عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392
بازدید : 896
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: رضایی , موج , نیرو , باد , قایق , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1392
بازدید : 943
نویسنده : آوا فتوحی

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

 

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: فروغ , شب , نور , ,
تاریخ : شنبه 4 آبان 1392
بازدید : 759
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : شنبه 4 آبان 1392
بازدید : 822
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "کوچه ی دلتنگ" از شاعر "محمدرضاخانی"

چشم توهمسفرجام وشراب است بیا
بازاین دیده برایت خراب است بیا
من ودل همسفرکوچه ی رفتارتوایم
بازاین کوچه ی دلتنگ،خراب است بیا



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: محمد رضا , خانی , ,
تاریخ : جمعه 3 آبان 1392
بازدید : 755
نویسنده : آوا فتوحی

چون نسیم پاک دریا
یاد مهربانی تو
زدلم ..زسر ..به هرجا
که تو همره دل من 
نروی ز خاطر من 
نه میان خواب ورویا 
نه به روزگار دنیا



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: فرزانه , شیدا , شعر کتاب شاعر , ,
تاریخ : پنج شنبه 2 آبان 1392
بازدید : 872
نویسنده : آوا فتوحی

 قبلا آدمی بودیم/با مشتی گوشت/ پوست/ استخوان/ حالا/ تنی آجری/ قلبی فلزی/ مغزی به رنگ گچ/ ! که دو بعد بیشتر/ نمی فهمید/!! وکفشهایی که ما را به هیچ جا نمی رساند و/ فقط به دنبال آب و قوت غالب/ میدوانید/ . زبانی موذی که بی اراده/ دستپاچه/ لاابالی/ وهرزه وار/ افکار گچی ما را/ به دیوارهای آجری/ سایرین وصل میکرد/ شرح وظایف هم بلد نیستیم/ کجای کاریم ؟/! نه اینگونه نیستیم ما/ باید ایستاد و ترمزها را کشید/ این کفشها به درد نمیخورد/ نابودگری باید/ که دیوارها را تخریب کند/ بنایی نو باید ساخت@حمید رضایی/


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : چهار شنبه 1 آبان 1392
بازدید : 1113
نویسنده : آوا فتوحی

از تو گلایه ای نیست.................

اینجا رسم بر این است

دریـــا هم وقت بالا آمدن

ساحــــل را به زیر پایش میگذارد..!
متین مهراز



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , متین , شاعر , فیس بوک , سایت , وب , وبلاگ , ,
تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392
بازدید : 874
نویسنده : آوا فتوحی

برايت ترانه اي مي سازم
به وسعت ِ درياها
به عمق ِ ژرفناك ِ تمام زيبايي ها
اگر ماندي
خودم برايت مي خوانمش
اگر نه
بعد ِ من
بر يادواره ام بخوان
با صدايي لرزناك از غم ِ فراق....
حامد مهراد



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1392
بازدید : 836
نویسنده : آوا فتوحی

من از تبار یقینم ، تو اوج رویایی !
من از تبار تب و آتشم ، تو دریایی !

من از سلاله نسل سکوت بودم و آه 
چگونه دل به تو دادم ، که غرق غوغایی !!

زبان خواهش من در دهان دل خشکید !
نیامدی و نگفتی ، چقدر تنهایی !؟؟

بخوان ترانه ای از دوره های کودکیم 
بخواب کن دل طفلم به بانگ لالایی !

به موج خیز حضورت بخوان مرا که هنوز 
سری به پای تو داریم ، تا چه فرمایی !

ستاره خفت ، سحر شد ، تو ماه من ای خوب 
در آسمان خیالم همیشه پیدایی !!

کران کران غم عشق تو تا جنونم برد !
قدم قدم تو کشاندی مرا به شیدایی !!

علیرضا مقدمی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: مقدمی , ,
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1392
بازدید : 896
نویسنده : آوا فتوحی

چشمانم را بر سر انگشتانم می گذارم
تمام تن ات را پیاده می روم
و از انعکاس تت ات
در برگ های زندگی 
تو را می خوانم.

از مجموعه شعر: چشمان ات پنجره ی من است به جهان.



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: پارس , پارسی , جهان , چشم , زندگی , ,
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1392
بازدید : 1336
نویسنده : آوا فتوحی

وقتی بهشت ،

قسمت خاص شد 

من عام بودم و.......

سهمم زتو ....

کفّاره وُ ،تقاص شد!

