شباهنگام در آندم که بر جا دره هاچون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفربه پای سرو کوهی دلم

گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم

ترا من چشم در راهم

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: نیما , نیما یوشیج , مازندران , شمال , روزنامه , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1392
بازدید : 1014
نویسنده : آوا فتوحی


خواجه شمس­الدین محمد حافظ شیرازی سراینده دلنشین­ترین غزل­های فارسی که پیام­آور عشق و محبت است، با سخنانی آکنده از صفا و صمیمیت همگان را امید می­بخشد و به مروت و مدارا می­خواند. راز و رمز جاودانگی حافظ و محبوبیتش همین عشق است که آن را از هیچ انسانی دریغ نمی­دارد.
از آن به دیر مغانم عزیز می­دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
بادا که این آتش در دل دوستدارانش نیز همواره شعله­ور و روشنی­بخش باشد.
جایگاه جهانی حافظ بیانگر این واقعیت است که حافظ مقامی فراتر از یک شاعر و استاد سخن دارد و رسالتی بالاتر از زیبا سخن گفتن برای خود قایل بوده است، او بزرگ معلمی است که می­کوشد تا همگان را به همزیستی در سایه­سار خوش­دلی و حسن نظر نسبت به واقعیت بیرونی فرا بخواند و به مخاطبان خود بیاموزد که انسان خود سرچشمه شادکامی­ها و رضایتمندی­هاست و برخورداری­های مادی به دلیل گذرا بودن حسرت به دنبال دارد.
در این دنیا اگر سودی­ست با درویشِ خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
واسطه­ای که ورود حافظ را به هر دیار و خانه و قلبی میسّر می­سازد نگاه انسانی او به هستی است. حافظ با اعتراف به این حقیقت تلخ که همه انسان­ها در عالم خاکی در معرض لغزش­های نفسانی هستند از آنها می­خواهد نگاهی تسامح­آمیز به یکدیگر داشته باشند.
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی­گناهی
حافظ راه خلاصی از تنگناهای نفسانی و رستگاری را پرهیز از خودبینی و کیش شخصیت می­داند.
تا عقل و فضل بینی، بی­معرفت نشینی
یک نکته­ات بگویم،خود را مبین که رستی
اگر چه غزلیات حافظ را می­توان در ردیف ادبیات تعلیمی جای داد اما نصایح حافظ آمیخته با لطافت و ظرافتی است که به مخاطب آرامش می­دهد و او را مهیّا می­سازد تا ابتدا نگاهش را به هستی تغییر دهد. در واقع  حافظ تلاش می­کند که ابتدا نگریستنی دیگر را به ما بیاموزد و ما را در فضایی قرار دهد که آمادگی پذیرش توصیه­های انسانی او را داشته باشیم.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می­دارد که بر بندید محمل­ها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل­ها
***
ده روزه مهر گردون افسانه است و  افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
***
حافظ اقبال و رویکرد دنیا به آدمیان را به اندازه­ای کوتاه و گذرا توصیف می­کند که گویی افسانه­ای بیش نیست و در ادامه مخاطب شعر خود را به نیکی کردن در حق یاران ترغیب می­کند. در واقع می­گوید که آنچه می­ماند نیکی است و آنچه می­گذرد فرصت نیکی کردن است.
بر این رواق زبرجد نوشته­اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
بخشی از همت حافظ در غزلیاتش صرف بیان این حقیقت شده است که انسان متعلق به جهان برتر و بهشت است و نباید خود را اسیر تعلقات دنیوی کند. حافظ رسیدن به بالاترین مراتب کمال و جهان برتر را در گرو پایبندی به معیارهای الهی می­داند.
تو را ز کنگره­ی عرش می­زنند سفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
***
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زینجا به آشیان وفا می­فرستمت
***
حافظ بیشترین نفرین­ها و نفرت­ها را نثار ریاکاری، دروغ و تزویر می­کند و ریاکاری را آتشی می­داند که خرمن دین را خاکستر خواهد کرد.
آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه­ی پشمینه بینداز و برو
***
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
حافظ پیوندی ناگسستنی با غزلیاتش دارد و گریز رندانه­اش از اینکه منتسب به طیفی خاص باشد به این دلیل آشکار بازمی­گردد که طیف­های اجتماعی در آن زمان به اقتضای زمانه آلودگی­هایی داشته­اند، یکی ریاکار بوده، دیگری خونخوار، یکی در مال وقفی تصرف می­کرده و دیگری جایگاهی فروتر از شایستگی­هایش داشته و... حافظ نمی­خواسته که در ردیف آنها قرار گیرد و ضمن اینکه به همه آنها تاخته و نقاب از چهره آنها برداشته از نصیحت نیز دریغ نکرده و رسم نوعدوستی را در حق آنها به جای آورده است.
به هر حال دیوان حافظ اکنون چونان گوهر گرانبهایی در اختیار ماست. بی­گمان بهره­گیری از ذخایر فرهنگی به مراتب با اهمیت­تر از بهره­گیری از ذخایر مادی است و در واقع زمینه­ساز آن است.
متأسفانه آنچه مانع بهره­مندی کامل نسل کنونی از گنجینه­های نهفته در دیوان حافظ است چنگ­اندازی طیف­های گوناگون فکری به شخصیت این چهره­ی جهانی است. این که هر کسی می­خواهد حافظ را به گونه­ای معرفی کند که خود می­خواهد. در حالی که شخصیت­هایی نظیر حافظ که جزو ذخایر انسانی هستند را نمی­توان نماینده نگرشی خاص معرفی کرد.
مقامی که حافظ بدان دست یافته از غربت او و ناهمگونی­اش با دیگران سرچشمه می­گیرد. غریبی، زاد و توشه رهروان راه عشق است. هر چه غریب­تر والاتر.
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده­ام که مپرس

1



:: موضوعات مرتبط: , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , انسانراز , جاودان , سخن , ,
تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392
بازدید : 1127
نویسنده : آوا فتوحی

جلال الدین محمد ، که با القاب خداوندگار ، مولانا ، مولوی در میان پارسی زبانان و بنام رومی در میان اهالی مغرب زمین شهرت یافته ، یکی از بزرگترین متفکران جهان و یکی از شگفتیهای تبار انسانی است . این آتش افروخته در بیشه ی اندیشه ها ، در دو محور تفکر و احساس - که بیش و کم با هم سر سازگاری ندارند - به مرحله ای از تعالی و گستردگی شخصیت رسیده که به دشواری می توان دیگر بزرگان تاریخ ادب و فرهنگ بشری را در کنار او و با او سنجید و هم این جاست نقطه ی معمّایی و پارادوکسیکال حیات و هستی او که در دو جهت متناقض ، در اوج است . او از یک سو ی متفکری بزرگ است و از سوی دیگر دیوانه ای عظیم و شیدا . از یک سوی پیچیده ترین قوانین هستی را به ساده ترین بیانی تصویر می کند از سوی دیگر هیچ قانون و نظمی را در زندگی لا یتغیّر و ثابت نمی شمارد و برای هیچ سنتّی ( در بینش جدالی خویش ) ابدیّت قائل نیست . آنچه در ستایش دریا ، برای کسی که دریا را ندیده باشد ، بنویسیم و بگوئیم ، جز محدود کردن آن بیکران و جز اعتراف به قصور تعبیرات خود کاری نکرده ایم . بهتر همان است که به جای سخن گفتن از او ، هم از او یاری بخواهیم و دست خواننده یا شنونده را بگیریم و به ساحل آن بی آرامِ ناپیدا کران برسانیم تا از رهگذر دیدار و شهود بنگرد و دریا را با همه ی خیزاب ها و نهنگها و کف بر لب آوردن ها و جوش و خروش ها مشاهده کند . اگر چه دریای وجودِ او از آن گونه دریاها نیست که از ساحلش بتوان قیاس ژرفا و پهنا گرفت . چشم باید گوش شود و گوش باید چشم گردد تا مشاهده حالات و لحضاتِ هستی بیکران او به حاصل آید : آینه ام آینه ام ، مرد مقالات نیم - دیده شود حال من ار چشم شود گوشِ شما .
منبع :مقدمه استاد دکتر شفیعی کدکنی بر کتاب دو جلدی غزلیات شمس 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: کدکنی , شفیعی , غزلیات شمس , شمس , کتاب , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1214
نویسنده : آوا فتوحی

 

سیمین خلیلی


معروف به «سیمین بهبهانی» فرزند عباس.شاعر و ادیب متولد ۲۸ تیر۱۳۰۶ تهران- لیسانس حقوق قضایی دانشگاه تهران 
برنده ده ها جایزه علمی و آکادمیک به خاطر اشعار و غزلیاتش ، از جمله جایزه بیژن جلالی.