"ژیلاراسخ"



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: راسخ , ,
تاریخ : دو شنبه 22 مهر 1392
بازدید : 885
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: داریوش , دهقان , مترجم , شاعر , شعر , ,
تاریخ : یک شنبه 21 مهر 1392
بازدید : 1256
نویسنده : آوا فتوحی
 
صیاد کجایی تو کجایی تو کجایی
صید تو اسیر است به این دام جدایی

روزی سر راه دل او دام نهادی
اکنون که اسیر تو شده دور چرایی

آهوی پریشان تو در بند اسیر است
خو کرده به این دام اگر دام بلایی

قانون شکار ست و یا حیله ی صیاد
آغاز کنی صید و سپس رخ ننمایی

امروز دگر نیست خبر از تو و از دام
شاید که نشستی سر کویی به هوایی

هرجا نگرم وسوسه ی دانه و دام است
عبرت نشود حال مرا مرغ صدایی

صیاد ستمگر دل آهوی تو خون است
جا مانده به دستان تو با تیر جفایی

برگرد رهایش کن از این دام بلاخیز
صیاد کجایی تو کجایی تو کجایی..

بتول مبشری


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: بتول , مشیری , شاعر , شعر , دل , اهو , خون , مرغ , رها , ,
تاریخ : یک شنبه 21 مهر 1392
بازدید : 1002
نویسنده : آوا فتوحی

حق داري 
اين روزها دل تو خيلي شلوغ 
سرت پرشور ست 
گله ای نیست
چندمین بار است - گمانم -
یادت رفت
روز میلادم 
دل من جان سخت است
نمانده جایی دگر
براي اين همراه
اين همسفر غمخوار
اين دل سرگشته و غمبار
چشم تو ، 
آه از آن چشم
آن کولی
آن عصیانگر شهرآشوب
آن چشمه جوشنده ناز
آن نگاه پر راز
آن افسون پياپي
آن دم كه دلم را به فنا داد 
@ حميد رضائي



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : شنبه 20 مهر 1392
بازدید : 1227
نویسنده : آوا فتوحی
شما نمی دانید!
درد دارد
همه ی آن چیزها كه در بندمان كشیده است
حرف دارند با فریادی خسته ولی خموش
گاهی مجبور به سکوت می شویم
گاهی هم فرقی نمی کند
می دانید!
درد دارد
این زمانه بی اعتبار
با دنیای وارونه خو ش خیالی
هیچ وقت بر مدار مدارا نیست
هرچه پاییز بیاید و باز بهار
هیچ فرقی نمی کند
باز همه ی آن چیزها درد دارد
برزخی به خط استوا
رنج می بافد مدام
ما هم هی جرعه جرعه
حسرت می نوشیم
درد را که دیگر نمی توان نوشت
می دانید!
باز فراموش می شویم ....


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: ندا فضلی , شعر , شاعر , ,
تاریخ : شنبه 20 مهر 1392
بازدید : 892
نویسنده : آوا فتوحی
وسوسه ات مثل معتادي رو به بهبودي
تسخيرم كرده است
خيالت حافظيه را قدم ميزند
عطر يادت بهارنج ها را مست كرده است
تو را بدون مرز دوست دارم
تو را بدون تعصبي ناموسي
تو را بي بغض
تو را بي اندوه
تو را بي طوفاني چشمهات
تو را حتي همين حالا كه نيستي
تو را حتي همين حالا كه نميداني چقدر جايت خاليست
نگاه كن
هنوز دست هام تو را مي لرزند
شعرهام تو را مي رقصند
نگاه كن
تنها ، نگاه


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: علی , علی بهمنی , ,
تاریخ : شنبه 20 مهر 1392
بازدید : 1437
نویسنده : آوا فتوحی

در انباری آپارتمانم 
حبس کرده ام 
کلنگی که قصد داشت
خانه ی پدری ما را
خراب کند

برای باد گیرهای یزد
و حوض های کاشان 
آرزوی طول عمر دارم 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شهریار , عطایی , ,
تاریخ : جمعه 5 مهر 1392
بازدید : 1033
نویسنده : آوا فتوحی


واژه ی مثنوی از کلمه ی "مثنی" به معنی دوتائی گرفته شده است. زیرا در هر بیت دو قافیه آمده است

که با قافیه بیت بعد فرق می کند.از آنجا که مثنوی به لحاظ قافیه محدودیت ندارد بیشتر برای موضوعات

طولانی به کار می رود. خصوصیات مثنوی باعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند.

علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.

مثلاً در ادبیات آموزشی مثل آموزه های صوفیان هم از قالب مثنوی بهره می برده اند.

سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی ها می توان به شاهنامه فردوسی،

حدیقه سنایی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی اشاره کرد.

قدیمی ترین مثنوی سروده شده- که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دست نیست- مربوط به رودکی است

که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آورده بود.

نمونه ای از مثنوی از بوستان سعدی

حکایت

یکی گربه در خانه زال بود----- که برگشته ایام و بد حال بود
روان شد به مهمان سرای امیر----- غلامان سلطان زدند شر به تیر
چکان خونش از استخوان می دوید---همی گفت و از هول جان می دوید
اگر جستم از دست این تیر زن----- من و موش و ویرانه پیر زن    

ترجیع بند

ترجیع بند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزن یکسان هستند

و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود. بهترین ترجیح بندهای مربوط به سعدی ،

هاتف و فرخی است. از ترجیع بندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:


که نیکی هست و هیچ نیست جز او ----- وحده لا اله الا هو



نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسید جانم ----- آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز ----- کز هستی خویش در گمانم

پروانه ام اوفتان و خیزان ----- یکبار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم ----- ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم ----- می آیی و می روم من از هوش

یاران به نصیحتم چه گویند ----- بنشین و صبور باش و مخروش

ای خام، من این چنین در آتش ----- عیبم مکن ار برآورم جوش

تا جهد بود به جان بکوشم ----- و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک ----- صد پیرهن از جدائیت چاک

پیشت به تواضع است گویی ----- افتادن آفتاب بر خاک

ما خاک شویم و هم نگردد ----- خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان برید هیهات ----- کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

** توضیح: به علت طولانی بودن ترجیع بند تنها قسمتهایی از آن انتخاب شده است که نشان دهنده

ساختار شعری ترجیع بند باشد.  



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: مثنوی , مولانا , ترجیح بند , شعر , شاعر , بوستان , سعدی , رودکی ,
تاریخ : دو شنبه 1 مهر 1392
بازدید : 957
نویسنده : آوا فتوحی

  

قطعه

"قطعه" شعری است که معمولاً مصراع های اولین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام

ادبیات آن هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

......................الف///////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ب
...................... د ////////// ...................... ب

قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری بکار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر پروین

اعتصامی نیز بیشتر اشعارش را درقالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظره های زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و ......

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:



علت اسم گذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک

قصیده برداشته شده باشدو در واقع قطعه ای از یک قصیده است.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست

پرسیدازچنار که توچند روزه ای؟ ----- گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس بدو که من از تو به بیست روز ----- برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟

او را چنارگفت که امروز ای کدو ----- باتو مراهنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!!!

(انوری)
 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شاعر , قطعه , غزل , ترانه , تصنیف , نو , کلاسیک , سپید ,
تاریخ : یک شنبه 17 شهريور 1392
بازدید : 773
نویسنده : آوا فتوحی

هربار با صدای زنگ بسمت در می دویدم
نه 
کسی نبود!
شایدهم فکر میکردم زنگ خورد!
غرق در عالم خود بودم ...
درب را که گشودم خشکم زد
ندانستم چند سال گذشته بود؟
خودش بود!
آخر عزیز لعنتی...
بغضم ترکید
آغوش گشودم و گرمای وجودش را حس کردم
عطرش را عوض نکرده بود
بارها این صحنه را در خیال مرور کرده بودم
و هر بار...
حرفی نزد 
فقط چشمانش از حجم سوالات ترسناکم فرار میکرد!!!
به ناگاه چشمانم برقی زد
و او خشک و بی حرکت ماند.
انگار خسته بود و نیاز شدید به خواب 
بی اختیار رهایش کردم که آزادانه روی زمین بغلتد!
و مثل مرغی خسته جان دهد
و من ناباورانه به دشنه ام و دستان پرخون 
نگاه میکردم




:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 17 شهريور 1392
بازدید : 793
نویسنده : آوا فتوحی

 

چو بندند این دهان ها را دهانی باز خواهد شد
که گوش هوش از آوازش خورنده ی راز خواهد شد