از معدود شاعرانی که اشعارش به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است.گزینه شعر "جامی گناه" او به زبان انگلیسی ترجمه شده و در دانشگاه نیویورک منتشر شده است.

برخی از آثار او عبارتند از: جای پا ، چلچراغ ، مرمر ، رستاخیز ، خطی زسرعت و از آتش ، دشت ارژن و ...
- زن برگزیده سال ۱۳۷۷ از سوی بنیاد جهانی پژوهش های زنان
- برنده جایزه لیلیان هیلمن و راشیل هامت از طرف سازمان نظارت بر حقوق بشر ۱۳۷۸
- ترجمه ۱۰۳ شعر او به زبان انگلیسی در مجموعه ای تحت عنوان "فنجانی از آفتاب"
- ترجمه ۱۰۲ شعر او درکتابی با عنوان "آن سوی واژه ها" در آلمان

سیمین بـِهْبَهانی نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بی‌ سابقه به "نیمای غزل" معروف است. 

حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور به میرزا حسین خلیلی تهرانی که از رهبران مشروطه بود عموی پدر او و علامه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست.

پدرش عباس خلیلی به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانهای متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند.

مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی قلی ارغون از بطن قمر خانم عظمت السلطنه بود. فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد.


ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی پس از وی در دوران دانشجویی بود که با منوچهر کوشیار آشنا شد و با او ازدواج کرد.او سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد.

سیمین بهبهانی در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد ، حال آنكه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. 
سیمین بهبهانی سی سال-از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰- تنها به تدریس اشتغال داشت و حتی شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد.

در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد . سیمین بهبهانی ، هوشنگ ابتهاج ، نادر نادرپور ، یدالله رویایی ، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره میکردند . در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت .

در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را به سیمین بهبهانی اهدا کرد . در همین سال نیز جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان نظارت بر حقوق بشر (HRW) به وی اعطا کرد.

بهبهانی، در روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامی که قرار بود برای سخنرانی درباره درباره فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. ماموران با توقیف گذرنامه بهبهانی ، به او اعلام کردند که ممنوع الخروج است.

بهبهانی به قصد دمیدن روح تازه در پیکره غزل بعد ها علاوه بر نوگردانی زبان و تخیل ، از حوزه اوزان رایج غزل فارسی گام فراتر نهاده و وزنهای غیر رایج یا ابتکاری به کار گرفت که در سالهای بعد از انقلان نیز در آثار او تداوم داشت و کوشید تا با بهره گیری از فضا سازی های روایی ، توالی منطقی ابیات بافت موسیقایی نو و رگه های بینش فلسفی - اساطیری غزل را از روح سنتی تهی کند و به ان روحی تازه و متناسب با زمان بخشد

شعر معروف دوباره می‌سازمت وطن در سال پنجاه و نه توسط وی سروده شد. این ترانه توسط داریوش اقبالی خواننده سرشناس ایرانی اجرا شد :


دو باره می سازمت وطن

دوباره میسازمت وطن، اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گل، به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش
دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم، ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ایستاد
که بردرم قلب اهرمن، زنعره آنچنان خویش
کسی که عزم رمیم را، دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه، به عرصه امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز، مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز میکنم، کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن زشوق، بدان روش سازمیکنم
که جان شود هر کلام دل، چو بربرگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی به جاست، کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمی دودمان خویش
دوباره میبخشم توان، اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره میسازمت به جان، اگر چه بیش از توان خویش



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,

تعداد صفحات : 5


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com