بلند آوازه ای رندی ، مسیحای هنرمندی
که لب چون وا کند جان با ملک انباز خواهد شد

قرین است آنچنان افطار با بانگ دلارایش
که لب هردم چو بگشاید اذان آغاز خواهد شد

ز بانگ ربنای او نه تنها جان مشتاقان
که حتی سفره های ما پر پرواز خواهد شد

به رغم چرب و شیرین خوردگان شوری در آوازش
نهان دارد که با آن هر دلی دمساز خواهد شد

 از او هرچند محرومیم اما مژده ای یاران
به زودی با دم داودی اش اعجاز خواهد شد

به زودی باز می پیچد به کوی و برزن آوازش
به شهر و روستا بانگش طنین انداز خواهد شد

مذاق سفره ها خواهد شد از او چون رطب شیرین
به زودی روزه ها با ربنایش باز خواهد شد... 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1392
بازدید : 894
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

نگرانت هستم
مثل آن روز نخستین 
که نگاهم به نگاهت آمیخت

نگرانت هستم
مثل آن لحظه که دل
از هیجانت لرزید

من همانم ولی افسوس 
تو امروز دلت سنگ شده

نازنین
همنفسی نیست مرا
وقت تنگ است بیا 
تا نفسی هست هنوز
علی دهقانی

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1392
بازدید : 972
نویسنده : آوا فتوحی

نگفته بودم ، به هیچ چیز این زمین خاکی اعتبار نیست
نگفته بودم، دستی ک امروز نوازشت می کند فردا بر صورتت می کوبد
تو باور نکردی

ن نوشت
عکس ها عوض شدند/ لباس سیاه، سپید شد و تبریک، جای تسلیت نشَست
و من،
همچنان سیاه و غمگین، فکر می کنم چرا؟؟؟؟
چرا این جا آدم ها حتی هفت روز صبر نمی کنند
***
به من بخندید
خنده ی شما بزرگم می کند
تا در هزار موج مخالف هم، خودِ حقیقی ام باشم
نگار الهی


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1392
بازدید : 1074
نویسنده : آوا فتوحی

 

تطهیر کرده ام چشمان...
روح ...و قلبم را
در زلال ترین و پاک ترین 
چشمه ساران
تا وقتی به تو می رسم
پاک و منزه باشم
از هرچه غیر_ توست
مینو ستاری



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : دو شنبه 4 شهريور 1392
بازدید : 781
نویسنده : آوا فتوحی

 

غزل

"غزل" در لغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفت و در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.
این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف///////// ...................... الف
...................... ب ////////// ...................... الف
...................... ج ////////// ...................... الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

هر چند غزل فارسی تحت تأثیر ادبیات عرب بوجود آمد بدین معنی که در ادبیات عرب قصاید غنائی رواج یافت (در این زمان قصیده در ایران مدحی بود و غزل فقط در قسمت اول آن دیده می شود) و در قرن پنجم به تقلید از این قصاید غنایی غزل فارسی به عنوان نوع مستقلی از قصیده جدا شد، اما موضوعات غزل فارسی اصالت دارد و مثلاً غزل عرفانی به سبک شاعران ما در ادبیات عرب نادر است.



نمونه ای از غزل سعدی:

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوش
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نمونه ای از غزل حافظ:

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

نمونه ای از غزل عراقی:

نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟  



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : دو شنبه 4 شهريور 1392
بازدید : 963
نویسنده : آوا فتوحی

همدرد روزهای پریشانی من است
این باغ شکل بغض زمستانی من است

تنها کلاغ،میوه ی پاییز این درخت
تنها کلاغ یار دبستانی من است

این برکه ی مشوشِ در تابلو رها
آیینه ی شکسته ی پیشانی من است

این رود بیقرار که در دشت می دود
شکل دقیق بی سر و سامانی من است

دیوارهای خط خطی این اتاق تنگ
تصویر روح خسته ی زندانی من است

این کوه از درون متلاشی که ظاهرا
سرپاست، خشم ساکت پنهانی من است

یک گله اسب وحشی رم کرده ی سیاه
در دکمه های چرمی "بارانی" من است!

گردآفرید تازه ی این سرزمین منم
یک شهر غرق شور رجزخوانی من است

اسطوره ی حماسه ی عصیان و سرنوشت
در نام دخترانه ی ایرانی من است

آینده زیر گیسوی من تاب می خورد
تاریخ وامدار پریشانی من است

از من بترس از من ِآتش که روزگار
هر روز بر مدار فراوانی من است!


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : دو شنبه 4 شهريور 1392
بازدید : 761
نویسنده : آوا فتوحی

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 889
نویسنده : آوا فتوحی

از پنجره نگاه می کردم به حیاط
میوه ها بر شاخه
درختان سبز بودند
پا به حیاط که گذاشتم زمستان شد
از بیرون نگاه کردم به اتاق
پدر جوان بود
مادر زیبا
پا به اتاق که گذاشتم زمستان شد
پدر دراز کشیده کنار مادر هوای زن دوم دارد
مادر تا جنون
یکی دو قرص فاصله دارد
یک استکان چای گرم
می تواند هر دیوانه ای را گرم کند برای زندگی
چای را در لیوان می ریزم
لیوان پر می شود ازخون
پُر می کنم مشتم را
می پاشم به صورت پدر
مادر
می پاشم به سر و روی این زندگی
یک مشت هم می برم
برای درختان و میوه ها
وسط حیاط
خون روی دستم یخ می زند
باور نمی کند هیچ کس
این خون کسی نیست
که روی دستم مانده است
مأمورها دست هایم را می بُرند
با همین خون یخ بسته می بَرند
پس چطور شعر بنویسم
چطور بروم دستشویی
چطور باز کنم دکمه های پیراهنش را
این زندگی هم برای ما دُم درآورده لامصب
روز دادگاه همه جمع شده اند
دست هایم صندلی جلو
خودم ردیف آخر
دارد آب می شود خون یخ بسته
دست هایم قاطی می کند
خون را می پاشد به صورت قاضی و داد می زند
بلند می شوم
کتمان می کنم :
این دست های من نیست
مادرم شاهد است
قرار بود دختر باشم
پسر عموهایم به من تجاوز کنند
شانس آوردم
پسر عموهایم دختر شدند
این زندگی انگار
روی دیگ بخار بنا شده
چطور بگویم :
عاشق که شدم
موهایم ریخت
چطور سرم را بگیرم رو به گلوله
چطور طناب را ببندم دور گردنم
وقتی از کمر به بالا سنگم
پزشک تأیید کرد :
روزهای فرد عاشقم
روزهای زوج جانی
قاض هم حکم داده :
روزهای فرد اعدام شوم
روزهای زوج ازدواج کنم
دست ها
دستشویی
زن دوم پدر
همگی دلشان برایم تنگ شده
از پنجره نگاه می کنم به حیاط
حیاط از پنجره نگاه می کند به من
دکتر قرص های روان گردان تجویز کرده
من با یک بوسه روانم برمی گردد

از مجموعه ی دومم "از گردن به بالا سنگم" علی نوری



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: علی رضا , نوری , کتاب , نویسنده , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 854
نویسنده : آوا فتوحی


قالب نیمایی

شعر آزاد

شعر سپید

  اینک به اجمال به شرح و توضیح قالب های شعر فارسی می پردازیم. ابتدا به بیان قالب های سنتی می پردازیم :

قصیده
قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.

قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است و از این تاریخ به بعد غزل اندک اندک جای آن را می گیرد اما اوج قصیده سرائی در قرون پنجم و ششم است.

در قرن ششم بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی که رخ می دهد (بر روی کار آمدن سلجوقیان) بازار مدح از رونق می افتد و تصوف رواج می یابد و قصیده که اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری می دهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود اما دیگر قالب رایج نیست و غزل حتی وظیفه اصلی قصیده که مدح باشد را نیز بر عهده می گیرد.

سرانجام در قرن هفتم سعدی در طی قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنتی آن در هم می شکند.

بعضی قصیده را "حماسه دروغین" خوانده اند چرا که در ادبیات حماسی قهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجام می دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و می دانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند بکار می رود.

در قصیده هایی که در مدح سلطان محمد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر می خوریم که حتی اندکی هم با واقعیت شخصیت او سازگار نبوده است.

نمونه ای از قصیده

قصیده "بهاریه" فرخی شامل صد و بیست و پنج بیت و در مدح سلطان محمود غزنوی است

که برای نمونه ابیاتی از آن نقل می شود:

بهار تازه دمید، ای به روی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی به روی تو ماند بهار دیبا روی
همی سلامت روی تو و بقای بهار
رخ تو باغ من است و تو باغبان منی
مده به هیچکس از باغ من، گلی، ز نهار!
به روز معرکه، بسیار دیده پشت ملوک
به وقت حمله، فراوان دریده صف سوار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشه همت او نیست کردن کفار
عطای تو به همه جایگه رسید و، رسد
بلند همت تو بر سپهر دایره وار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای تو گفتار؟
تو آن شهی که ترا هر کجا شوی، شب و روز
همی رود ظفر و فتح، بر یمین و یسار
خدایگان جهان باش، وز جهان برخور
به کام زی و جهان را به کام خویش گذار

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قالب شعر , نیما , سپید , آزاد , شاعر , شعر , کتاب , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 886
نویسنده : آوا فتوحی


2- قالبهای نوین


تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی ،شاعران ما دو اصل کلی تساوی وزن مصراعهای شعر و نظم ثابت قافیه ها را رعایت کرده اند و اگر هم نوآوری در قالبهای شعر داشته اند، با حفظ این دو اصل بوده است. در آغاز این قرن، شاعرانی به این فکر افتادند که آن دو اصل کلّی را به کنار گذارندو نوآوری را فراتر از آن حدّ و مرز گسترش دهند. شعری که به این ترتیب سروده شد، شکلی بسیار متفاوت با شعرهای پیش از خود داشت.
در این گونه شعرها، شاعر مقیّد نیست مصراعها را وزنی یکسان ببخشد و در چیدن مصراعهای هم قافیه، نظامی ثابت را ـ چنان که مثلاً در غزل یا مثنوی بود ـ رعایت کند. طول مصراع، تابع طول جمله شاعر است و قافیه نیز هرگاه شاعر لازم بداند ظاهر می شود. در این جا آزادی عمل بیشتر است و البته از موسیقی شعر کهن بی بهره است.
پدیدآورنده جدی این قالبها را نیما یوشیج می شمارند،. البته پیش از نیما یوشیج نیز اندک نمونه هایی از این گونه شعر دیده شده است، ولی نه قوّت آن شعرها در حدّی بوده که چندان قابل اعتنا باشد و نه شاعران آنها با جدّیت این شیوه را ادامه داده اند.
نوگرایی نیما و پیروان او، فقط در قالبهای شعر نبود. آنها در همه عناصر شعر معتقد به یک خانه تکانی جدّی بودند و حتّی می توان گفت تحوّلی که به وسیله این افراد در عناصر خیال و زبان رخ داد، بسیار عمیق تر و کارسازتر از تحوّل در قالب شعر بود.
شاعران کهن سرا می کوشیدند نظام موسیقیایی را حفظ کنند هرچند در این میانه آسیبی هم به زبان و خیال وارد شود و شاعران نوگرا می کوشند آزادی عمل خویش در خیال و زبان را حفظ کنند هرچند آسیبی متوجه موسیقی شود. پس می توان گفت پیدایش شعر نو، ناشی از یک سبک و سنگین کردن مجدّد عناصر شعر و ایجاد توازنی نوین برای آنها بوده است.



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1195
نویسنده : آوا فتوحی
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست
... از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

من نالی خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

باری امید خویش به دلداری ام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم

سایه


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1427
نویسنده : آوا فتوحی


یک زمانی از محبت خارها گل میشدند
کینه های قلب ما چون رز و سنبل میشدند
از محبت بی وفایی های ما گم میشدند
قلبها هم, خانه ی امید مردم میشدند
اینک اما از محبت حرفها کم میشود
از محبت هرکجا نفرت فراهم میشود
از ترنم های قلب عاشقان کم میشود
جانشین مهرِما هم قهر و ماتم میشود
از برای مهرو الفت جمله ها وا مانده اند
دوستی ها از ره دلهای ما جا مانده اند
وین تمام بی وفاییها که از ما مانده اند
یادگار از ما برای نسل فردا مانده اند
لورکا داوودی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1128
نویسنده : آوا فتوحی

سرت که درد نمی آید از سوالاتم ؟ مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم

چطور این همه جریان گرفته ای در من و مو به موی تو جاریست در خیالاتم ؟

بگو به من که همان آدم همیشگی ام؟ نه ... مدتی است که تغییر کرده حالاتم

چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم درست از آب درآیند احتمالاتم

تو محشری به خدا ، من بهشت گم شده ام تو اتفاق می افتی ، من از محالاتم

چقدر ساکتی و من چقدر حرف زدم دوباره گیج شدی حتما از سوالاتم

دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1079
نویسنده : آوا فتوحی

همه ذرات هستي ، محو در روياي بي رنگ فراموشي ست . نه فريادي ، نه آهنگي ، نه آوايي

، نه ديروزي ، نه امروزي ، نه فردايي ، زمان در خواب بي فرجام ، خوش آن خوابي كه بيداري نمي بيند !

من هنوزم باهات درگیرم با گُلای شکسته ی با سوالی

که تو دلم مونده نیمه هایی که پر شد از خالی *

جای دستت هنوز رو شیشه س من هنوزم باهات درگیرم

روسریتو به دخترم دادم من هنوزم برات میمیرم *

از کسی که همیشه پشتم هست از شبای گرفته ی بی خواب

بی تو از شعر هم می ترسم کوچه ی ما گذشته از مهتاب

من همونم که مدّعی بودم مثل کوهم که سخت می افته

حالا این کوهِ مدّعی بی تو هر شب از روی تخت می افته *

حالا این جا اسیر کاغذ هام کاغذی که سیاه و بی رحمه

کاغذی که دلش پر از درده کاغذی که منو نمی فهمه *

صندلیها همیشه می بینن من همیشه به پات می مونم

میکروفن ها گواه این عشقن وقتی از تو ترانه می خونم

* من هنوزم باهات درگیرم وقتی حتّی بهم نمی خندی

وقتی هر شب با پرده می رقصی وقتی مُحکم درا رو می بندی "بهروز ایرانی"



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 1716
نویسنده : آوا فتوحی

در را نبند و پنجره‌های مرا بگیر

حال مرا نگیر و هوای مرا بگیر

هر روز از این شکنجه سرم تیر می‌کشد:

کمتر بیا در آینه جای مرا بگیر

حالا که با تو هستم و دور از تو: بی گمان‌

وقتش رسیده است عزای مرا بگیر

تقدیم می‌شود به تو و خلوت شبت‌؛

هرچند ناخوش است‌; صدای مرا بگیر

بگذار به «عروسی خون‌»دعوتت کنم‌

دستی جلو بیار و حنای مرا بگیر

افتاده عکس ماه به فنجان خالی‌ام‌

یک فال قهوه دورنمای مرا بگیر

وقت پریدن است اگر عازمی بیا

دست مرا رها کن و پای مرا بگیر

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : شنبه 12 مرداد 1392
بازدید : 1650
نویسنده : آوا فتوحی

مقدمه
منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصرعها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند.

به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.


1- قالبهای کهن

در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل می شود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط به وسیله نظام قافیه آرایی خویش مشخّص می شود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بی نهایت شکلی که می توان برای قافیه آرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :

قصیده /مثنوی /غزل /قطعه /ترجیع بند /ترکیب بند /مسمط /مستزاد /رباعی /دو بیتی /تصنیف/چهارپاره /تضمین .



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , قالب شعر , ازاد , نیمایی , شپید , قالب نو , کهن , رباعی , دوبیتی , غزل , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1132
نویسنده : آوا فتوحی

کسی تنها نیست
با همراه اول !
فقط همراه اول ست که تنهاست!
و تنها او با ما خواهد ماند
مرکز او از نخست آنتن میداد
گوشی ما مشغول بود
قطع و وصل داشت
گیرنده ضعیف است
وگرنه
ارسالها خوب بود!
یکبار کامل وصل نشدیم!
امواج میرسد
لطفا : فرکانس گیرنده تان را تغییر دهید.
92.3 حمید رضایی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1253
نویسنده : آوا فتوحی

ديشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسي آبدار با پنجره داشت
يکريز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
(قیصر امین پور)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصرامین پور , شاعر , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1096
نویسنده : آوا فتوحی

***
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است.
و هر انسان
برای هر انسان برادری است.
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند.
قفل
افسانه ای است
و قلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگی است
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه ای است
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی
برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم. (احمد شاملو)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شاملو , احمد , شاعر , سپید , شعر ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1215
نویسنده : آوا فتوحی

 

گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک (حافظ)

سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن

خواب بودی که لبت بوسیدم
قند دزدی چقَدَر شیرین است!

دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است
که اگر بازستانند، دوچندان گردد!

دانی که خال کنج لب یار بهر چیست؟
نقاش صنع، کرده نشان، جای بوسه را

یک بوسه از لبت ده و یک بوسه از رخت
تا هردو را چشیده، بگویم کدام به !!

بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت
بوییدمت، تمام تنم بوی گل گرفت (سعید بیابانکی)



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,

تعداد صفحات : 26


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com